زهیر بن قین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| تصویر = | | تصویر =مزار یاران امام حسین(ع).jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
زهیر بن قین بن قیس انماری، ملقب به بجلی منسوب به بجیله شاخهای از قبیله قحطانی یمنی است. <ref>الانساب، سمعانی، ابو سعد عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی، تحقیق عبدالله عمر البارودی، بیروت: دارالکتب العلمیه، | زهیر بن قین بن قیس انماری، ملقب به بجلی منسوب به بجیله شاخهای از قبیله قحطانی یمنی است. <ref>الانساب، سمعانی، ابو سعد عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی، تحقیق عبدالله عمر البارودی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408 ﻫ ق.، ج1، ص284؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، ج1، ص63؛ جمهره انساب العرب، ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، قاهره: دارالمعارف، 1382 ﻫ ق.، ص388. </ref> انماری نیز منسوب به انمار بن اراش بن کهلان قحطانی است. او از زعمای قبیله بجیله بود <ref>ر.ک : . انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص470؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج3، ص277؛ مع الرکب الحسین من المدینه الی المدینه، وقایع الطریق من مکه الی کربلا، طبسی، محمدجواد، قم: 1412 ﻫ ق. الحسینی من المدینه الی المدینه، ج3، ص210-215.</ref> و در جنگهای مسلمانان به ویژه فتح بلنجر در زمان عثمان شرکت داشت و در آن جنگ فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده داشت. <ref>ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص396؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص73؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، ج1، ص276. </ref> | ||
==عدم تمایل رویارویی با امام حسین (ع)== | ==عدم تمایل رویارویی با امام حسین (ع)== | ||
زهیر بن قین بجلی همراه خانواده و برخی اطرافیانش در سال | زهیر بن قین بجلی همراه خانواده و برخی اطرافیانش در سال 60 هجری به سفر حج رفته بود و در مسیر بازگشت از حج علیرغم میل باطنیاش و اینکه تمام سعی و کوشش کاروانیان این بود که با [[امام حسین (ع)|امام حسین (ع)]] مواجه نشوند، در روز 21 ذی الحجه به گودالهای پر آب [[زرود]] که در نزدیکی [[خزیمیه|خزیمیه]] بود، به کاروان امام حسین (ع) رسید و در این نقطه دو کاروان در کنار هم به استراحت پرداختند. <ref> اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31. </ref> | ||
زهیر که از طرفداران عثمان بود و با خاندان امام علی (ع) میانهای نداشت و کوشش میکرد تا با امام حسین (ع) دیدار نکند، مجبور به ملاقات با امام حسین (ع) شد و از همان روز سرنوشتش تغییر کرد. در این تغییر همسرش نقش اساسی داشت. | زهیر که از طرفداران عثمان بود و با خاندان امام علی (ع) میانهای نداشت و کوشش میکرد تا با امام حسین (ع) دیدار نکند، مجبور به ملاقات با امام حسین (ع) شد و از همان روز سرنوشتش تغییر کرد. در این تغییر همسرش نقش اساسی داشت. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
عدهای از افراد قبیله فَزاره و بُجَیله داستان را اینگونه نقل کردهاند: ما با زهیر در سفر حج همراه بودیم و هنگام بازگشت از مکه، در زرود به کاروان امام حسین (ع) رسیدیم. هر دو کاروان برای استراحت در آن منزل اقامت گزیدند. ما تازه نشسته بودیم و غذا میخوردیم که نماینده امام حسین (ع) به سوی ما آمد. سلام کرد و خطاب به زهیر گفت: «من از جانب اباعبدالله آمدهام. ایشان از شما دعوت کردهاند که نزدشان بروید.» | عدهای از افراد قبیله فَزاره و بُجَیله داستان را اینگونه نقل کردهاند: ما با زهیر در سفر حج همراه بودیم و هنگام بازگشت از مکه، در زرود به کاروان امام حسین (ع) رسیدیم. هر دو کاروان برای استراحت در آن منزل اقامت گزیدند. ما تازه نشسته بودیم و غذا میخوردیم که نماینده امام حسین (ع) به سوی ما آمد. سلام کرد و خطاب به زهیر گفت: «من از جانب اباعبدالله آمدهام. ایشان از شما دعوت کردهاند که نزدشان بروید.» | ||
همه ما دست از غذا کشیدیم و متحیر شدیم و بهت و سکوت جمع ما را فرا گرفت. زهیر که از رویارویی با امام حسین (ع) کراهت داشت با اصرار همسرش دَلْهَم دختر عمرو <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : | همه ما دست از غذا کشیدیم و متحیر شدیم و بهت و سکوت جمع ما را فرا گرفت. زهیر که از رویارویی با امام حسین (ع) کراهت داشت با اصرار همسرش دَلْهَم دختر عمرو <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص246؛ قس مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص46؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31 دیلم بنت عمرو. </ref> به دیدار امام حسین (ع) رفت. دلهم به او گفت: «فرزند پیامبر خدا تو را میخواند، نمیروی؟ سبحان الله! برخیز و به خدمتش بشتاب و سخنانش رابشنو!» | ||
زهیر برخاست و به نزد امام حسین (ع) رفت. | زهیر برخاست و به نزد امام حسین (ع) رفت. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
به همسرش نیز گفت: «من تو را طلاق دادم. همراه برادرت به خانه برگرد!» | به همسرش نیز گفت: «من تو را طلاق دادم. همراه برادرت به خانه برگرد!» | ||
همسرش برایش دعا کرد و گفت: «خداوند برایت خیر بخواهد. در روز قیامت نزد جدّ حسین(ع)، پیامبر (ص) مرا نیز یاد کن.» <ref>مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، | همسرش برایش دعا کرد و گفت: «خداوند برایت خیر بخواهد. در روز قیامت نزد جدّ حسین(ع)، پیامبر (ص) مرا نیز یاد کن.» <ref>مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص46؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31. </ref> | ||
