عباس ابن علی(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۹: | ||
*[[زینب (ع)|زینب]] | *[[زینب (ع)|زینب]] | ||
== | ==منابع== | ||
* | * [https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص448-۴61.] | ||
== | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/926086 ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/926086 ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.] | ||
خط ۲۶۱: | خط ۲۵۹: | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همان حسینیه مشیر، تهران، ۱۳۷۱ش.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576908 همان حسینیه مشیر، تهران، ۱۳۷۱ش.] | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همان فرهنگ مردم سروستان، مشهد، ۱۳۷۱ش] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553308 همان فرهنگ مردم سروستان، مشهد، ۱۳۷۱ش] | ||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2222404 And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸
ابوالفضل، عباس بن علی بن ابی طالب(ع)، فرزند امام علی(ع) و ام البنین، و برادر و همراه امام حسین(ع) در واقعه کربلا است.
نسب و خانواده[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عباس فرزند علی بن ابی طالب و مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد (ام البنین) است. پدر اُمّالبنین، ابوالمجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.[۱] جدّ دوم مادری اُمّ البنین، عامر بن مالک نیز فردی نامدار بود. امام علی(ع) در سال ۲۵ هجری با ام البنین ازدواج کرد.[۲] نتیجه این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس، عبدالله، عثمان و جعفر بود.
عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در دوران عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد.
نامگذاری[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بنا بر روایات شیعی، امام علی(ع) او را عباس نامید و فرمود:
«من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد.»
نویسنده معانی السبطین[۳] مینویسد: «امیرالمومنین علی(ع) او را از اینرو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»[۴]
عباس، در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند.
القاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به عباس بن علی(ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند. از جمله:
قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.[۵]
قمر بنی هاشم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
لقب قمر بنیهاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب داشت.[۶] اصولاً خاندان بنیهاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود.
سقا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سقا، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از عاشورا صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت.
قهرمان علقمه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به شهادت رسید.
صاحب لوا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین(ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد.
حامی الظعینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمهها آرامش و صدای شیهه اسبش به دلها اطمینان میداد.
باب الحوائج[ویرایش | ویرایش مبدأ]
دو تن در کربلا باب الحوائج نامیده شدهاند: عباس بن علی و علی اصغر(ع). به معنی گرهگشایی او در همه صحنهها به ویژه کربلا و استجابت دعا با توسل به نام او می باشد.
عبد صالح[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبهای نبود.
شهید[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود.
ساعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت امام حسین(ع) نمود.
کنیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کنیه او به واسطه فرزندانش فضل و قاسم، اباالفضل و اباالقاسم بود. کنیه ابوالفضل چنان با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ بود و در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضائل و ارزشها پرداخت که بهراستی منبع فضائل بود.
ازدواج و فرزندان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عباس بن علی در سال ۴۵ هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر، به نامهای قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده بود. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس(ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل عالمان و فقیهان وجود دارند. عبیدالله دارای مقام ارجمند است. وی از یاران امام سجاد(ع) به شمار میآمد. امام سجاد(ع) هر گاه او را میدید به یاد عمویش عباس اشک میریخت.
نقش در واقعه کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقش اصلی عباس بن علی(ع) در همراهی امام حسین(ع) و در روز عاشورا آشکار است. عباس(ع) عمر کوتاهی داشت و در مدت عمرش و حوادث کمی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس بن علی(ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است.
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس(ع) بسیار درخشان است:
۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین(ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین(ع) پرداخت.[۷]
۲- آنگاه که امام حسین(ع) از بیعت با یزید امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس بن علی(ع) بر همراهی با امام حسین(ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهای والای آن حضرت لحظهای کوتاهی نکرد.[۸]
۳- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.[۹] حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواستههای بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوششهای خود، مشکلات آنان را برآورده میساخت به اندازهای که محبت و توجه او را وصفناپذیر یافتند.[۱۰]
۴- هنگامی که امام حسین(ع) شبانه با عمر بن سعد دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.[۱۱]
۵- از فعالیتهای مهم عباس بن علی(ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه آب بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین(ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین(ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست مشک فرستاد تا آب بیاورند. عباس(ع) در کنار شریعه به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. عمرو بن حجاج و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد.
۶- عصر روز نهم محرم، شمر به سوی خیمهگاه امام حسین(ع) آمد و بانگ زد: «فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او (جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟» (امّ البنین مادر آنان از قبیله بنی کلاب بود که شمر و عبدالله بن اُبّی المحل که نزد عمر بن سعد بودند، از این قبیله بودند. آنان از ابن زیاد اماننامهای برای پسران امّ البنین گرفتند).[۱۲] کسی به شمر پاسخ نداد.
امام حسین(ع) فرمود: «اَجیبوهُ وَ اِنْ کانَ فاسِقاً»[۱۳] گر چه انسان تبهکاری است، اما پاسخش گویید! پاسخ دادند: «چه میگویی و چه میخواهی؟»
شمر گفت: «شماها در امان هستید! خودتان را با حسین به کشتن ندهید. از امیرالمؤمنین یزید اطاعت کنید!»
