پدر، عشق و پسر

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو


نویسنده سید مهدی شجاعی

کتاب پدر، عشق و پسر نوشته سیدمهدی شجاعی فرازهایی از زندگی حضرت علی اکبر(ع) است.

درباره­ نویسنده[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید مهدی شجاعی در شهریور سال 1339 در تهران به دنیا آمد. در سال 1356 پس از گرفتن دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. در سال های 58 و 59، یعنی حدود 20 سالگی، اولین اثر او در مطبوعات و در قالب کتاب منتشر شد. مهدی شجاعی علاوه بر هیئت مدیره کانون پرورش فکری، مسئول انتشارات کتاب نیستان نیز می‌باشد.

وی در زمینه‌­های فیلمنامه‌­نویسی، داستان نویسی کو­دک و بزرگسال فعالیت دارد. وی بیشتر بر روی داستان نویسی متمرکز شده و مجموعه هایی از داستان های کوتاه و بلند را منتشر کرده است. سرپرستی دائره المعارف امام حسین(ع)، از فعالیت های تحقیقی شجاعی به شمار می رود که اولین جلدهای آن منتشر شده است. از تالیفات مذهبی وی کتاب‌های « دست دعا، چشم امید»، « پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، « از دیار حبیب»، « شکوای سبز»، « خدا کند تو بیایی» و «کشتی پهلوگرفته» و... است.[۱]

درباره­ کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کتاب پدر عشق و پسر نوشته سیدمهدی شجاعی در 87 صفحه است که چاپ شانزدهم آن توسط انتشارات نیستان در سال 1400 شمسی منتشر شد.

این کتاب فرازهایی از زندگی حضرت علی اکبر(ع) است که وقایع را از زوایای شخص اول و زبان اسب آن حضرت «عقاب» روایت می­کند. مخاطب راوی در داستان لیلی بنت ابی مره مادر حضرت علی اکبر(ع) است.

فصول کتاب با عنوان مجلس نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که هر مجلس عقاب با زبانی عاطفی صحنه‌­ای از زندگی حضرت علی اکبر(ع) را روایت می­کند و مجالس پایانی به شهادت آن حضرت در کربلا منتهی می­شود.

تمام مجالس کتاب رنگ عاشورایی دارد و مجلس آخر به واقعه کربلا پرداخته­ شده‌­است.

در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.

چکیده­ای از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مجلس اول:

کتاب از زبان عقاب به توصیف پیشکش کردنش توسط «سیف بن ذی یزن» به حضرت محمد (ص) می­پردازد، عقاب از شور و شوق سوارکاری پیامبر سخن می گوید و سپس به چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی اکبر(ع) می‌پردازد.

مجلس دوم:

عقاب از تولد حضرت علی اکبر(ع)  و شباهتش به حضرت محمد(ص)  می گوید:".. محمد بود به واقع محمد بود هیچکس محمد را در آن سن و سال که من دیده بودم، ندیده بود."(ص 14) و سپس از حضور حضرت علی اکبر در کربلا می گوید که فغان سپاه دشمن برخاست که این پیامبر خاتم است؟؟

مجلس سوم:

مولف به امان نامه حضرت علی اکبر(ع)  در کربلا اشاره می­کند زیرا دشمن او و حضرت عباس(ع) را دو بال امام حسین(ع) می­دانستند.

مجلس چهارم:

عقاب از چگونگی آب آوردن سوارش حضرت علی اکبر(ع)  سخن می گوید در جایی از کتاب نوشته است: "علی دومشک را پیش پای امام بر زمین نهاد... پدر جان این آب برای هر که تشنه است به خصوص این برادر کوچک... و اگر چیزی باقی ماند من نیزتشنه‌ام." (ص ۲۷)

مجلس پنجم:

رابطه سرشار از عشق امام حسین(ع)  و حضرت علی اکبر(ع)  را توصیف می­کند، رابطه ای که از آن به عنوان انیس و همدل جدایی ناپذیر یاد کرده‌است.

مجلش ششم:

در این قسمت مولف به مقابله حضرت علی اکبر(ع)  با سپاه دشمن در واقعه کربلا پرداخته‌است، که «طارق»، با التماس ابن سعد، حاضر به مقابله با حضرت شد.

مجلس هفتم، هشتم و نهم شهادت حضرت علی اکبر را نقل می کند: "اما یک چیز مانده بود اگر محقق می شد کار و انجام نمی رسید شهادت سامان می گرفت و آن بوسه وداع بود هردو عطشناک این بوسه بودند و هیچ کدام از حیا پا پیش نمی‌نهادند." (ص 58)

مجلس دهم:

وصف واقعه عاشورا از زبان عقاب برای لیلاست. گویی آن اسب از بسیاری از انسانها بیشتر آن واقعه را درک کرده، در قسمتی از متن از شتری می گوید که در سپاه یزید بود و از عقاب طلب یاری کرده که به حسین(ع)  پناه بیاورد. عقاب در پاسخش گفته: "همانجا بمان و هر کاری از دستت بر می آید انجام بده." همان شتر بعد از واقعه کربلا هنگامی که از خانه لیلا عبور کرد و صدای ضجه‌­هایش را شنید، زانو زد.

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی‌نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. مجله طوبی، زمستان 1378، شماره 31.