آنگاه زهیر به همراهانش تعریف کرد: «سالها پیش در زمان عثمان، ما در یکی از سرزمینهای خزر به نام ”بَلَنْجَر“ به جنگ دریایی رفته بودیم و با کفار میجنگیدیم. خدای متعال ما را بر دشمنان پیروزی داد و غنایم فراوان به دست آوردیم و بسیار خوشحال شدیم. سلمان باهلی یا سلمان فارسی به ما گفت: آیا از این فتح و این همه غنایم خشنودید؟ پاسخ دادیم: آری، گفت: آن هنگام که جنگ در رکاب آل محمد را درک میکنید و در راه او با دشمنان مبارزه مینمایید، باید از این لحظه نیز شادتر و مسرورتر باشید. امام حسین (ع) این جمله سلمان را به یاد من انداخت. من اکنون شیعه حسین شدهام.» <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | آنگاه زهیر به همراهانش تعریف کرد: «سالها پیش در زمان عثمان، ما در یکی از سرزمینهای خزر به نام ”بَلَنْجَر“ به جنگ دریایی رفته بودیم و با کفار میجنگیدیم. خدای متعال ما را بر دشمنان پیروزی داد و غنایم فراوان به دست آوردیم و بسیار خوشحال شدیم. سلمان باهلی یا سلمان فارسی به ما گفت: آیا از این فتح و این همه غنایم خشنودید؟ پاسخ دادیم: آری، گفت: آن هنگام که جنگ در رکاب آل محمد را درک میکنید و در راه او با دشمنان مبارزه مینمایید، باید از این لحظه نیز شادتر و مسرورتر باشید. امام حسین (ع) این جمله سلمان را به یاد من انداخت. من اکنون شیعه حسین شدهام.» <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص396. </ref> | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
===راهنمایی کاروان امام به محلی مناسب=== | ===راهنمایی کاروان امام به محلی مناسب=== | ||
در مسیر کوفه، هنگامی که سپاه [[حر بن یزید ریاحی|حُرّ]] از دور پدیدار شد، امام حسین (ع) از زهیر پرسید که آیا در این نزدیکی محلی سراغ نداری که به آن پناه برده و سپاه [[کوفه]] را مقابل خود قرار دهیم؟ او نیز امام حسین (ع) را به کوه [[ذو حسم|ذوحُسُم (ذوجُشُم)]] راهنمایی کرد. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : | در مسیر کوفه، هنگامی که سپاه [[حر بن یزید ریاحی|حُرّ]] از دور پدیدار شد، امام حسین (ع) از زهیر پرسید که آیا در این نزدیکی محلی سراغ نداری که به آن پناه برده و سپاه [[کوفه]] را مقابل خود قرار دهیم؟ او نیز امام حسین (ع) را به کوه [[ذو حسم|ذوحُسُم (ذوجُشُم)]] راهنمایی کرد. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص248؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص404؛ طبری این گفته را به عبدالله بن سُلَیم اسدی و مُذری بن مُشمَعل نسبت داده است. ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص400. </ref> در ذوحسم امام حسین (ع) برای یارانش خطبهای خواند و پس از او زهیر برخاست و به نمایندگی از اصحاب در دفاع از امام حسین (ع) سخنانی بیان کرد و امام برایش دعا کرد. <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص404. </ref> | ||
===پیشنهاد رویارویی با سپاه کوفه=== | ===پیشنهاد رویارویی با سپاه کوفه=== | ||
حُرّ بن یزید برای آنکه مأموریتش را بیکم و کاست انجام داده باشد، امام حسین (ع) را در بیابانی خالی از آب و گیاه و دور از آبادانی فرود آورد. دهکده [[غاضریه]]<nowiki/> یا دهکده شفیه در همان نزدیکی بود. امام حسین (ع) میخواست همراهان را بدان سو ببرد که آب و پناهگاه و مردم وجود داشت تا برای آسایش زنان و کودکان محل و وسیله مناسبتری فراهم باشد. حُرّ به سختی ممانعت کرد و گفت: دستور امیر همین است و جاسوس او نیز ناظر کار است. آنگاه در همان نزدیکی فرود آمدند. زهیر از امام حسین (ع) درخواست کرد تا اذن جهاد به آنان بدهد. او عرض کرد: ای امام حسین (ع) بزرگوار! دستور دهید که با این گروه نبرد کنیم، زیرا جنگ با اینان به مراتب آسانتر از جنگ با سپاهیان بیشماری است که پس از این خواهند آمد و ما نمیتوانیم متعهد کارزار با آنان شویم. اما امام حسین (ع) فرمود: ”ما کنْتَ لاَ بْدَأهُمْ بِالْقِتالِ“ که نمیخواهد آغازگر جنگ باشد. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : | حُرّ بن یزید برای آنکه مأموریتش را بیکم و کاست انجام داده باشد، امام حسین (ع) را در بیابانی خالی از آب و گیاه و دور از آبادانی فرود آورد. دهکده [[غاضریه]]<nowiki/> یا دهکده شفیه در همان نزدیکی بود. امام حسین (ع) میخواست همراهان را بدان سو ببرد که آب و پناهگاه و مردم وجود داشت تا برای آسایش زنان و کودکان محل و وسیله مناسبتری فراهم باشد. حُرّ به سختی ممانعت کرد و گفت: دستور امیر همین است و جاسوس او نیز ناظر کار است. آنگاه در همان نزدیکی فرود آمدند. زهیر از امام حسین (ع) درخواست کرد تا اذن جهاد به آنان بدهد. او عرض کرد: ای امام حسین (ع) بزرگوار! دستور دهید که با این گروه نبرد کنیم، زیرا جنگ با اینان به مراتب آسانتر از جنگ با سپاهیان بیشماری است که پس از این خواهند آمد و ما نمیتوانیم متعهد کارزار با آنان شویم. اما امام حسین (ع) فرمود: ”ما کنْتَ لاَ بْدَأهُمْ بِالْقِتالِ“ که نمیخواهد آغازگر جنگ باشد. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص252؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-409؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص81. </ref> | ||
===اعلام حمایت از امام در کربلا=== | ===اعلام حمایت از امام در کربلا=== | ||
امام حسین (ع) پس از فرود آمدن در [[کربلا]] برای اصحابش سخنرانی کرد. <ref>ر.ک :تحف العقول عن آل الرسول، الحرّانی، ابن شعبه ، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه، | امام حسین (ع) پس از فرود آمدن در [[کربلا]] برای اصحابش سخنرانی کرد. <ref>ر.ک :تحف العقول عن آل الرسول، الحرّانی، ابن شعبه ، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1366 ش.، ص426-427. </ref> در این هنگام زهیر بن قین برخاست و گفت: «ای پسر رسول خدا! سخنانت را شنیدیم. ما نسبت به مقام شما چنانیم که اگر دنیا همواره برایمان باقی باشد، قیام و کشته شدن در رکاب شما را برتر از آن میدانیم.» | ||
به دنبال او [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]] سخن گفت. آنگاه امام حسین (ع) خاندان و اصحاب خود را دعا فرمودند. <ref>ر.ک : اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، | به دنبال او [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]] سخن گفت. آنگاه امام حسین (ع) خاندان و اصحاب خود را دعا فرمودند. <ref>ر.ک : اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص34-35. </ref> | ||
===گفتوگو با دشمن=== | ===گفتوگو با دشمن=== | ||