عباس(ع) فرمود: «خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. به ما امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر خدا در امان نیست؟ از ما میخواهی که در حلقه اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان درآییم؟ نیازی به امان تو نیست. امان خدا بهترین و برترین امانهاست.» شمر خشمگین بازگشت.[۱۴]
۷- ابن سعد عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: «یا لشکر خداوند سوار شوید که شما را بشارت به بهشت میدهم.»[۱۵] این سخن، یاران عمر بن سعد را تحت تأثیر قرار داد. آفتاب تازه داشت غروب میکرد که هجوم به طرف خیام آغاز شد و دشمنان بدون اطلاع قبلی حملهور شدند.[۱۶] امام حسین(ع) در برابر خیمه خود شمشیر را برگرفته و سر بر زانو گذارده و به خواب رفته بود. زینب(س) که صدای همهمه اسبان و لشکریان را شنید، به خیمه امام حسین(ع) نزدیک شد و به برادرش عرض کرد: «برادرم! آیا این صداها را نمیشنوی که هر آن نزدیکتر میشوند؟» امام حسین(ع) همچنان که شمشیرش را بررسی میکرد و قبضهاش را در دست میفشرد، فرمود: هم اکنون پیامبر اکرم(ص) را در خواب دیدم. به من میگفت: به سوی ما میآیی. زینب(س) از شنیدن سخن برادر سراسیمه شد و به گریه افتاد و فریاد زد: «واحسینا! وای بر من!» امام حسین(ع) فرمود: «آرام باش خواهرم! خدا بر تو رحمت فرستد.»[۱۷] حضرت عباس(ع) از طرف امام حسین(ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.[۱۸] گفتند: «آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید.» عباس(ع) جواب سپاه را به اطلاع امام حسین(ع) رساند. امام حسین(ع) فرمود: «به آنان بگو اگر موافقت میکنند امشب را به ما فرصت دهند، باشد که برای خدای خود نماز بگزاریم و با او راز و نیاز کرده و به درگاهش استغفار نماییم. خدا میداند که من تا چه اندازه، نماز گزاردن، قرآن خواندن، نیایش و استغفار را دوست میدارم.» عباس پیام امام حسین(ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد.[۱۹] بدینگونه امام حسین(ع) شب دهم محرم را مهلت یافت تا با خدای خود به راز و نیاز بپردازد. با یاران و خانوادهاش صحبت کند و وصیت نماید و تاکتیکهای نظامی و جنگی را بررسی نمایند.
۸- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام حسین(ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین کسی بود که سخن گفت: «ما نَفْعَل؟ اَنَبقی بَعدَک؟ لااَرَنا الله ذلِکَ اَبَداً»[۲۰] چه کنیم؟ بعد از تو بمانیم؟ خداوند ما را در چنان حالی نبیند. سخن عباس این بود که حیات آنان وابسته به حیات امام حسین(ع) است. مگر میشود آنان پس از امامشان زنده باشند؟ زندگی پس از امام حسین(ع) برای آنان بیتفسیر و بیمعناست. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود.
۹- صبح عاشورا امام حسین(ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد.[۲۱]
۱۰- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار میگرفتند، او با حملهای محاصره را میشکست و آنان را نجات میداد.
۱۱- عصر عاشورا عباس به برادرانش گفت: «اینک وارد کارزار شوید و مخلصانه در راه یاری دین خدا با دشمنان او نبرد کنید.»[۲۲]
۱۲- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی شدت یافت، ابوالفضل از امام حسین(ع) اذن جهاد خواست و گفت: «برادر! سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقان انتقام بگیرم.» امام حسین(ع) فرمود: «بچهها تشنهاند. با هم به طرف شط فرات برویم، شاید بتوانیم مقداری آب به خیمهها برسانیم. آنگاه به میدان برو.» این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود.
امام حسین(ع) بر اسب خود سوار شد و با ابوالفضل به سمت فرات رفتند.[۲۳] هر دو برادر با سختی و نبرد با دشمنان خود را به فرات رساندند، سپس عباس، از امام حسین(ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه را بر امام حسین(ع) گرفتند. امام حسین(ع) از روی مسناة[۲۴] بهطرف فرات حرکت کرد، ولی سواره نظام ابن سعد جلوی امام حسین(ع) را گرفتند. مردی از بنی دارم لشکر را مخاطب ساخته و گفت: «وای بر شما! میان حسین و آب فرات حائل شوید و نگذارید به آب دسترسی پیدا کند.»
امام حسین(ع) رو به آسمان کرد و گفت: «پروردگارا! اورا تشنه بدار.» وی امام حسین(ع) را هدف تیر قرار داد و تیرش به دهان مبارک امام حسین(ع) اصابت کرد. امام حسین(ع) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر زخم گرفت و فرمود: «پروردگارا! از کار ناپسندی که با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند، به درگاه تو مینالم. خدایا شمارشان را کم کن و به پراکندگی، جانشان رابگیر!»[۲۵]. سپس امام حسین(ع) به جای خود برگشت، در حالی که به شدت تشنه بود.
عباس(ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف خیمهها رهسپار شد.
شهادت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عباس در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، درگیر شد و در حملهای دست راست و سپس دست چپ او را قطع کردند و با ضربهای که بر فرقش وارد شد، از اسب به زمین افتاد و پس از جراحتهای بسیار و ضعف عجیبی که بر او عارض شده بود، به دست زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سِنبسی به شهادت رسید.[۲۶]
شهادت عباس(ع)، برای امام حسین(ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین(ع) از شهادت عباس آگاه گردید، بسیار اندوهگین شد و فرمود: «اَلانَ اِنْکسَرَ ظَهْری وَ قَلَّت حِیلَتی وَ شَمَّتَ بیعَدُوّی»[۲۷] اکنون کمرم شکست و چارهام اندک و دشمنم زیاد شد.
عباس در فاصلهای دورتر از خیام به شهادت رسید.[۲۸] او در هنگام شهادت برادرش را صدا زد. امام حسین(ع) بر بالین او حضور یافت و او را در حالی که هنوز جانی در بدن داشت، در آغوش گرفت و فرمود: «برادرم خداوند بالاترین پاداشها را به تو عنایت فرماید. به راستی تو در راه خدا جهاد کردی و حق جهاد را به خوبی به جای آوردی.» آنگاه در شهادت برادرش گریست.
