علاء الدین علی حلی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «ابو الحسن علاء الدّین شیخ علی بن حسین حلّی شفهینی یا شهیفی معروف به ابن شهفیّ...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''علاءالدین علی حلی'''، دانشمندی فاضل و ادیبی کامل بود که در قرن هشتم هجری میزیست. {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = علاءالدین علی حلی | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
قصاید او در مورد خاندان رسالت (ع) پر از حجّت و دلیل میباشد و از شعرای این خاندان بهشمار میآید. قصاید هفتگانه و طولانی او بسیار مشهور است. که این قصاید در مدح امیر المؤمنین علی (ع) و نوحهسرایی و سوگواری بر فرزندش حسین (ع) میباشد. علاء الدین در نیمهی اول قرن هشتم و به سال 730 هجری در حلّه از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. <ref>ادب الطف؛ ج 4، ص 146.</ref> | == زندگینامه == | ||
ابو الحسن علاء الدّین شیخ علی بن حسین حلّی شفهینی یا شهیفی معروف به ابن شهفیّه معاصر شهید اول محمّد بن مکّی صاحب لمعه مقتول به سال 786 هجری بود.قصاید او در مورد خاندان رسالت (ع) پر از حجّت و دلیل میباشد و از شعرای این خاندان بهشمار میآید. قصاید هفتگانه و طولانی او بسیار مشهور است. که این قصاید در مدح امیر المؤمنین علی (ع) و نوحهسرایی و سوگواری بر فرزندش حسین (ع) میباشد. علاء الدین در نیمهی اول قرن هشتم و به سال 730 هجری در حلّه از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. <ref>ادب الطف؛ ج 4، ص 146.</ref> | |||
ابن شهفیّه قصیدهای با 188 بیت در مدح و رثای علی (ع) و اولاد طاهرش سروده است. ابیاتی را که مربوط به امام حسین (ع) و روز عاشورا میباشد در اینجا میآوریم: <ref>الغدیر؛ ج 6، ص 361- 363.</ref> | == نمونه اشعار == | ||
ابن شهفیّه قصیدهای با 188 بیت در مدح و رثای علی (ع) و اولاد طاهرش سروده است. ابیاتی را که مربوط به [[امام حسین (ع)]] و روز [[عاشورا]] میباشد در اینجا میآوریم: <ref>الغدیر؛ ج 6، ص 361- 363.</ref> | |||
خط ۲۴۶: | خط ۲۹۴: | ||
60- ایشان را به هرجای بیآب و مونسی تبعید و شهید مینمودند و برای همین بهر زمین مشهد و زیارتگاهیست. | 60- ایشان را به هرجای بیآب و مونسی تبعید و شهید مینمودند و برای همین بهر زمین مشهد و زیارتگاهیست. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:320-323. | * [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:320-323.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۲۶۵: | خط ۳۰۳: | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران عرب]] | [[رده:شاعران عرب]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰
علاءالدین علی حلی، دانشمندی فاضل و ادیبی کامل بود که در قرن هشتم هجری میزیست.
علاءالدین علی حلی | |
---|---|
پیشه | شاعر |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابو الحسن علاء الدّین شیخ علی بن حسین حلّی شفهینی یا شهیفی معروف به ابن شهفیّه معاصر شهید اول محمّد بن مکّی صاحب لمعه مقتول به سال 786 هجری بود.قصاید او در مورد خاندان رسالت (ع) پر از حجّت و دلیل میباشد و از شعرای این خاندان بهشمار میآید. قصاید هفتگانه و طولانی او بسیار مشهور است. که این قصاید در مدح امیر المؤمنین علی (ع) و نوحهسرایی و سوگواری بر فرزندش حسین (ع) میباشد. علاء الدین در نیمهی اول قرن هشتم و به سال 730 هجری در حلّه از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد. [۱]
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن شهفیّه قصیدهای با 188 بیت در مدح و رثای علی (ع) و اولاد طاهرش سروده است. ابیاتی را که مربوط به امام حسین (ع) و روز عاشورا میباشد در اینجا میآوریم: [۲]
1- لو لا الأولی نقضوا عهود محمّدمن بعده و علی الوصی تمرّدوا