عصر روز نهم [[محرم]] وقتی [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] آماده حمله شد، [[عباس ابن علی(ع)|حضرت عباس (ع)]] از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مامور شد. همراه با ایشان بیست نفر دیگر مانند زهیر انتخاب شدند. زهیر با سپاه [[عمر بن سعد]] و شخصی به نام [[عزره بن قیس احمسی|عزرة بن قیس]]<nowiki/> که از جمله کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخن گفت و او را نصیحت کرد: | عصر روز نهم [[محرم]] وقتی [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] آماده حمله شد، [[عباس ابن علی(ع)|حضرت عباس (ع)]] از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مامور شد. همراه با ایشان بیست نفر دیگر مانند زهیر انتخاب شدند. زهیر با سپاه [[عمر بن سعد]] و شخصی به نام [[عزره بن قیس احمسی|عزرة بن قیس]]<nowiki/> که از جمله کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخن گفت و او را نصیحت کرد: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
- زهیر! تو که از شیعیان این خانواده نبودی؟ | - زهیر! تو که از شیعیان این خانواده نبودی؟ | ||
- من اکنون شیعه آنان هستم. به خداوند سوگند که من نه نامهای برای حسین نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او وعده دادم که یاریاشمیکنم. در راه با او مواجه شدم و احساس کردم که باید همراه او باشم و یاریاش کنم و برای حفظ حق خدا و حق پیامبر (ص) که شما به تباهی دادهاید، مدافع وی باشم. <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | - من اکنون شیعه آنان هستم. به خداوند سوگند که من نه نامهای برای حسین نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او وعده دادم که یاریاشمیکنم. در راه با او مواجه شدم و احساس کردم که باید همراه او باشم و یاریاش کنم و برای حفظ حق خدا و حق پیامبر (ص) که شما به تباهی دادهاید، مدافع وی باشم. <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص417. </ref> | ||
===اعلام حمایت از امام در شب عاشورا=== | ===اعلام حمایت از امام در شب عاشورا=== | ||
شب عاشورا، پس از سخنان امام حسین (ع) برای یاران خود، زهیر برخاست و گفت: «به خدا سوگند دوست میداشتم هزاران مرتبه کشته شوم تا خداوند با کشته شدن من، تو و اهل بیت تو را حفظ گرداند.»<ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | شب عاشورا، پس از سخنان امام حسین (ع) برای یاران خود، زهیر برخاست و گفت: «به خدا سوگند دوست میداشتم هزاران مرتبه کشته شوم تا خداوند با کشته شدن من، تو و اهل بیت تو را حفظ گرداند.»<ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص419-420؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص133. </ref> امام حسین (ع) نیز در سخنانی کوتاه از او و همه خاندان و اصحابش تقدیر کرد و آنان را مژده [[شهادت]]<nowiki/> داد. | ||
===موعظه سپاه عمر بن سعد=== | ===موعظه سپاه عمر بن سعد=== | ||
روز عاشورا، زهیر فرماندهی میمنه سپاه امام حسین (ع) را بر عهده داشت. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : | روز عاشورا، زهیر فرماندهی میمنه سپاه امام حسین (ع) را بر عهده داشت. <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص256؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص422. </ref> پیش از شروع جنگ او خطبهای حاکی از نصیحت به مردم کوفه ایراد کرد و ایشان را به زمین گذاشتن شمشیر پند داد. او گفت: «ای مردم کوفه، از عذاب خدا حذر کنید! خدا ما و شما را به باقیماندگان پیامبر (ص) خویش امتحان میکند تا ببیند ما و شما چگونه عمل میکنیم. ما شما را دعوت میکنیم که آنان را یاری کنید و از پشتیبانی [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] طغیانگر باز مانید که در ایام سلطه آنان جز بد، نخواهید دید. ای بندگان خدا! فرزندان فاطمه (س) از پسر سمیه بیشتر شایسته دوستی و یاریاند. اگر یاریشان نمیکنید، خدا را به یاد آورید و آنان را مکشید. این مرد را با [[یزید|یزید بن معاویه]] واگذارید که به دینم سوگند یزید بیکشتن امام حسین (ع) نیز از اطاعت شما خشنود میشود. ای مردم، امروز بر روی زمین پسر دختر پیامبری جز امام حسین (ع) نمانده و هیچکس بر کشتن او گرچه به یک کلمه باشد، یاری ندهد مگر آنکه خداوند دنیا را بر او تلخ سازد و به دشوارترین شکنجههای آخرت عذابش کند.» <ref>. انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص188-189؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص244-245؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص426. </ref> | ||
شمر تیری به سوی او پرتاب کرد و گفت: «چند لحظه دیگر تو و پیشوایت به دست خدای توانا کشته خواهید شد.» | شمر تیری به سوی او پرتاب کرد و گفت: «چند لحظه دیگر تو و پیشوایت به دست خدای توانا کشته خواهید شد.» | ||
زهیر گفت: «اَفبِاْلمَوْتِ تُخَوِّفُنی فَوَاللهِ لِلْمَوْتِ مَعَهُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الْخُلْدِ مَعَکمْ <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | زهیر گفت: «اَفبِاْلمَوْتِ تُخَوِّفُنی فَوَاللهِ لِلْمَوْتِ مَعَهُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الْخُلْدِ مَعَکمْ <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص245؛ لواعج الاشجان، امین، سیدمحسن، ترجمه ناصر پاکپرور. تهران: واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، 1366 ش. ، ص264-265؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص183-184. </ref> آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا سوگند، مرگ با او را بیشتر دوست دارم تا زندگی همیشگی با شما را.» | ||
امام حسین (ع) از زهیر خواست که بازگردد و زهیر فرمان را اطاعت کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: «به جانم سوگند همانگونه که مؤمن آل فرعون مردم خود را اندرز داد و به هدایت دعوت نمود، تو نیز با اینان چنان کردی، اگر موعظه سودی میبخشید.» <ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، | امام حسین (ع) از زهیر خواست که بازگردد و زهیر فرمان را اطاعت کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: «به جانم سوگند همانگونه که مؤمن آل فرعون مردم خود را اندرز داد و به هدایت دعوت نمود، تو نیز با اینان چنان کردی، اگر موعظه سودی میبخشید.» <ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.، ص484. </ref> | ||