جلوههای نمادین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونهای با حضرت ابوالفضل عباس(ع) ارتباط دارند، جلوهای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را میتوان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشتهای آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان میکنند.
عَلَم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
علم سبز در مراسم عزاداریهای محرم، نماد میر علمدار لشکر امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) به شمار میرود.[۲۹] در ایران، هندوستان، افغانستان و سرزمینهای شیعه نشین، زیارتگاههایی با نام علم یا سرعلم حضرت عباس(ع) دارند.[۳۰]
شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن علم یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس(ع) هستند و میگویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ میآید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان میدهد. او آن را از زیر خاک بیرون میآورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو[۳۱] میبرد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی میگذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن میسازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علمها یا پرچمهای خود را به این درگاه میبرند و به پنجه علم حضرت عباس(ع) میسایند و تبرک میکنند.[۳۲]
برگ و کشکول[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کاشانیها جریده (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس(ع) میانگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پارهای از وجود آن حضرت توصیف میکنند. مثلا برگهای کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس(ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکولهای زیر برگهارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانستهاند.[۳۳] همچنین، دستهای فلزی بر سر برگها را به دستهای بریده او و شرابههای بلوری زیر کشکولهارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس(ع) تشبیه کردهاند.[۳۴] جریده حضرت عباس(ع) را در شبها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم میگردانند و شب و روز تاسوعا را به نام او شب و روز عباس بن علی(ع)» مینامند.[۳۵]
همچنین در دستههای عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علمهای دیگر است، به «علم حضرت عباس(ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر میکنند.[۳۶] علامتهای ۳ تیغه تا ۲۳ تیغه دستههای عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچههای حریر سبز و سیاه و دیگر نشانهها میآرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام میدانند و سنگینترین علامتها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله میسپارند تا حمل کنند.[۳۷]
پنجه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر سر برخی از علمها و گاهی پرچمهای عزا، بر روی علامتهای چند تیغه، بر سر برخی گنبدها و گلدستههای امامزادگان و مساجد، روی دسته برخی منبرها، درون پیالهها یا جامهای سقاخانهها یا دستههای سقایان، بر در و دیوار سقاخانهها و در و ضریح امامزادهها دستی با پنجه گشوده فلزی (برنجی یا نقرهای) ابوالفضل(ع) ۲۵۹ است که برخی از این پنجهها نقش و کتیبه دارند و روی ۵ انگشت آنها نام ۵ تن (محمد(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه(ع)) و بر کف دست آن نام ابوالفضل(ع)، یا الله و گاهی نقش چشمی را حک کردهاند. گذشته از نشانه پنج تن آل عبا[۳۸]، گاه نشانه دست بریده حضرت عباس(ع) نیز هست.[۳۹]
در جنوب هند، در روزهای اول، سوم یا چهارم ماه نو که «عاشورا خانهها» را میآرایند، علامتهایی، از جمله «علم» و «پنجه» میگذارند، که پنجه را نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار(ع) میدانند.[۴۰] دستههای عزاداری جماعت ایرانیان مقیم ترکیه(استانبول) در ایام محرم، علمی را به نام علم پیامبر(ص) از پارچههای سیاه و سفید میگردانند، که روی پارچههای علم نقش دستی با نوشتههایی گلدوزی شده است.[۴۱]
کارا دو وو[۴۲] از زیوری به نام «دست فاطمه(ع)» یاد میکند که به صورت طلسم خوشبختی در میان مسیحیان به کار میرفته است. او این طلسم را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنج دست روی پرچمها و نشانه ۵ تن میداند. به نظر او نماد پنجه پیشینهای دراز دارد و به دوره پیش از اسلام میرسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است. در ادبیات هندویی پرتو خورشید به انگشتان دست تشبیه شده است. و پنجه دست با نقش چشم بر کف دست در میان اقوام ایرانی، هندی، عرب، افریقایی و میان کلیمیان به صورت طلسم حافظ انسان و دور کننده چشم بد از انسان به کار میرود.[۴۳]
در هزاره جات افغانستان هر حسینیه دو علم دارد: یک علم بسیار بزرگ و بلند در بیرون و جنب ورودی حسینیه، و یک علم کوچک تر در درون حسینیه در خط مرزی صحن زنانه و مردانه. بر سر علم درونی یک پنجه مسین کار گذاشتهاند که بر روی آن چند آیه قرآن حک شده است. این پنجه را نمادی از علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل(ع) میدانند و در پای آن دعا و حاجت خواهی میکنند.[۴۴] از دیگر نمادها، تابوت و ارهای است که در برخی از شهرهای ایران، دستههای عزا آن را همچون نمادی از قتلگاه یا ضریح مرقد حضرت ابوالفضل عباس(ع) حمل میکنند، مثلا هیئت ابوالفضل(ع) در محله پانخل کاشان در روزهای پنجم و نهم محرم تابوت و ارهای را که به «نهر علقمه» معروف است، از تکیه پانخل برمی دارند و در بازارها و گذرگاهها میگردانند و دوباره به تکیه باز میگردانند.[۴۵]
نعل اسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اُلئاریوس[۴۶] در گزارشی از مراسم عزاداری محرم در حیاط جلو مزار شیخ صفی در اردبیل به پرچمی بلند در کنار منبر اشاره میکند و مینویسد: به باور مردم این پرچم ساخته دست حضرت فاطمه(ع) دختر پیامبر(ص) بوده است. بر سر دسته چوبی آن نعل اسب حضرت عباس(ع) را قرار داده بودند. اُلئاریوس عباس(ع) را حضرت محمد(ص) نوشته است، اما در ایرانیکا[۴۷] به درستی او را حضرت عباس بن علی(ع) دانستهاند. احتمالا نعل اسب هم همان هلال فلزی ماه بر سر پرچم یا علم بوده است که اُلئاریوس بد دیده و غلط دریافته است. جز اینها، جلوههای ابوالفضل عباس(ع) را میتوان در دیگر عرصههای گوناگون فرهنگ مادی و معنوی جامعه شیعیان جهان یافت. مردم برخی از فضاهای زمانی(مانند روزها)، مکانی مانند سقاخانهها، زیارتگاهها)، فرهنگی(مانند تعزیه خوانی، توسل جویی) و هنری(مانند شمایل نگاری) را مجلای نمادین حضرت عباس(ع) تصور میکنند و صورت و نشانی تمثیلی از او میگیرند و با واسطه آنها با او و جهان معنوی علوی ارتباط برقرار میکنند. از راه این ارتباطات مردم روح خود را میپالایند و سبک میکنند و به دست یافتن به آرزوها و حاجات خود امید میبندند. اینک به هریک از مجلاها اشاره میشود.