2- لم تستطع مدّا لآل امیّةیوم الطفوف علی ابن فاطمة ید
3- بأبی القتیل المستظام و من لهنار بقلبی حرّها لا یبرد
4- بأبی غریب الدار منتهک الخباعن عقر منزله بعید مفرد
5- بأبی الذی کادت لفرط مصابهشمّ الرّواسی حسرة تتبدّد
6- کتبت إلیه علی غرورا امیّةسفها و لیس لهم کریم یحمد
7- بصحائف کوجوههم مسودّةجاءت بها رکبانهم تتردّد
8- حتّی توجّه وانقا بعهودهمو له عیونهم انتظارا ترصد
9- أضحی الذین أعدّهم لعدوّهمإلبا جنودهم علیه تجنّد
10- و تبادروا یتسارعون لحربهجیشا یقادله و آخر یحشد
11- حتی تراءی منهم الجمعان فی خرقو ضمّهم هنا لک فدفد
12- ألفوه لا وکلا و لا مستشعرا ذلّاو لا فی عزمة یتردّد
13- ماض علی عزم یفلّ بحدّهالماضی حدود البیض حین تجرّد
14- مستبشرا بالحرب علما أنّهیتبوّأ الفردوس إذ یستشهد
15- فی اسرة من هاشم علوّیةعزّت أرومتها و طاب المولد
16- و سراة أنصار ضراغمة لهمأهوال أیام الوقایع تشهد
17- یتسارعون إلی القتال یسابقالکهل المسنّ علی القتال الأمرد
18- فکأنّما تلک القلوب تقلّبتزبرا علیهنّ الصفیح یضمّد
19- و تخال فی إقدامهم أقدامهمعمدا علی صمّ الجلامد توقد
20- جادو بأنفسهم أمام إمامهمو الجود بالنفس النفیسة أجود
21- نصحوا غنوا غرسوا جنوا شادوابنوا قربوا دنوا سکنوا النعیم فخلّدوا
22- حتّی اذا نتهبت نفوسهم الضبامن دون سیّدهم و قلّ المسعد
23- طافوا به فردا و طوع یمینهمتذلّق ماضی الغرار مهنّد
24- عضب بغیر جفون هامات العدییوم الکریهة حدّه لا یغمد
25- یسطو به ثبت الجنان ممنّعماضی العزیمة دارع و مزرّد
26- ندب متی ندبوه کرّ معادواو الاسد فی طلب الفرایس عوّد
27- فیروعهم من حدّ غرب حسامهضرب یقدّ به الجماجم أهود
28- یا قلبه یوم الطفوف أزبرةمطبوعة أم انت صخر جلمد؟
29- فکأنّه و جواده و سنانهو حسامه و النقع داج أسود
30- فلک به قمر وراه مذنّبو أمامه فی جنح لیل فرقد
31- فی ضیق معترک تقاعص دونهجرداء مائلة و شیظم أجرد
32- فکأنّما فیه مسیل دمائهمبحر تهیّجه الرّیاح فیزبد
33- فکأنّ جرد الصافنات سفاینطورا تعوم به و طورا ترکد
34- حتّی شفی بالسیف غلّة صدرهو من الزلال العذب لیس تبردّ
35- لهفی له یرد الحتوف و دونهماء الفرات محرّم لا یورد
36- شزرا یلاحظه و دون وردهنار بأطراف الأسنة توقد
37- لقد غشوه فضارب و مفوقسهما إلیه و طاعن متقصّد
38- حتّی هوی کالطود غیر مذمّمبالنفس من أسف یجود و یجهد
39- لهفی علیه مرمّلا بدمائهترب الترائب بالصعید یوسّد
40- تطأ السنابک منه صدرا طال ماللدرس فیه و للعلوم تردّد
41- ألقت علیه السافیات ملابسافکسته و هو من اللباس مجرّد
42- خضبت عوارضه دماه فخیّلتشفقا له فوق الصّباح تورّد
43- لهفی لفتیته خمودا فی الثریو دماؤهم فوق الصعید تبدّد
44- فکأنّما سیل الدّماء علی عوارضهم عقیق ثمّ منه زبرجد
45- لهفی لنسوته برزن حواسراو خدودهنّ من الدموع تخدّد
46- هاتیک حاسرة القناع و هذهعنها یماط ردا و ینزع مرود
47- و یقلن جهرا للجواد لقد هویمن فوق صهوتک الجواد الأجود
48- یا یوم عاشوراء حسبک إنّکالیوم المشوم بل العبوس الأنکد
49- فیک الحسین ثوی قتیلا بالعریإذ عزّ ناصره و قلّ المسعد
50- و التائبون الحامدون العابدونالسائحون الرّاکعون السجّد
51- أضحت رؤسهم أمام نسائهمقدما تمیل به الرّماح و تأود
52- و السیّد السجّاد یحمل صاغراو یقاد فی الأغلال هو مقیّد
53- لا راحما یشکو الیه مصابهفی دار غربته و لا متودّد
54- یهدی به و برأس والده إلیلکع زنیم کافر یتمرّد
55- لا خیر فی سفهاء قوم عبدهمملک یطاع و حرّهم مستعبد
56- یا عین ان نفدت دموعک فاسمحیبدم و لست أخال دمعک ینفد
57- أسفا علی آل الرّسول و من بهمرکن الهدی شرفا یشاد و یعضد
58- منهم قتیل لا یجار و من سقیسما و آخر عن حماه یشرّد
59- ضاقت بلاد اللّه و هی فسیحةبهم و لیس لهم بأرض مقعد
60- متباعدون لهم بکلّ تنوفةمستشهد و بکلّ ارض مشهد
1- اگر اوّلیها عهد و پیمان پیامبر را بعد از او نشکسته بودند و بر جانشین و وصی او سرکشی نمیکردند.
