قاضی جلیس
عبدالعزیز بن حسین اغلبی | |
---|---|
زادروز |
1116 (میلادی)/ 410 (قمری) قاهره |
درگذشت |
1165 (میلادی)/ ربیعالثانی،561 (قمری) قاهره |
محل زندگی | مصر |
پیشه | قاضی، نویسنده، ادیب و شاعر |
لقب | قاضی جلیس، شیخ، ابوالمعالی |
آثار | اشعارش |
قاضی جلیس از شعرای پیشتاز مصر است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عبد العزیز بن حسین بن حباب اغلبی سعدی تمیمی صقلی مکنّی به «ابو المعالی» و معروف به «قاضی جلیس»، وی از پیشتازان شعرای مصر که به سال 490 ه. ق. تولد یافت وی در نظم و نثر و ترسل یگانهی عصر خود بود. در دوران فائز خلیفهی فاطمی از دبیران و در سلک ندیمان ملک صالح طلایع بن رزیک گردید و از آن جهت که همواره با خلفا و وزرای فاطمیان و ملک صالح وزیر با کفایت آنان مجالست داشت به جلیس شهرت یافت.
او از سرایندگانی است که در مهر و ولای «عترت طه» قدمی راسخ داشته، چنانکه اشعار و سرودههایش حاکی از آن است.
فقیه معاصرش «عمارة یمنی» با قصیدهای که به سال 551 هجری سروده زبان به ثنا و ستایش او گشوده است. [۱]
قاضی جلیس به سال 561 هجری در حالیکه هفتاد سال از عمرش میگذشت، در مصر زندگی را بدرود گفت. [۲]
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
1- أیا امّة لم ترع للدّین حرمةو لم تبق فی قوس الصّلالة منزعا
2- بأی کتاب ام بأیّه حجّةنقضتم به ما سنّه اللّه اجمعا؟!
3- غصبتم ولیّ الحق مهجة نفسهو کان لکم غصب الامامة مقنعا
4- و ألجمتم آل النبیّ سیوفکمتفرّی من السّادات سوفا و اذرعا
5- و حلّلتم فی کربلاء دماءهمفأضحت بها هیم الأسنّة شرّعا
6- و حرّمتم ماء الفرات علیهمفأصبح محظورا لدیهم ممنّعا [۳]
1- هلا. ای امت گمراه که حرمت دین بشکستید و سرگشتگی و ضلالت را از حد بهدر بردید.
2- با کدامین حجّت و برهان، فرمان حق را زیر پا نهادید؟!
3- حقّ ویژهی علی را غضب کردید، امامت و خلافت راه شما را هموار کرد.
4- تیغ کین در خاندان رسول نهادید، سر و دست آنان از تن جدا کردید.
5- در کربلا خونشان حلال شمردید، ناوک سنان از خونشان سیراب نمودید.
6- آب فرات بر آنان حرام شد، تشنهکامان را دادرسی باقی نماند.
رثای سید الشهداء (ع):
1- ان خانها الدمع الغزیرفمن الدّماء لها نصیر
2- دعها تسحّ و لا تشحّفرزؤها رزء کبیر
3- ما غصب فاطمة تراث«محمد» خطب یسیر
4- کلّا و لا ظلم الوصیّ وحقّه الحقّ الشهیر
5- نطق النّبیّ بفضله و هوالمبشّر و النذیر
6- جحدوه عقد ولایةقد غرّ جاحده الغرور
7- غدروا به حسدا لهو بنضّة شهد «الغدیر»
8- حظروا علیه ما حباهبفخرة و هم حضور
9- یا أمّة رعت السّهاو إمامها القمر المنیر
10- إن ضلّ بالعجل الیهودفقد أضلکم البعیر
11- لهفی لقتلی الطفّ اذخذل المصاحب و العشیر
12- و افاهم فی کربلایوم عبوس قمطریر
13- دلفت لهم عصب الضّلالکأنّما دعی النفیر
14- عجبا لهم لم یلقهم مندونهم قدر مبیر
15- أیما رفوق الأرض فیضدم الحسین و لا تمور؟!
16- أتری الجبال درت ولم تقذفهم منها صخور؟!
17- أم کیف اذ منعوه وردالماء لم تغر البحور؟!
18- حرم الزّلال علیه لمّاحلّلت لهم الخمور [۴]
1- اگر سیلاب اشکم فرو نشیند، از خون دل مدد گیرم.
2- بگذار فرو ریزد و آرام نگیرد، که مصیبت بس عظیم است.
3- میراث محمد از دخترش دریغ کردند. نه کاری سهل پیشه کردند.
4- ابدا. و نه ظلمی که بر علی رفت: حق مشهورش بتاراج بردند.
5- رسول حق به فضل و مقامش زبان برگشود: اوست که بشیر و نذیر است.
6- پیمان ولایتش منکر شدند، ابلیسشان بفریفت.
7- رشک بردند و راه دغل گرفتند، نص «غدیر» را به بازی گرفتند.
8- جامهی خلافت را که به اندامش فراز کرد، از او دریغ نمودند.
9- در آسمان جویای اختر سها گشتید، ماه تابان را ندیده گرفتید.
10- قوم یهود، دنبال گوسالهای گرفتند، شما از پی اشتری (جمل) روان گشتید.
11- آوخ بر کشتگان کربلا که خویش و بیگانه از یاری دریغ کردند.
12- در نینوا چهر گشود که چون روز قیامت سیاه و دژم بود.
13- جوخههای ضلالت بهم پیوستند، گویا نفخهی صور بردمیدند.
14- شگفتا، دست تقدیر هم بر سر این کافران نکوبید.
15- آیا خون حسین بر روی زمین موج زند و آسمان درهم نلرزد؟!
16- پنداری کوهها به ماتم ننشست که سنگی بر سر آنان نبارید؟!
17- چه شد که از آب فراتش منع کردند، دریاها بر نخروشید؟!
18- آب زلال بر حسین حرام آمد، ازآنرو که شرب خمر بر دشمنانش حلال بود.