سخنان زهیر نیز سودی نبخشید و جنگ آغاز شد. | سخنان زهیر نیز سودی نبخشید و جنگ آغاز شد. | ||
===همراهی حر در جنگ با دشمن=== | ===همراهی حر در جنگ با دشمن=== | ||
در صبح عاشورا چندین نوبت همراه دیگر یاران امام حسین (ع) به دشمن حمله میکرد. گاهی در موقع حمله حُرّ، زهیر به کمک او میآمد و هر بار دشمن حُرّ را محاصره مینمود، زهیر حلقه محاصره را میشکست و گاهی بر عکس، عمل میشد یعنی زهیر در حلقه محاصره قرار میگرفت و حُرّ برای نجات وی اقدام میکرد. <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر | در صبح عاشورا چندین نوبت همراه دیگر یاران امام حسین (ع) به دشمن حمله میکرد. گاهی در موقع حمله حُرّ، زهیر به کمک او میآمد و هر بار دشمن حُرّ را محاصره مینمود، زهیر حلقه محاصره را میشکست و گاهی بر عکس، عمل میشد یعنی زهیر در حلقه محاصره قرار میگرفت و حُرّ برای نجات وی اقدام میکرد. <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب،1375 ﻫ ق.، ج2، ص114. </ref> | ||
===هنگام نماز ظهر=== | ===هنگام نماز ظهر=== | ||
هنگام نماز ظهر [[سعید بن عبدالله حنفی]] و زهیر بن قین جلوی صفهای نماز ایستادند تا دیگران نماز خوف بهجا آورند. سعید و زهیر کاملا مراقب بودند تا به امام حسین (ع) آسیبی نرسد و اگر تیری به سمت امام حسین (ع) پرتاب شد به آن حضرت اصابت نکند. در همین مدت کوتاه هم چندین تیر از جانب دشمن به سوی امام حسین (ع) پرتاب شد که سعید و زهیر همه آنها را به جان خریدند. <ref>مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، | هنگام نماز ظهر [[سعید بن عبدالله حنفی]] و زهیر بن قین جلوی صفهای نماز ایستادند تا دیگران نماز خوف بهجا آورند. سعید و زهیر کاملا مراقب بودند تا به امام حسین (ع) آسیبی نرسد و اگر تیری به سمت امام حسین (ع) پرتاب شد به آن حضرت اصابت نکند. در همین مدت کوتاه هم چندین تیر از جانب دشمن به سوی امام حسین (ع) پرتاب شد که سعید و زهیر همه آنها را به جان خریدند. <ref>مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص65؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص48؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص21. </ref> | ||
===نبرد در میدان=== | ===نبرد در میدان=== | ||
پس از نماز، زهیر از امام حسین (ع) اذن رفتن به میدان گرفت و با موافقت امام حسین (ع) به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، شجاعانه مبارزه کرد و نوزده تن از سپاه ابن سعد را کشت. <ref>امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: | پس از نماز، زهیر از امام حسین (ع) اذن رفتن به میدان گرفت و با موافقت امام حسین (ع) به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، شجاعانه مبارزه کرد و نوزده تن از سپاه ابن سعد را کشت. <ref>امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص136؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابوری، ابوجعفر محمدبن حسن، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات نی، 1366 ش.، ص186. </ref> در رجزی که از او خطاب به امام حسین (ع) نقل شده، او امام حسین (ع) را هادی و مهدی نامیده که در حال رفتن به ملاقات جدش، پدرش، برادرش و عمویش جعفر و حمزه است: <ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص252؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-409؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص81. </ref> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{م| اَقْدِمْ هُدِیتَ هادِیاً مَهدِیا }} | {{م| اَقْدِمْ هُدِیتَ هادِیاً مَهدِیا }} | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
ای چراغ هدایت امت، آیا اجازه هست که نبرد آغازم، پیش بتازم و به پیشگاه جدّ بزرگوارت بار یابم و سر برافرازم؟ امروز جدّت نبیاکرم را دیدار خواهی کرد و هم چنین حسن مجتبی و علی مرتضی را و جعفر طیار آن جوانمرد شجاع و حمزه شیر خدا شهید زنده را. | ای چراغ هدایت امت، آیا اجازه هست که نبرد آغازم، پیش بتازم و به پیشگاه جدّ بزرگوارت بار یابم و سر برافرازم؟ امروز جدّت نبیاکرم را دیدار خواهی کرد و هم چنین حسن مجتبی و علی مرتضی را و جعفر طیار آن جوانمرد شجاع و حمزه شیر خدا شهید زنده را. | ||
آنگاه با سپاه کوفه مبارزه کرد و دوباره چنین رجز خواند و جنگید. <ref>اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: | آنگاه با سپاه کوفه مبارزه کرد و دوباره چنین رجز خواند و جنگید. <ref>اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت:1403 ﻫ ق.، ج7، ص72. </ref> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
میجنگم و باک و پروایم نیست که در راه رسول الله (ص) پاکبازی و جاننثاری میکنم. ای کاش وجودم قطعه قطعه شود و در این نبرد شیرینی شهادت را دریابم. | میجنگم و باک و پروایم نیست که در راه رسول الله (ص) پاکبازی و جاننثاری میکنم. ای کاش وجودم قطعه قطعه شود و در این نبرد شیرینی شهادت را دریابم. | ||
===شهادت=== | ===شهادت=== | ||
زهیر در حالی که میجنگید یک بار به طرف خیمهگاه امام حسین (ع) حرکت کرد و به آن حضرت عرض کرد: «من به راه راست رهنمون خواهم شد، روزی که جدّت پیامبر (ص) را ملاقات کنم و روزی که پدرت علی مرتضی و برادرت امام حسن (ع) و عمویت جعفر طیار را زیارت کنم.» <ref>البدایه و النهایه، ابن کثیر الدمشقی، عماد الدین اسماعیل بن عمر، قاهره: | زهیر در حالی که میجنگید یک بار به طرف خیمهگاه امام حسین (ع) حرکت کرد و به آن حضرت عرض کرد: «من به راه راست رهنمون خواهم شد، روزی که جدّت پیامبر (ص) را ملاقات کنم و روزی که پدرت علی مرتضی و برادرت امام حسن (ع) و عمویت جعفر طیار را زیارت کنم.» <ref>البدایه و النهایه، ابن کثیر الدمشقی، عماد الدین اسماعیل بن عمر، قاهره: 1932 م.، ج8، ص183؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص72. </ref> | ||