2- خاندان امیّه نمیتوانستند روز عاشورا دستی بر فرزند فاطمه (س) دراز کنند.
3- پدرم فدای آن کشتهی مظلوم و کسیکه برای او آتش دلم هرگز حرارتش سرد نشود.
4- پدرم قربان آن غریب آواره که هتک حرمتش شد و از کنج خانهاش دور و تنها مانده بود.
5- پدرم فدای آنکه نزدیک شد برای زیادی مصیبتهایش کوههای بزرگ از حسرت ریزریز شود.
6- فریفتهگان بنی امیه از روی نادانی به او نامه نوشتند و نبود در میان ایشان بزرگواری که ستوده شود.
7- به نامهها و کتابهایی که مانند چهرههایشان سیاه بود و قاصدهای آنها با آن نامهها رفتوآمد میکردند.
8- تا آنکه به اعتماد پیمانها و نامههای آنان متوجه کوفه شد و جاسوسان آنها به انتظار او در کمین بودند.
9- کسانیکه آنها را دوست به حساب میآوردند یکپارچه گردیدند و برای دشمنانشان لشکر بزرگی بر علیه او متشکّل و بسیج کردند.
10- و برای جنگ با او شتاب و عجله کردند و لشکری جلو فرستاده و گروه دیگری از پی آنان جمع شدند.
11- تا آنکه دو گروه از ایشان در درّهای با هم برخورد نمود و سربازان بسیاری در آن مکان به دشمنان میپیوست.
12- او را غیر متکی به غیر خدا، و نه رونده زیر بار مذلّت و خواری و نه آنکه در قصدش مردّد باشد یافتند.
13- او با عزمی که به تیزی لبهی شمشیر برهنه محکم بود به سوی مقصد خویش عازم گشت.
14- به جنگ مسرور و خرسند بود. چون میدانست که وقتی که کشته شود جایش فردوس برین و بهشت است.
15- در میان گروهی از علویان از اولاد هاشم که نژادشان اصیل و زادگاهشان پاک بود.
16- و بزرگان انصار شیران شرزهای بودند که هراس و بیم روزهای جنگ را دیده بودند.
17- آنان به سوی کارزار و میدان جنگ شتاب میکردند و پیران کهنسال بر جوانان و نونهالان پیشی میگرفتند.
18- پس مثل اینکه این دلها برگشته و یک قطعه آهن ضخیم شده که بر آنها شمشیر پهن میخورد.
19- و خیال میشد که در پیشروی آنان قدمهایشان استوانهایست که بر سنگ سخت خورده و جرقه میزد.
20- آنان جانهای خود را در جلوی امامشان فدا کردند و بخشیدن جان عزیز بهترین بخششهاست.
21- در حال رجزخوانی و توانگری اندرز دادند و بستان و نهالهای تازهای کشتند و خانهای بنا کردند و جواری را نزدیک شدند و بهشت پرنعمت را ساکن شدند پس مخلّد و جاودانی شدند.
22- تا آنجا که سوسماران در پیش آقا و سرورشان جانهای آنان را به غارت بردند (مردان پست و سوسمار صفت آنان را شهید کردند) و خوشبخت و سعادتمندان اندک بودند.
23- دور او را که تنها بود گرفتند و دست او را با شمشیر تیزی که از آهن هندی ساخته شده بود بریدند.
24- شمشیر برندّهای بدون غلافی که سرهای دشمنان را در روز جنگ میبرید و تیزی آن کند نمیشد.
25- این سختدلان بر کسی که عزم قاطعی داشت و زرهی فولادین بر تن نموده بود، حمله کردند، و مانع او شدند.
26- کسی را که در جواب دادن وقتی او را میخواندند سریع بود و حملهکننده بود و شیرها در طلب شکار حمله کنندهاند.
