عبدالکریم شمس الدین
عبدالکریم شمس الدین | |
---|---|
زادروز | 1935 میلادی قریهی «مجدل سلم» از توابع «مرجعیون» |
پیشه | شاعر |
دیوان سرودهها | «ظلال»، «موسم»، «قصائدی لکم» و «الفجری المدمّی» |
عبدالکریم شمس الدین از شعرای عرب زبان معاصر است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عبدالکریم شمس الدین به سال 1935 میلادی در قریهی «مجدل سلم» از توابع «مرجعیون» به دنیا آمد و در شهر «نبطیة» حیات علمی او به ثمر رسید. او از کودکی به شعر علاقه داشت و در انجمنها و شبهای شعر بسیاری شرکت کرده و میکند.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برخی از تالیفات شمس الدین چنین است: «ظلال»، «موسم»، «قصائدی لکم»، «الفجری المدمّی».
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
أبدا ذکراک نور و هدایةأبدا تکتب للتّاریخ آیة یا إماما ثار فی وجه الغوایة یا عظیما عاش فی وجداننا، أغنی حکایة ... [۱]
همواره یاد تو نور و هدایت است.
و همواره برای تاریخ نوشته میشود.
ای کسیکه امام و هادی در تاریکیها هستی
ای بزرگی که در درون ما همواره حکایت تو پابرجاست!
یا سیّد الشّهداء، کم زمنی یحنّ الی الشّهادة من أنت؟! توقفک الحواجز إن ذکرت اسم الحسین هذا یخیف الحاقدین! إسم له معنی الشّهادة و الوفاء و له التّمرّد فی وجوه الظّالمین، له الفداء و مقاتلوک، مازال منهم کلّ آن کربلاء [۲]
ای سید الشهداء! چهبسا زمان من آرزوی شهادت دارند.
تو کیستی که هنگامیکه نام حسین (ع) را میبرم پردهها مسیری را ترسیم میکنند که کینهتوزان میترسند. اسم تو معنی شهادت و وفا دارد، و چون سیلی به صورت ظالمان فرود میآید. و همهچیز فدای تو باد و قاتلین تو جنایتکاران هموارهی تاریخ هستند.
ما کان موتک غیر بدء الإنطلاق و کان جرحک شارة للإنعتاق و دم علی شطّ الفرات نهر تصبّ به العروق النّازفه فی کلّ أرض تشتهی ماء الفرات مازال رأسک مشرعا کالفجر مازال صدرک شامخا کبرا [۳]
مرگ تو رهگشای آزادی و هدایت است و جراحت تو موجب بیرون آمدن از بندگی است و خونی که بر شطّ فرات ریخته شد نهری است که رگهای اجتماع را پر میکند و در هر زمینی که تشنهی آب فرات است همواره جاری است. و پیوسته سر تو الگو و نشانهای مانند سپیدهدمان است و سینه تو مالامال از بزرگی است.
و غدا سینتصر الحسین و غدا ستزهر کربلاء فی القلوب و فی الضّلوع و غدا ستخرج کربلاء من متاهات الدّموع و تثور أجیال الجیاع ... فلیس بعد الیوم جوع و غدا سینتصر الحسین بکلّ جیل للفداء و تعلّم الدّنیا الکرامة و الإباء، أرض تسمّی کربلا. [۴]
و فردا حسین پیروز خواهد شد و فردا کربلا در قلبها شکوفا میشود. و همواره در رثای آن اشک ریخته میشود و نسلها از آن سیراب میشوند و پس از آن دیگر گرسنگی نیست و فردا حسین (ع) با تمام فرزندانش خود را فدا میسازند و پیروزی را به نمایش میگذارند و به دنیا کرامت و آزادمردی را یاد میدهند. در سرزمینی که کربلا نامیده شده است.
1- و رمتنا الدّنیا بألف یزیدو جبنّا، فلیس فینا دماء
2- و مضینا حیری تآکلنا الوهمو أزری بجدّنا الأعداء
3- سیّرتنا أهواءنا فخذلّنامن لدیه قد کان یرجی الشّفاء [۵]
1 و 2- دنیا را یزیدیان فراگرفتهاند و دشمنان روبه افزایش هستند، ولی خونی برای مبارزه و نجات از این خذلان در جامعه وجود ندارد،
3- هوا و هوسها ما را به سوی خذلان سوق داده و شفایی برای دردهای جامعه نیست.