دو نفر از کوفیان با نامهای [[کثیر بن عبدالله شعبی|کثیر بن عبدالله شعبی]]<nowiki/> و [[مهاجر بن اوس تمیمی|مهاجر بن اوس تمیمی]]<nowiki/> بر وی حمله کرده و او را به [[شهادت|شهادت]] رساندند. <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | دو نفر از کوفیان با نامهای [[کثیر بن عبدالله شعبی|کثیر بن عبدالله شعبی]]<nowiki/> و [[مهاجر بن اوس تمیمی|مهاجر بن اوس تمیمی]]<nowiki/> بر وی حمله کرده و او را به [[شهادت|شهادت]] رساندند. <ref>تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص441. </ref> امام حسین (ع) خود را به بالین او رساند. او را دعا نمود و قاتلانش را نفرین کرد: | ||
«خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند، همانگونه که نسلهای ستمگر پیشین را لعنت کرد، همان نسلهایی که در هیئت میمون و خوک درآمدند.» <ref>تسلیه المجالس و زینه المُجالس و زینه المُجالس المرسوم بمقتل الحسین (ع)، موسوی حائری کرکی، محمدَ بن ابی طالب، تحقیق فارس حسون کریم، قم: مؤسسه المعارف | «خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند، همانگونه که نسلهای ستمگر پیشین را لعنت کرد، همان نسلهایی که در هیئت میمون و خوک درآمدند.» <ref>تسلیه المجالس و زینه المُجالس و زینه المُجالس المرسوم بمقتل الحسین (ع)، موسوی حائری کرکی، محمدَ بن ابی طالب، تحقیق فارس حسون کریم، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه،1418 ﻫ ق.، ج2، ص295؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص25-26. </ref> | ||
سپس پیکر او را از میدان جنگ خارج و به خیمه مخصوص شهدای اصحاب منتقل کردند. بعدها قبیله بنی اسد جسد وی را در مقبره دسته جمعی اصحاب به خاک سپردند. <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر | سپس پیکر او را از میدان جنگ خارج و به خیمه مخصوص شهدای اصحاب منتقل کردند. بعدها قبیله بنی اسد جسد وی را در مقبره دسته جمعی اصحاب به خاک سپردند. <ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب،1375 ﻫ ق.، ج2، ص126،114. </ref> او به هنگام شهادت حدود 60 سال سن داشت. | ||
در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به وی سلام داده شده و با احترام خاصی از او یاد شده است: «السَّلامُ عَلَی زُهَیرِ بنِ القَینِ البَجَلِی القائِلِ للحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامِ وَ قَد اَذِنَ لَهُ فِی الاِنصِرافِ: لا وَ اللهِ! لا یکونُ ذالِکَ اَبَداً اَترُکُ ابنَ رَسولِ اللهِ اَسیراً فِی یدِ الاَعداءِ وَ اُنجو اَنَا لا اَرَانِی اللهُ ذالِکَ الیومَ!» | در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به وی سلام داده شده و با احترام خاصی از او یاد شده است: «السَّلامُ عَلَی زُهَیرِ بنِ القَینِ البَجَلِی القائِلِ للحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامِ وَ قَد اَذِنَ لَهُ فِی الاِنصِرافِ: لا وَ اللهِ! لا یکونُ ذالِکَ اَبَداً اَترُکُ ابنَ رَسولِ اللهِ اَسیراً فِی یدِ الاَعداءِ وَ اُنجو اَنَا لا اَرَانِی اللهُ ذالِکَ الیومَ!» | ||
سلام بر زهیر بن قین بجلی که به امام حسین (ع) وقتی که اجازه ترک کربلا را به او داد، عرض کرد: نه به خدا قسم هیچگاه تو را ترک نخواهم کرد. فرزند رسول خدا را ترک کنم در حالی که او در دست دشمن است؟ این نجات است؟ خداوند آن روز را برای من نیاورد. <ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، | سلام بر زهیر بن قین بجلی که به امام حسین (ع) وقتی که اجازه ترک کربلا را به او داد، عرض کرد: نه به خدا قسم هیچگاه تو را ترک نخواهم کرد. فرزند رسول خدا را ترک کنم در حالی که او در دست دشمن است؟ این نجات است؟ خداوند آن روز را برای من نیاورد. <ref>برای تفصیل بیشتر ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-449؛ رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، تقی الدین حسن بن علی، نجف: المطبعه الحیدریه، 1392 ﻫ ق. طوسی، شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، به کوشش محمد صادق آل بحر العلوم، نجف: 1381 ﻫ ق.، ص73.</ref> | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 400-408.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[رده: شهدای بعد از نماز ظهر]] | [[رده: شهدای بعد از نماز ظهر]] | ||
<references /> | [[en:Zuhayr b. al-Qayn]] | ||
<references />{{یاران امام حسین علیه السلام}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۹
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | |
---|---|
نام کامل | زهیر بن قین بن قیس انماری |
نقش های برجسته | از اصحاب امام حسین (ع) که در روز عاشورا در نبرد کربلا به شهادت رسید. |
زهیر بن قین، عثمانی مذهب بود اما بعد از گفتگویی با امام حسین(ع) شیعه شد و به کاروان آن حضرت پیوست و در کربلا به شهادت رسید.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
زهیر بن قین بن قیس انماری، ملقب به بجلی منسوب به بجیله شاخهای از قبیله قحطانی یمنی است. [۱] انماری نیز منسوب به انمار بن اراش بن کهلان قحطانی است. او از زعمای قبیله بجیله بود [۲] و در جنگهای مسلمانان به ویژه فتح بلنجر در زمان عثمان شرکت داشت و در آن جنگ فرماندهی سپاه اسلام را بر عهده داشت. [۳]
عدم تمایل رویارویی با امام حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
زهیر بن قین بجلی همراه خانواده و برخی اطرافیانش در سال 60 هجری به سفر حج رفته بود و در مسیر بازگشت از حج علیرغم میل باطنیاش و اینکه تمام سعی و کوشش کاروانیان این بود که با امام حسین (ع) مواجه نشوند، در روز 21 ذی الحجه به گودالهای پر آب زرود که در نزدیکی خزیمیه بود، به کاروان امام حسین (ع) رسید و در این نقطه دو کاروان در کنار هم به استراحت پرداختند. [۴]
زهیر که از طرفداران عثمان بود و با خاندان امام علی (ع) میانهای نداشت و کوشش میکرد تا با امام حسین (ع) دیدار نکند، مجبور به ملاقات با امام حسین (ع) شد و از همان روز سرنوشتش تغییر کرد. در این تغییر همسرش نقش اساسی داشت.
