سارا جلوداریان
سارا جلوداریان، (١٣٥٨ ه. ش) از شاعران معاصر فارسی زبان است.
سارا جلوداریان | |
---|---|
زادروز | ١٣٥٨ ه.ش کاشان |
آثار | «خاطرات مشترک»، «هر جادهای به منزل مجنون نمیرسد»، «خاطرات مشترک»، «نیزار گواه است»، «آتش و گلستان»، «خاطرات مشترک»، «کهربا»، «پری زاد» و «نفحه فردوس» |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سارا جلوداریان در سال ١٣٥٨ شمسی در شهر کاشان متولد شد. وی کارشناسی مهندسی کشاورزی (باغبانی) را از دانشگاه تبریز و کارشناسی ارشد مهندسی کشاورزی خود را از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران اخذ نمود و به ادامه تحصیل در مقطع دکترا در همان رشته پرداخت. ایشان رتبه نخست جشنواره جوان خوارزمی کسب نمود و عضو بنیاد ملی نخبگان ریاست جمهوری است.
وی ارائه مقاله برگزیده در همایش ملی گیاهان دارویی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری را نیز در کارنامه سوابق علمی خود دارد.
سارا جلوداریان همچنین ترانهسرا و حائز سابقه همکاری با مرکز شعر و موسیقی صدا و سیما و دارای ترانههای اجرا شده توسط خوانندگان آن مرکز است. [۱]
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آثار سارا جلوداریان عبارتند از:
«خاطرات مشترک»، «هر جادهای به منزل مجنون نمیرسد»، «نیزار گواه است»، «آتش و گلستان»، «پری زاد»، «کهربا» و «نفحه فردوس».
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
روزی که شرح خلقت آدم نوشته شد | داغ تو بر جریده عالم نوشته شد | |
بوی غریبی تو که پیچید در فضا! | تقدیر، شرحه شرحه و نم نم نوشته شد | |
سالار من! به حرمت بار مصیبتت | پشت ستون عرش، خماخم نوشته شد | |
بین چهارده گل سرخ محمدی | نام تو «یا حسین» دمادم نوشته شد | |
نام تو «یا حسین» به عنوان افتخار | با سوز دل به سینه پرچم نوشته شد | |
نام تو«یا حسین» هزاران هزار بار | در بارگاه حضرت اعظم نوشته شد | |
مجموع رادمردی و آزادگی و عشق | در زمره صفات تو، با هم نوشته شد | |
ای بیکفن! قسم به تن پاره پارهات | با یاد زخمهای تو، مرهم نوشته شد | |
آن دم که خیزران به لبان تو میزدند | قرآن همان دقیقه، همان دم نوشته شد | |
وقتی سر عزیز تو بر نی سوار گشت | خونگریههای ماه محرم نوشته شد | |
آقا مرا ببخش به حقّ بزرگیات! | این شعر اگر زیاد، اگر کم نوشته شد | |
من قصد مدح و مرثیه خوانی نداشتم | عرض ارادتیست که با غم نوشته شد... |
نای نی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آسمان در شُرُفِ صاعقهای خونین بود | نفس باد، پر از حنجره یاسین بود | |
چه بلایی به سر آینهها میآمد! | که چهل روز و چهل شب، دلشان پرچین بود | |
غم این طایفه را، هیچ کسی درک نکرد | غم این طایفه، بر دوش فلک سنگین بود | |
عصب ترد گیاهان، به جنون میپیوست | بر لب دشت، فقط زمزمه آمین بود | |
تن خورشید به پا بوس محرَم میرفت | روز، هر چند به بیابان خودش بدبین بود | |
مشک پر آب و زمین آتش و ساقی تشنه! | همه فلسفه عشق و وفا در این بود | |
نای نی، تلخترین مرثیه را مینوشید | گرچه در کام حسین بن علی، شیرین بود |
نیزار گواه است[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از عشق بپرسید که با یار، چه کردند | با آن قد و بالای سپیدار چه کردند | |
از هرزه علفهای فراموش بپرسید | با خاطره آن گل بیخار چه کردند | |
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس! | با ماه، همان ماه شب تار چه کردند | |
ای کاش که از حنجره باد بپرسید | با قاصدک سوخته، اشرار چه کردند | |
اصلاً بگذارید خود آب بگوید: | با چشم و دل و دست علمدار چه کردند | |
اصلا بگذارید که خورشید بگوید: | خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند | |
نیزار گواه است که با خوبترینها | این قوم خطا رفته تاتار چه کردند | |
بیعتشکنان نقشه کشیدند و دوباره | با ذریه حیدر کرّار چه کردند | |
ای قامت افراشته در سجده بسیار! | لبهای عطش با تب بسیار چه کردند | |
نیلوفر پژمرده شبهای خرابه | با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند | |
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل | ای اشک! به یاد آر، به یاد آر چه کردند | |
لب وا کن و حرفی بزن ای سنگ صبورم | با یاس، میان و در و دیوار چه کردند | |
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم | با قافله و قافله سالار چه کردند ... |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ اخذ زندگینامه و اشعار شاعر از طریق پست الکترونیک.