روزها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در فرهنگ عزاداری شیعی، روز نهم ماه محرم به عباس بن علی(ع) تعلق دارد و در برخی از مناطق، روزهای هشتم و نهم، به عزاداری برای آن حضرت اختصاص مییابد.[۴۸] در خرم آباد، روز هفتم محرم که به روز «تراش عباس» معروف است، مردان به حمام میروند و سر و صورت را اصلاح میکنند و لباس پاکیزه میپوشند.[۴۹]
شیعیان افغانستان در ماه شعبان افزون بر عید میلاد امامان حسین بن علی(ع) و علی بن حسین زین العابدین(ع)، روز چهارم این ماه را به عنوان زادروز حضرت ابوالفضل(ع) جشن میگیرند.[۵۰]
سقایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی میکردهاند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی مییابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین(ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو[۵۱] سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد.
طبری[۵۲] به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس(ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی[۵۳] به سقایت حضرت عباس(ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره میکنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس(ع) با آب در فرهنگ ایران است[۵۴] و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه میدهد. به نوشته هانری ماسه[۵۵] «پیر» سقایان جلوه میدهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام ۵ شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس(ع) میخوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی[۵۶] در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت میدهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابانها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی(ع) را دو ولی سقایان معرفی میکند و مینویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی میکند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت اوست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی»[۵۷] و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دستههای عزاداری محرم[۵۸] و نقش شمایلهای حضرت عباس(ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس(ع) است.[۵۹]
سقاخانه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سقاخانه جایگاه قدسیانه آب نوشی و تجسم نمادین روز عاشورا و بستن آب بر امام حسین(ع) و نمایانگر نقش حضرت عباس(ع) در آوردن آب از رود فرات و نوشاندن به تشنگان حرم سیدالشهداست. از این رو، در تاریخ تشیع مردم ابوالفضل عباس(ع) را با القاب «سقا» یا «عباس سقا»[۶۰] و «ابو قربه»(قربه: مشک آب)[۶۱] خواندهاند و سقاخانهها یکی از مهم ترین جاهایی است که میتوان جلوههایی از عباس بن علی(ع) را در آنجا یافت: سنگاب سقاخانهها، پنجه فلزی میان جامها و پیالههای آب نوشی با پنجههای آویخته از در و دیوار سقاخانهها و از سر علمهای کوچک شمایلهای حضرت عباس(ع) سوار بر اسب و علم به دست و با مشک آب همراه با نوشته، و برخی اشعار تمثیلی روی کاشیها یا پردههای نقاشی مذهبی سقاخانهها.[۶۲] سقاخانهها را به نام عباس(ع) بنا و وقف میکردند تا مردم به یاد تشنگان کربلا از آن آب بنوشند و بر کشندگانشان لعن فرستند. بسیاری از سقاخانهها به نام یا کنیه و القاب او، سقاخانه حضرت ابوالفضل(ع)، باب الحوائج، ابوالفضل العباس(ع) و عباسیه خوانده شدهاند.[۶۳]
زیارتگاه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گذشته از مزار حضرت ابوالفضل(ع) و دو مقام(محلهای بریدن دست راست و دست چپ آن حضرت[۶۴] در کربلا که زیارتگاه عموم شیعیان جهان است، زیارتگاههایی نیز در سرزمینهای شیعه نشین جهان، به نحوی با حضرت عباس(ع) ارتباط مییابند؛ مثلا از گوری معروف به «عباس بن علی» در نزدیکی سیروان یاد شده است که مردم لر همه ساله از نقاط گوناگون آن نواحی به زیارت آن میرفتند و آن را پس از مرقد پیامبر(ص)، مقدس ترین مزار میدانستند.[۶۵] در سرزمین هزاره جات افغانستان نیز یکی از مهم ترین و مقدس ترین مزارات، «زیارت حضرت ابوالفضل(ع)»، واقع در مرادخانی است.[۶۶] در شیراز زیارتگاهی به نام «قدمگاه حضرت عباس(ع)» مشهور است که آن را ایلخان قشقایی پس از خواب نما شدن همسرش و شفایافتن فرزندش به یاری حضرت عباس(ع)، ساخته است و مردم روز شنبه هر هفته به زیارت آن میروند و نذورات خود را ادا میکنند(ربانی، ۵۰۰-۴۹۹/۱). در شهر بوشهر هم زیارتگاهی است که به «قدمگاه حضرت ابوالفضل(ع)» شهرت دارد. مردم در شب جمعه هر هفته و ایام عزاداری و شبهای تاسوعا و عاشورا به زیارت آن میروند و شمع روشن میکنند.[۶۷] براون[۶۸] به کوه «شاه قاب»[۶۹]، در دو فرسخی شرق ایزدخواست اشاره میکند مینویسد: این کوه، به اعتقاد اهالی، پناهگاه دو تن از فرزندان حضرت عباس(ع) بوده که پس از گریختن از دست تعقیب کنندگان لشکر کفار، به آن کوه پناهنده شدند و کوه دهان باز کرد و آن دو پناهجو را در میان خود پنهان ساخت.[۷۰]