عدهای از افراد قبیله فَزاره و بُجَیله داستان را اینگونه نقل کردهاند: ما با زهیر در سفر حج همراه بودیم و هنگام بازگشت از مکه، در زرود به کاروان امام حسین (ع) رسیدیم. هر دو کاروان برای استراحت در آن منزل اقامت گزیدند. ما تازه نشسته بودیم و غذا میخوردیم که نماینده امام حسین (ع) به سوی ما آمد. سلام کرد و خطاب به زهیر گفت: «من از جانب اباعبدالله آمدهام. ایشان از شما دعوت کردهاند که نزدشان بروید.»
همه ما دست از غذا کشیدیم و متحیر شدیم و بهت و سکوت جمع ما را فرا گرفت. زهیر که از رویارویی با امام حسین (ع) کراهت داشت با اصرار همسرش دَلْهَم دختر عمرو [۵] به دیدار امام حسین (ع) رفت. دلهم به او گفت: «فرزند پیامبر خدا تو را میخواند، نمیروی؟ سبحان الله! برخیز و به خدمتش بشتاب و سخنانش رابشنو!»
زهیر برخاست و به نزد امام حسین (ع) رفت.
تاثیر گفتوگو با امام حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در مورد مکالمه زهیر با امام حسین(ع) سندی موجود نمیباشد اما زهیر پس از آن با چهرهای شاداب و خندان نزد همسر و همراهانش بازگشت و گفت که خیمه او را نزدیک سراپرده امام حسین (ع) نصب کنند و به همراهانش گفت: «من تصمیم گرفتهام که در مصاحبت امام حسین (ع) باشم و جانم را فدای او کنم. هر کس از شما هم شهادت را دوست دارد، همراه من بیاید و هر کس خوش ندارد، برود.»
به همسرش نیز گفت: «من تو را طلاق دادم. همراه برادرت به خانه برگرد!»
همسرش برایش دعا کرد و گفت: «خداوند برایت خیر بخواهد. در روز قیامت نزد جدّ حسین(ع)، پیامبر (ص) مرا نیز یاد کن.» [۶]
آنگاه زهیر به همراهانش تعریف کرد: «سالها پیش در زمان عثمان، ما در یکی از سرزمینهای خزر به نام ”بَلَنْجَر“ به جنگ دریایی رفته بودیم و با کفار میجنگیدیم. خدای متعال ما را بر دشمنان پیروزی داد و غنایم فراوان به دست آوردیم و بسیار خوشحال شدیم. سلمان باهلی یا سلمان فارسی به ما گفت: آیا از این فتح و این همه غنایم خشنودید؟ پاسخ دادیم: آری، گفت: آن هنگام که جنگ در رکاب آل محمد را درک میکنید و در راه او با دشمنان مبارزه مینمایید، باید از این لحظه نیز شادتر و مسرورتر باشید. امام حسین (ع) این جمله سلمان را به یاد من انداخت. من اکنون شیعه حسین شدهام.» [۷]
نقش در واقعه کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
راهنمایی کاروان امام به محلی مناسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در مسیر کوفه، هنگامی که سپاه حُرّ از دور پدیدار شد، امام حسین (ع) از زهیر پرسید که آیا در این نزدیکی محلی سراغ نداری که به آن پناه برده و سپاه کوفه را مقابل خود قرار دهیم؟ او نیز امام حسین (ع) را به کوه ذوحُسُم (ذوجُشُم) راهنمایی کرد. [۸] در ذوحسم امام حسین (ع) برای یارانش خطبهای خواند و پس از او زهیر برخاست و به نمایندگی از اصحاب در دفاع از امام حسین (ع) سخنانی بیان کرد و امام برایش دعا کرد. [۹]
پیشنهاد رویارویی با سپاه کوفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حُرّ بن یزید برای آنکه مأموریتش را بیکم و کاست انجام داده باشد، امام حسین (ع) را در بیابانی خالی از آب و گیاه و دور از آبادانی فرود آورد. دهکده غاضریه یا دهکده شفیه در همان نزدیکی بود. امام حسین (ع) میخواست همراهان را بدان سو ببرد که آب و پناهگاه و مردم وجود داشت تا برای آسایش زنان و کودکان محل و وسیله مناسبتری فراهم باشد. حُرّ به سختی ممانعت کرد و گفت: دستور امیر همین است و جاسوس او نیز ناظر کار است. آنگاه در همان نزدیکی فرود آمدند. زهیر از امام حسین (ع) درخواست کرد تا اذن جهاد به آنان بدهد. او عرض کرد: ای امام حسین (ع) بزرگوار! دستور دهید که با این گروه نبرد کنیم، زیرا جنگ با اینان به مراتب آسانتر از جنگ با سپاهیان بیشماری است که پس از این خواهند آمد و ما نمیتوانیم متعهد کارزار با آنان شویم. اما امام حسین (ع) فرمود: ”ما کنْتَ لاَ بْدَأهُمْ بِالْقِتالِ“ که نمیخواهد آغازگر جنگ باشد. [۱۰]
اعلام حمایت از امام در کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
امام حسین (ع) پس از فرود آمدن در کربلا برای اصحابش سخنرانی کرد. [۱۱] در این هنگام زهیر بن قین برخاست و گفت: «ای پسر رسول خدا! سخنانت را شنیدیم. ما نسبت به مقام شما چنانیم که اگر دنیا همواره برایمان باقی باشد، قیام و کشته شدن در رکاب شما را برتر از آن میدانیم.»