27- پس میترسیدند از تیزی عجیب شمشیر او، ضربتی را که با آن سرهای یهودصفتان بریده میشد.
28- ای دلی که در روز عاشورا چون پارههای آهن سرشته شده یا تو سنگ سختی هستی؟
29- پس مثل اینکه او و مرکبش و نیزهاش و شمشیرش چون شب تار و تاریک بود.
30- آسمانی که ماهی به آن و پشت سر آن ستاره دنبالهداری بود و در پیش روی آن در تاریکی شب ستارهای رخشنده.
31- در تنگنای میدان جنگ کناره گرفت و به زمین خالی و بیآب و علفی رفت.
32- گویا جاری شدن خونش در آن محل بود دریایی که بادها آن را موّاج نموده و کف میکرد.
33- مثل اینکه زره و زین اسبها کشتیهایی هستند که سیر میکند به تندی و گاهی هم از رفتن کند میشود.
34- تا آنکه به سبب شمشیر جوشش فروافتاد و آب گوارایی که سرد نیست.
35- افسوس من برای او که از دنیا میرفت و در پیش او آب فرات بر او حرام شده و او را منع میکردند.
36- نظری با گوشه چشمی به فرات نمود و نزدیک به او آتشی بود به سبب سرنیزههای افروخته شده.
37- و هر آینه دور او را فراگرفتند پس بعضی با شمشیر به او میزدند و برخی با تیر و بعضی هم با نیزه قصد او را میکردند.
38- تا آنکه مثل کوهی بر زمین افتاد و از غصّه جان میداد و جهاد میکرد.
39- افسوس من بر او که آغشته به خون بر روی خاک گرم کربلا افتاده بود و سر روی زمین گذارده بود.
40- اسبها با سمهایشان سینهی وی را پامال کردند سینهای که مدتها برای درس گفتن و علوم با آن رفتوآمد میشد.
41- بادها از خاک نرم پوشیه بر او افکندند و او را پوشانیدند در حالیکه برهنه از لباس بود.
42- خون چهرهاش را رنگین نمود و گمان میشد که چهرهاش گلگون است.
43- افسوس من بر جوانانی که خاموش بر خاک افتاده و خونشان بالای خاک جاری گشته است.
44- پس مثل اینکه جریان خون بر گونههایشان عقیق و بعضی از آن زبرجد است.
45- افسوس من بر زنان و بانوان او که سربرهنه دویدند و رخسارشان از اشکشان مجروح شده بود.
46- آن یکی از پوشیه سربرهنه بود و این یکی را به خواری عبا از سرش میکشیدند.
47- و به مرکب او فریاد زده و میگفتند: هر آینه از بالای تو بخشندهترین بخشندگان سقوط کرد.
48- ای روز عاشورا بس است تو را که روز نامبارک بلکه روز زشت و پرمحنتی هستی.
49- در روز تو حسین کشته و روی ریگ مکان گرفت وقتی که یاورش نایاب و سعادتمند کم شده بود.
50- وقتی که توبهکنندگان سپاسگزار خداپرست، شب زندهدار، رکوع و سجودکنندگان نبودند.
51- سرهای مقدس آنان در پیش روی و برابر چشم زنانشان نمایان شد در حالیکه بر نیزهها سنگینی میکرد و آنها را خم نموده بود.
52- و سید سجّاد را با خواری در غلها و زنجیرها حمل مینموده در حالیکه پاهایش را با زنجیر بسته بودند.
53- نه دلسوزی در شهر غریب داشت که مصیبت خود را به او شکایت کند و نه دوستی که از او دیدن کند.
54- او را و سر شریف پدرش را برای مرد پست گنهکار کافر سرکش هدیه و پیشکش میبردند.
55- در مردان نادان خیری نبود و قومی که غلامشان پادشاه فرمانروا و آزادشان در قید بندگی و اسارت بود.
56- ای دیده اگر اشکت تمام شود پس خون ببار و خیال نمیکنم که اشکت تمام شود.
57- افسوس و اندوه بر خاندان رسالت و کسانیکه پایه و زیربنای هدایت شرفش به ایشان و به سبب آنان ساخته و محکم بود.
58- که بعضی از ایشان را کشته و پناه ندادند و برخی را هم مسموم و دیگری هم از منزل و شهرش آواره و دربدر نمودند.
59- شهرهای خدا برایشان تنگ شد و حال آنکه زمین خدا وسیع بود اما برایشان زمینی که نشیمن کنند نبود.
60- ایشان را به هرجای بیآب و مونسی تبعید و شهید مینمودند و برای همین بهر زمین مشهد و زیارتگاهیست.