در جنوب غربی تهران(ناحیه جی) در فاصلهای از امامزاده حسن(ع) در فضایی سبز، بقعهای قدیمی، احتمالا از سده ۷ یا ۸ ق قرار دارد که مردم آن را مرقد امامزاده عبدالله فرزند ابوالفضل عباس(ع) میدانند. این امامزاده زیارتگاهی مهم برای مردم محلههای غرب و جنوب غربی شهر تهران است. در روزهای سوگواری محرم جمعیت بسیاری برای زیارت و اجرای مراسم عزاداری در آنجا جمع میشوند.[۷۱]
شمایل نگاری[ویرایش | ویرایش مبدأ]
یکی دیگر از جلوه گاههای حضرت عباس(ع) صحنههای نقاشی روی دیوار، پرده نقاشی و شیشه است. مثلا یکی از مجالس دیوارنگارههای بازمانده از دوره صفوی در حرم و شبستان امامزاده زید اصفهان، حضرت عباس(ع) را سوار بر اسب و با هالهای از نور بر دور سر و صورت او، در حال رفتن به سوی رودخانه فرات نشان میدهد و ۳ تن از زنان حرم نیز به او مشکی میدهند.[۷۲]
در دوره قاجار شمایل نگاری از حضرت عباس(ع) حوزه گسترده تری یافت و به فضاهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند سقاخانه، حسینیه، تکیه، آب انبار، زورخانه و قهوه خانه راه یافت. مشهورترین شمایلهای دیواری حضرت عباس(ع) در این دوره در کاشی نگارههای حسینیه مشیر و سقاخانه جنب آن در شیراز، تکیه معاون الملک در کرمانشاه، و سقاخانه آقاسیدحسن در محله لنگرود گیلان است.[۷۳] در ایوان شمالی حسینیه مشیر، چند مجلس از واقعه کربلا هست که یکی از آنها، حضرت ابوالفضل(ع) را به هنگام گرفتن مشک از زنان حرم، و در مجلس دیگر حضرت ابوالفضل(ع) را به هنگام آب برداشتن از رود فرات نشان میدهند.[۷۴]
تصاویر بسیاری از نقاشیهای پشت شیشه، شمایل حضرت عباس(ع) را نشسته بر اسبی سفید و بیرقی بر دست و بر فراز نهر آب و نخلستان نشان میدهند، در حالی که بانویی از خیمه اهل بیت، مشکی را برای آوردن آب به او میدهد.[۷۵] و شمایل گردانان دوره گردی هم بودند که شمایلهای حضرت ابوالفضل(ع) و ۵ تن آل کسا و حضرت علی(ع) را که پشت شیشه نقاشی شده بودند، در کوچهها و گذرها میگرداندند و به و در خانههای مردم میبردند و به آنها نشان میدادند تا تبرک جویند. شمایلهای پشت شیشه را قاب گرفته بودند و برای پوشیده نگهداشتن صورتهای شمایل از چشم ناپاکان، روی آنها پرده کتانی کشیده بودند.[۷۶]
نقاشیهای معروف به «نقاشی قهوه خانه»، حضرت عباس را در حالتهای گوناگون سوار بر اسب، پیاده، در حال برداشتن آب از فرات، با دستهای قطع شده، در برابر ابن سدیف و دو شقه کردن او و جز آنها نشان میدهد.[۷۷]
تابلوهای نقاشی بسیاری از محمد مدبر و قوللر آقاسی، بنیان گذاران سبک نقاشی قهوه خانهای و شاگردان آنها در دست است که صحنههایی از وقایع کربلا و نقش حضرت عباس علم دار در واقعه عاشورا را در زمینههای گوناگون نشان میدهند.[۷۸]
تعزیه خوانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حضرت ابوالفضل عباس(ع) در نمایش آیینی-مذهبی تعزیه خوانی در ایران نیز جلوهای ویژه و برجسته داشته است. در مجموعه تعزیه نامههای موجود، مجلس تعزیهای به واقعه شهادت فاجعه بار او در کربلا اختصاص دارد. تعزیه «شهادت حضرت عباس(ع)» از کهن ترین مجالس تعزیه بوده و بیش از هر مجلس تعزیه دیگر در طول سال اجرا میشده است. مردم به سبب دلبستگی زیاد به حضرت عباس(ع) و باب الحوائج دانستن او، خواندن تعزیه شهادت عباس(ع) را نذر میکردند و بانی اجرای آن در مواقع مختلف سال میشدند. به سبب اقبال مردم به تعزیه شهادت عباس(ع)، از دوره ناصری به بعد، گوشهها و فقراتی چند از جمله «مناظره و مفاخره حضرت عباس(ع) و شمر» به این تعزیه افزوده شد.[۷۹] این تعزیه را در کوهپایه ساوه «قتیل عباس(ع)» مینامیدند و در روز تاسوعا میخواندند.[۸۰]
یکی از صحنههای حماسی و هیجان انگیز تعزیه شهادت عباس(ع)، جنگ ابوالفضل(ع) با سپاه ابن سعد به سرکردگی عمرو ابن حجاج و تار و مار کردن اشقیا و تصرف رود فرات است. در این تعزیه چادری کوچک یک پارچه بر روی نهر آبی که از تکیه میگذشت، یا بر روی تشتی پر از آب به نشانه رود فرات یا نهر علقمه میبستند. شبیه حضرت عباس(ع) به افرادی از لشکر اشقیا که در پیرامون چادر پاسداری میدادند، حمله میکرد و با کشتن آنها، چادر را از روی آب بر میافکند و به این گونه چنین مینمود که بر نهر علقمه دست یافته است.[۸۱]
در مجلس تعزیه دیگری به نام «تعزیه حر»، حضرت عباس(ع) نقش مهمی ایفا میکند. در این تعزیه، عباس راه را بر حر میبندد و با یکدیگر به مفاخره و رجز خوانی میپردازند و سرانجام حر را از حرکت به سوی کربلا باز میدارد.[۸۲]