به دنبال او نافع بن هلال سخن گفت. آنگاه امام حسین (ع) خاندان و اصحاب خود را دعا فرمودند. [۱۲]
گفتوگو با دشمن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عصر روز نهم محرم وقتی شمر آماده حمله شد، حضرت عباس (ع) از طرف امام حسین (ع) برای گفتگو با دشمنان مامور شد. همراه با ایشان بیست نفر دیگر مانند زهیر انتخاب شدند. زهیر با سپاه عمر بن سعد و شخصی به نام عزرة بن قیس که از جمله کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود و اکنون در سپاه عمر بن سعد بود، سخن گفت و او را نصیحت کرد:
- ای عزره! خداوند حسین (ع) را ستوده و هدایت کرده است. از خدا بپرهیز! من که خیرخواه توأم. مراقب باش از آنانی نباشی که گمراهان را بر کشتن پاکدامنان یاری میکنند.
- زهیر! تو که از شیعیان این خانواده نبودی؟
- من اکنون شیعه آنان هستم. به خداوند سوگند که من نه نامهای برای حسین نوشتم و نه پیکی روانه کردم و نه به او وعده دادم که یاریاشمیکنم. در راه با او مواجه شدم و احساس کردم که باید همراه او باشم و یاریاش کنم و برای حفظ حق خدا و حق پیامبر (ص) که شما به تباهی دادهاید، مدافع وی باشم. [۱۳]
اعلام حمایت از امام در شب عاشورا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شب عاشورا، پس از سخنان امام حسین (ع) برای یاران خود، زهیر برخاست و گفت: «به خدا سوگند دوست میداشتم هزاران مرتبه کشته شوم تا خداوند با کشته شدن من، تو و اهل بیت تو را حفظ گرداند.»[۱۴] امام حسین (ع) نیز در سخنانی کوتاه از او و همه خاندان و اصحابش تقدیر کرد و آنان را مژده شهادت داد.
موعظه سپاه عمر بن سعد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
روز عاشورا، زهیر فرماندهی میمنه سپاه امام حسین (ع) را بر عهده داشت. [۱۵] پیش از شروع جنگ او خطبهای حاکی از نصیحت به مردم کوفه ایراد کرد و ایشان را به زمین گذاشتن شمشیر پند داد. او گفت: «ای مردم کوفه، از عذاب خدا حذر کنید! خدا ما و شما را به باقیماندگان پیامبر (ص) خویش امتحان میکند تا ببیند ما و شما چگونه عمل میکنیم. ما شما را دعوت میکنیم که آنان را یاری کنید و از پشتیبانی عبیدالله بن زیاد طغیانگر باز مانید که در ایام سلطه آنان جز بد، نخواهید دید. ای بندگان خدا! فرزندان فاطمه (س) از پسر سمیه بیشتر شایسته دوستی و یاریاند. اگر یاریشان نمیکنید، خدا را به یاد آورید و آنان را مکشید. این مرد را با یزید بن معاویه واگذارید که به دینم سوگند یزید بیکشتن امام حسین (ع) نیز از اطاعت شما خشنود میشود. ای مردم، امروز بر روی زمین پسر دختر پیامبری جز امام حسین (ع) نمانده و هیچکس بر کشتن او گرچه به یک کلمه باشد، یاری ندهد مگر آنکه خداوند دنیا را بر او تلخ سازد و به دشوارترین شکنجههای آخرت عذابش کند.» [۱۶]
شمر تیری به سوی او پرتاب کرد و گفت: «چند لحظه دیگر تو و پیشوایت به دست خدای توانا کشته خواهید شد.»
زهیر گفت: «اَفبِاْلمَوْتِ تُخَوِّفُنی فَوَاللهِ لِلْمَوْتِ مَعَهُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الْخُلْدِ مَعَکمْ [۱۷] آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا سوگند، مرگ با او را بیشتر دوست دارم تا زندگی همیشگی با شما را.»
امام حسین (ع) از زهیر خواست که بازگردد و زهیر فرمان را اطاعت کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: «به جانم سوگند همانگونه که مؤمن آل فرعون مردم خود را اندرز داد و به هدایت دعوت نمود، تو نیز با اینان چنان کردی، اگر موعظه سودی میبخشید.» [۱۸]
سخنان زهیر نیز سودی نبخشید و جنگ آغاز شد.
همراهی حر در جنگ با دشمن[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در صبح عاشورا چندین نوبت همراه دیگر یاران امام حسین (ع) به دشمن حمله میکرد. گاهی در موقع حمله حُرّ، زهیر به کمک او میآمد و هر بار دشمن حُرّ را محاصره مینمود، زهیر حلقه محاصره را میشکست و گاهی بر عکس، عمل میشد یعنی زهیر در حلقه محاصره قرار میگرفت و حُرّ برای نجات وی اقدام میکرد. [۱۹]
هنگام نماز ظهر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
هنگام نماز ظهر سعید بن عبدالله حنفی و زهیر بن قین جلوی صفهای نماز ایستادند تا دیگران نماز خوف بهجا آورند. سعید و زهیر کاملا مراقب بودند تا به امام حسین (ع) آسیبی نرسد و اگر تیری به سمت امام حسین (ع) پرتاب شد به آن حضرت اصابت نکند. در همین مدت کوتاه هم چندین تیر از جانب دشمن به سوی امام حسین (ع) پرتاب شد که سعید و زهیر همه آنها را به جان خریدند. [۲۰]
نبرد در میدان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پس از نماز، زهیر از امام حسین (ع) اذن رفتن به میدان گرفت و با موافقت امام حسین (ع) به میدان شتافت و در حالی که رجز میخواند، شجاعانه مبارزه کرد و نوزده تن از سپاه ابن سعد را کشت. [۲۱] در رجزی که از او خطاب به امام حسین (ع) نقل شده، او امام حسین (ع) را هادی و مهدی نامیده که در حال رفتن به ملاقات جدش، پدرش، برادرش و عمویش جعفر و حمزه است: [۲۲]
اَقْدِمْ هُدِیتَ هادِیاً مَهدِیا | ||
وَحَسَناً وَ الْمُرتَضی' عَلِیا | ||
اَلْیومَ تَلقی' جَدَّکَ النَّبیا | ||
و ذَالجَناحینِ الفَتَی اللَمِیا | ||
وَ اَسَــدَ اللهِ الشَّهـیدَ الحَـیا |
ای چراغ هدایت امت، آیا اجازه هست که نبرد آغازم، پیش بتازم و به پیشگاه جدّ بزرگوارت بار یابم و سر برافرازم؟ امروز جدّت نبیاکرم را دیدار خواهی کرد و هم چنین حسن مجتبی و علی مرتضی را و جعفر طیار آن جوانمرد شجاع و حمزه شیر خدا شهید زنده را.
