محسن حسن زاده لیله کوهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
| محل مرگ = | | محل مرگ = | ||
| علت مرگ = | | علت مرگ = | ||
| محل زندگی = | | محل زندگی =نجف | ||
| مختصات محل زندگی = | | مختصات محل زندگی = | ||
| مدفن = | | مدفن = | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۴
محسن حسن زاده لیله کوهی (١٣٥٠ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
محسن حسن زاده لیله کوهی | |
---|---|
زادروز | 1350 ه.ش لنگرود |
محل زندگی | نجف |
تخلص | ساحر |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
محسن حسن زاده لیله کوهی فرزند سیف اللّه متخلّص به ساحر به سال ١٣٥٠ ه. ش در شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود گذراند و سپس توانست از دانشگاه شهید بهشتی تهران در رشته مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شود. سپس در قم رحل اقامت افکند و به تحصیل در دروس حوزوی پرداخت و تا پایان سطح دو پیش رفت.
وی فعالیتهای شعری خود را به طور رسمی از سال 1365 شمسی و با شرکت در محافل و چاپ اشعار در مطبوعات آغاز کرد و قالب غزل را برای سرودن اشعارش انتخاب نموده ولی در شعر نو (سپید) نیز طبع آزمایی نموده است.
حسن زاده لیله کوهی عضویت در شورای عالی موسیقی صدا و سیما، استاد و عضو هیئت مدیره انجمن شعر و قصه قم، مسئولیت «انجمن ادبی حرم» و مدرس در حوزه علمیه قم در فقه و اصول و همچنین ادبیات میباشد
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از لیله کوهی یک مجموعه نثر و شعر به نام «بالهای به خون نشستهی من» و همچنین گزیده اشعارش با نام «فریادهای خسته» به چاپ رسیده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از تو ای سحر من سپیده را چه کنم | اگر که بر تو نگریم دو دیده را چه کنم | |
اگر سپیدی مو را به خون خضاب کنم | دل شکسته و قد خمیده را چه کنم | |
به روی مرکبِ عریان اگر سوار شوم | حسین این گل در خون تپیده را چه کنم | |
وگر که جان بسپارم کنار پیکر ماه | ستارگان به خون آرمیده را چه کنم | |
اگر به خون دلِ خستهاش نیارایم | سرشک تازه به دامان چکیده را چه کنم | |
وگر به آه فغان پرورش بدل نکنم | بگو که هستی بر لب رسیده را چه کنم | |
برای من غزلی چشمِ خون فشان کافیست | چرا قصیده بگویم قصیده را چه کنم |
تقدیم به آفتاب ظهر عاشورا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آهی اگر برآمده از جان کیستی | اشکی اگر چکیده ز چشمان کیستی؟ | |
ای سرخ پوش شعلهور شهر آسمان | ای آفتاب، سینه سوزان کیستی؟ | |
آتش به دست میگذری، سرخ روی من | با من بگو که مجمره گردان کیستی؟ | |
هرشب پس از غروب کجا میروی به خواب | معلوم هست شمع شبستانِ کیستی؟ | |
ما را که در غریبی شب ترک میکنی | صبح آخرین شام غریبان کیستی؟ | |
دیریست با شتاب از این کوچه میروی | اما کسی ندیده که مهمان کیستی؟ | |
دیبای دل فریب، فریبای نازنین | دنیا از آن توست، تو از آن کیستی؟ |