تعزیه دیگری به نام تعزیه «عباس هندو» یا «بت پرست هندی» در ایام محرم خوانده میشد که در میان تعزیه خوانان به «تعزیه در تعزیه» معروف بود. این تعزیه شرح ایفای نقش شبیه حضرت عباس(ع) توسط یک جوان هندو ست که وقتی پدرش از مسلمان شدن او آگاه میشود، دستور میدهد تا دستهایش را ببرند و مادر و خواهر او به حضرت عباس(ع) توسل میجویند و آن حضرت جوان را با دو دست سالم به خانواده اش باز میگرداند.[۸۳]
توسل جویی و نیاز خواهی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
توسل جویی به مقدسان و برگزاری مراسم و شعایر مذهبی، گونهای ارتباط برقرار کردن با خداوند و یاری جستن از مقربان درگاه او در رفع تنگناها و مصائب است. این گونه اعمال بخشی از حیات دینی و زندگی معنوی مردم مسلمان، به ویژه شیعیان را در جامعههای سنتی شکل میدهد و کار کردی روانی-اجتماعی در انسجام نظام زندگی روزمره آنان دارد و به خواستها و انتظارات عاطفی آنان پاسخ میدهد.[۸۴] توسل جویی به حضرت عباس(ع) در میان شیعیان جهان بیشتر از این راهها صورت میگیرد. انداختن سفره نذری حضرت ابوالفضل(ع) یا ام البنین، مادر ابوالفضل[۸۵]؛ پختن آش و حلوا یا حلیم و «گِرده عباسی»[۸۶]، «نان عباس بن علی»[۸۷]، تهیه «حاضری» (صبحانه) به نام «حضرت عباس علم بردار»[۸۸]: خیر کردن ماست و پنیر، سقایی در ایام عزاداری محرم، به ویژه در تاسوعا و عاشورا با ساختن سقاخانه و وقف آن و نوشاندن آب و شربت فی سبیل الله در ایام سوگواری و انداختن سفرههای نذری و پختن و اهدای نذورات گوناگون.[۸۹]
«آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانیها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگیهای تمثیلی آن است:
- فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از ۷ خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛
- گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس(ع) و گذاشتن نشانهای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛
- درست کردن ۷ کنده (چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس(ع)؛
- خواندن روضه حضرت ابوالفضل(ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمدهاند؛
- نجویدن رشتههای آش که نمادی از علماند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس(ع)؛
- فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛
- ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهیها.[۹۰]
برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس(ع) توسل میجویند و نذر میکنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداریهای محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه میپوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان میدهند تا در دستههای سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل(ع) میکنند.[۹۱]
در ادبیات عامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حضرت عباس(ع) پیوسته حضوری مقدس و شکوهمند و نقشی سودمند و کارآمد در فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری مذهبی ایران داشته است. این حضور را افزون بر اشعار کتیبههای کاشی کاری اماکن عمومی مذهبی، به ویژه سقاخانهها در وصف حضرت عباس(ع)[۹۲]، در مرثیهها و اشعار سینه زنی نیز میتوان دید. مثلا مردم در سوگندها به «حضرت عباس(ع)»، «قمربنی هاشم»، «دست بریده حضرت عباس(ع)» و نیز «عباس و کیلی»، سوگند میخورند؛ در روابط روزمره اجتماعی خود و به هنگام گرفتاریها و سختیها او را با این بیان: «یا حضرت عباس به دادم برس!» به یاری خود فرا میخوانند؛ به هنگام نفرین کردن کسی یا در مواقع ستم و بدی دیدن با گفتن : «حوالهات به حضرت عباس!»، یا «حواله ات به دو دست بریده ابوالفضل»، و «اجرت یا جزایت با سنان ابوالفضل» خود را آرام و امیدوار به انتقام الهی میکنند؛ و به هنگام دعای خیر برای کسی، به خصوص دعای پس از نوشیدن آب یا شربت فی سبیل الله و نذری میگویند: «دست ابوالفضل یا قمر بنی هاشم به همراهت»، یا «اجرت با ابوالفضل».[۹۳]
لوطیها و داش مشدیهای تهرانی که حضرت عباس(ع) را واجد همه صفات پهلوانی، جوانمردی، مردانگی و ایثارگری و سرمشق زندگی خود میدانستهاند، به هنگام پیمان بستن و قول و وعده دادن، والاترین و استوار ترین سوگندهایشان «قسم به حضرت عباس علمدار دشت کربلا» بود.[۹۴] مردم، به ویژه لوطیان، کسی را که هیچ ضربه و بلایی بر او کار گر نمیافتاد و همیشه در زندگی پیروز و سربلند بود، «کمر بسته» ابوالفضل(ع) یا «نظر کرده» او میپنداشتند.[۹۵]
جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
- ابوالفضلی، محمد، «مراسم و نشانههای عزاداری ماه محرم در کاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم شناسی، تهران، ۱۳۷۱ ش.
- اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی، تهران، ۱۳۴۸ش.
- الئاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمه أحمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.
- بر آبادی، احمد و دیگران، مردم شناسی مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، ۱۳۸۰ش.
- بلوکباشی، علی، «تابوت گردانی»، نشر دانش، تهران، ۱۳۷۸ش، س ۱۶، شم ۴.
- همان «تصویر گری در حوزه هنرهای عامه»، دستها و نقشها، ۱۳۷۶ش، شم ۵.
- همان «شمایل نگاری در حوزه هنرهای عامه ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۷۹-۱۳۸۰ش، شه ۳۱-۳۲.
- همان قهوه خانههای ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
- همان نخل گردانی، تهران، ۱۳۸۰ش.
- دادمهر، منصور، پژوهشی درباره سقاخانهها و سنگابهای اصفهان، اصفهان، ۱۳۷۸ش.
- دیا، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا « تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۸۰ش، شد ۳۹-۴۰.
- راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
- ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع)، قم، ۱۳۷۵ ش.
- رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، ۱۳۷۸ ش.
- رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، ۱۳۸۱ش.
- سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، ۱۳۷۹ش.
- سود آور دیبا، لیلا، هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی، تهران، ۱۳۵۶ش.
- سیف، هادی، نقاشی قهوه خانه، تهران، ۱۳۶۹ ش.
- شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد ۱۳۷۷ ش.
- شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، ۱۳۶۱-۱۳۷۷ش.
- شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ ش.
- شهیدی، عنایت الله و على بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، ۱۳۸۰ش.
- طبری، تاریخ، فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، ۱۳۸۰ش.
- قمی، عباس، تحفة الأحباب، تهران، ۱۳۶۹ق.
- کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۴۱ش.
- همان فتوت نامه سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
- ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز، ۱۳۵۵ ش.
- مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ش.
- معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزههای علمیه و کشورهای جهان، قم، ۱۳۷۸ ش.
- موسوی مقرم، عبدالرزاق، سردار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس(ع)، ترجمه ناصر پاک پرور، تهران، ۱۴۱۱ق.
- هراتی، محمدمهدی، «علم، تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، ۱۳۸۰ش، شم ۴۰-۳۹.
- همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، ۱۳۶۸ش.
- همان حسینیه مشیر، تهران، ۱۳۷۱ش.
- همان فرهنگ مردم سروستان، مشهد، ۱۳۷۱ش
- And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979.
- Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1950.
- Carra de Vaux, B., La Scolastique, la théologie et la mystique, la musique, Paris, 1921.
- Cole, J. R. I, Roots of North Indian Shi'ism in Iran and Iraq, Delhi, 1989; ERE.
- Godard, A., «L'Imāmzāde Zaid d' Isfahān, Athar-e Iran, Paris, 1937, vol. II (2).
- Hollister, J. N., The Shi's of India, New Delhi, 1979; Iranica.
- Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938.
- Sharif, J., Islam in India, London, 1975.
- Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.
پینوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.
- ↑ عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۵۷.
- ↑ حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.
- ↑ معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۳۶۳ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۳، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج1، ص۱۸۹-۱۹۰.
- ↑ بحارالانوارالجامعه لدرر الائمهالاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبهالاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج۳، ص۸۸.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : ۱۹۶۰ م.، ص۲۲۰ ؛ الفتوح، ج۵، ص۴۵.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۶۰ ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ ﻫ ق، ص۶۷.
- ↑ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، ۱۳۸۱ ش. ص۴۳.
- ↑ زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص۱۵۴.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۴۳۴.
- ↑ ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰ م.، ج۳، ص۸۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۶۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۳۲۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ ه ق.، ج۴، ص۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۳؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص ۲۴۹.
- ↑ وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۳؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۷.
- ↑ وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۵-۱۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۳، ص۲۳۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۳۵؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ش.، ج۴۴، ص۳۹۴.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، همان، ص۲۶۹.
- ↑ همانجا.
- ↑ به معنی سیلبند و خاکریز است که جلوی آب را میگیرد و گاهی قسمتی از زمین بهطور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب میشد. معمولاً عبور و مرور از روی سیلبندِ طبیعی یا مصنوعی آسانتر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کنارههای فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان میرود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیلبندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۲۰؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۶۳؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: ۱۴۰۵ ﻫ ق / ۱۹۸۴ م. ، ج۷، ص۱۹۴.
- ↑ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص۹۰.
- ↑ الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۰.
- ↑ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ﻫ ق. ، ص۴۸.
- ↑ برای تفصیل، نک: ه د، علم و علم گردانی.
- ↑ ایرانیکا، ۱/۷۸۸؛ برای زیارتگاه علم حضرت عباس (ع) در لکھنو، نک: کول، ۹۹-۹۸.
- ↑ حک ۱۱۸۸/ ۱۲۱۲ق/۱۷۴- ۱۷۹۷۰م.
- ↑ هالیستر، ۱۷۱: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، ۱۰۱-۹۸.
- ↑ نک: ذکاوتی، ۱۶.
- ↑ معتمدی، ۱/ ۵۵۸- ۵۵۹؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، ۱۰۲-۱۰۳.
- ↑ معتمدی، ۵۶۲/۱.
- ↑ بر آبادی، ۷۴.
- ↑ بلوکباشی، قهوه خانه...، ۱۳۹-۱۴۰، نخل گردانی، ۱۰۱؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی.
- ↑ ۴۵۹/ERE , II.
- ↑ نک: بلوکباشی، همان، ۱۰۰؛ برای همین تلقی از پنجه در جنوب هند، نک: شریف، ۱۶۰-۱۵۹.
- ↑ همانجا.
- ↑ آند، ۲۴۱.
- ↑ ۱۲۶/IV.
- ↑ ERE همانجا؛ برای انواع طلسم به شکل یا نقش دست و پنجه در جامعههای گوناگون، نک: وسترمارک، ۴۹.
- ↑ فرهنگ، ۳۰۸.
- ↑ برای تفصیل، نک: ابوالفضلی، ۱۵۶-۱۵۷.
- ↑ ص ۱۱۰.
- ↑ همانجا.
- ↑ نک: رضایی، ۴۷۰؛ معتمدی، ۵۶۲/۱؛ درباره عزاداری حضرت عباس (ع) در هند، نک: هالیستر، ۱۶۵.
- ↑ شادابی، ۱۲۷.
- ↑ فرهنگ، ۳۲۷.
- ↑ ۶/۱.
- ↑ ۴۱۲/۵.
- ↑ فتوت نامه...، ۲۹۴-۲۹۵.
- ↑ نک: ماسه، ۳۵۱/II.
- ↑ ۱۵۸/J.
- ↑ ص ۲۹۳-۲۹۴.
- ↑ همانجا.
- ↑ برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، ۴۱۷/۱.
- ↑ بلوکباشی، «شمایل نگاری...»، ۶.
- ↑ ابوالفرج، ۸۴؛ ابن عنبه، ۳۵۶؛ نیز نک: ربانی، ۱۸۱/۱.
- ↑ ابوالفرج، همانجا.
- ↑ برای آگاهی از کاشی کاری نقش دار و کتیبههای سقاخانهها و نیز برخی سنگابهای وقف حضرت عباس (ع)، نک: دادمهر، ۷۸-۷۹، ۱۸۷،۱۴۸.
- ↑ مثلا در اهواز، نک: معتمدی،۲/ ۵۰۵-۵۰۴؛ برای اطلاعات بیشتر، نک: ه د، سقاخانه.
- ↑ برای تفصیل درباره محل این دو مقام، نک: موسوی مقرم، ۳۲۰-۳۲۲؛ ربانی، ۲۵۸/۱- ۲۵۹.
- ↑ نک: راولینسن، ۵۹-۶۰.
- ↑ فرهنگ، ۳۰۶.
- ↑ اقتداری، ۱۶۹.
- ↑ ص ۲۵۰-۲۴۹.
- ↑ قس: ماسه، ۴۱۳/II: شیخ قناب.
- ↑ قس: داستان پناه جستن بی بی شهربانو در کوهی به همین نام در شهر ری.
- ↑ برای اطلاع بیشتر، نک: مصطفوی،۲/ ۲۰۳-۲۰۴.
- ↑ گدار، ۳۴۵-۳۴۴.
- ↑ بلوکباشی، «شمایل نگاری»، ۵.
- ↑ همان، ۶۵؛ درباره تصویر این کاشی کاریها نیز، نک: همایونی، حسینیه...، ۴۳، ۴۲، ۵۹، تعزیه...، ۴۰۹-۴۱۰.
- ↑ سودآور، ۹.
- ↑ بلوکباشی، همان، ۶-۷؛ نیز نک: ه دی پرده خوانی؛ نیز شمایل.
- ↑ سودآور، ۲۳-۲۴.
- ↑ برای آگاهیهای بیشتر درباره شمایلهای مذهبی، نک: بلوکباشی، «تصویرگری...»، ۱۷-۱۰، «شمایل نگاری»، ۷-۳؛ درباره شمایلهای حضرت عباس در مجالس گوناگون در نقاشیهای قهوه خانه، نک: سیف، جم؛ نیز نک: ه د، شمایل.
- ↑ شهیدی، ۲۹۰.
- ↑ سالاری، ۲۵۰.
- ↑ شهیدی، ۴۱۲-۴۱۱.
- ↑ همان، ۴۴۸-۴۴۹.
- ↑ همان، ۲۷۳-۲۷۲.
- ↑ نک: دیا، ۱۸۶/۱۰-۱۸۸.
- ↑ نک: دیا، همانجا، نیز برای جایگاه انار در این سفره، نک: ۱۰/ ۳۰۶-۳۰۷.
- ↑ گرده: قرص نان؛ نک: رسولی، ۳۱۱.
- ↑ معتمدی، ۵۶۲/۱.
- ↑ شریف، ۱۳۸.
- ↑ شکورزاده، ۴۸.
- ↑ برای تفصیل، نک: شکورزاده، ۵۵-۵۸؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه م م؛ نیز نک: ه در سفره نذری.
- ↑ ماسه، ۵۸ ,۴۸/I.
- ↑ درباره برخی از این شعرها نک: دادمهر، ۷- ۷۹؛ شکورزاده، ۴۵۹-۴۶۰؛ برای شرح مصیبت او در بحر طویل و شعر، نک: همان، ۵۰-۵۴.
- ↑ نک: همایونی، فرهنگ مردم...، ۲۹۷؛ شاملو، ۱۳۱/۱، ۴۱۷، ۴۷۳/۲؛ نیز نک: ماسه، ۲۰۰/۱.
- ↑ بلوکباشی، قهوه خانه، ۱۳۹؛ شهیدی، ۶۵۱-۶۵۰.
- ↑ شاملو، ۴/۱۲۱۹.