آنگاه با سپاه کوفه مبارزه کرد و دوباره چنین رجز خواند و جنگید. [۲۳]
اَنَا زُهَیرٌ و اَنَا ابْنُ الْقَینِ | ||
اِنَّ حُسَیناً اَحَدُ السِّبْطَینِ | ||
ذاکَ رَسولُ اللهِ غَیرُالمَین | ||
اَذُووُکمْ بِالسَّیفِ عَنْ حُسَینٍ | ||
مِن عِترَةِ البِّرِ التَقِّیِ الزِّینِ | ||
اَضْرِبُکمْ وَ لا اَری مِنْ شَینٍ | ||
یا لَیـْتَ نَفْسـی قُسِّـمَتْ قِسْـمین |
من زهیر پسر قین هستم، من با شمشیرم از حریم حسین دفاع و پاسداری کرده و از او محافظت میکنم. حسین یکی از دو فرزند پیامبر اکرم (ص) و از عترت پاک و بیآلایش اوست.
میجنگم و باک و پروایم نیست که در راه رسول الله (ص) پاکبازی و جاننثاری میکنم. ای کاش وجودم قطعه قطعه شود و در این نبرد شیرینی شهادت را دریابم.
شهادت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
زهیر در حالی که میجنگید یک بار به طرف خیمهگاه امام حسین (ع) حرکت کرد و به آن حضرت عرض کرد: «من به راه راست رهنمون خواهم شد، روزی که جدّت پیامبر (ص) را ملاقات کنم و روزی که پدرت علی مرتضی و برادرت امام حسن (ع) و عمویت جعفر طیار را زیارت کنم.» [۲۴]
دو نفر از کوفیان با نامهای کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس تمیمی بر وی حمله کرده و او را به شهادت رساندند. [۲۵] امام حسین (ع) خود را به بالین او رساند. او را دعا نمود و قاتلانش را نفرین کرد:
«خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتلانت را لعنت کند، همانگونه که نسلهای ستمگر پیشین را لعنت کرد، همان نسلهایی که در هیئت میمون و خوک درآمدند.» [۲۶]
سپس پیکر او را از میدان جنگ خارج و به خیمه مخصوص شهدای اصحاب منتقل کردند. بعدها قبیله بنی اسد جسد وی را در مقبره دسته جمعی اصحاب به خاک سپردند. [۲۷] او به هنگام شهادت حدود 60 سال سن داشت.
در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده و با احترام خاصی از او یاد شده است: «السَّلامُ عَلَی زُهَیرِ بنِ القَینِ البَجَلِی القائِلِ للحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامِ وَ قَد اَذِنَ لَهُ فِی الاِنصِرافِ: لا وَ اللهِ! لا یکونُ ذالِکَ اَبَداً اَترُکُ ابنَ رَسولِ اللهِ اَسیراً فِی یدِ الاَعداءِ وَ اُنجو اَنَا لا اَرَانِی اللهُ ذالِکَ الیومَ!»
سلام بر زهیر بن قین بجلی که به امام حسین (ع) وقتی که اجازه ترک کربلا را به او داد، عرض کرد: نه به خدا قسم هیچگاه تو را ترک نخواهم کرد. فرزند رسول خدا را ترک کنم در حالی که او در دست دشمن است؟ این نجات است؟ خداوند آن روز را برای من نیاورد. [۲۸]
منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ الانساب، سمعانی، ابو سعد عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی، تحقیق عبدالله عمر البارودی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408 ﻫ ق.، ج1، ص284؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، ج1، ص63؛ جمهره انساب العرب، ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، قاهره: دارالمعارف، 1382 ﻫ ق.، ص388.
- ↑ ر.ک : . انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص470؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج3، ص277؛ مع الرکب الحسین من المدینه الی المدینه، وقایع الطریق من مکه الی کربلا، طبسی، محمدجواد، قم: 1412 ﻫ ق. الحسینی من المدینه الی المدینه، ج3، ص210-215.
- ↑ ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص396؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص73؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، بکری اندلسی، عبدالله بن عبدالعزیز، تحقیق مصطفی سقاء العهد الخلیفی للابحاث المغربیه، بیروت: 1403 ﻫ ق. ، ج1، ص276.
- ↑ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص246؛ قس مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص46؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31 دیلم بنت عمرو.
- ↑ مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص46؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص31.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص396.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص248؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص404؛ طبری این گفته را به عبدالله بن سُلَیم اسدی و مُذری بن مُشمَعل نسبت داده است. ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص400.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص404.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص252؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-409؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص81.
- ↑ ر.ک :تحف العقول عن آل الرسول، الحرّانی، ابن شعبه ، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1366 ش.، ص426-427.
- ↑ ر.ک : اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص34-35.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص417.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص419-420؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص133.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص256؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص422.
- ↑ . انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج3، ص188-189؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص244-245؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص426.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص245؛ لواعج الاشجان، امین، سیدمحسن، ترجمه ناصر پاکپرور. تهران: واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، 1366 ش. ، ص264-265؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص183-184.
- ↑ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.، ص484.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب،1375 ﻫ ق.، ج2، ص114.
- ↑ مثیر الاحزان، ابن نما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر، نجف اشرف: منشورات المطیعه الحیدریه، 1369 ﻫ ق / 1950 م. ، ص65؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص48؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص21.
- ↑ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص136؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابوری، ابوجعفر محمدبن حسن، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات نی، 1366 ش.، ص186.
- ↑ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م.، ص252؛ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-409؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص81.
- ↑ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت:1403 ﻫ ق.، ج7، ص72.
- ↑ البدایه و النهایه، ابن کثیر الدمشقی، عماد الدین اسماعیل بن عمر، قاهره: 1932 م.، ج8، ص183؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: 1405 ﻫ ق / 1984 م. ، ج7، ص72.
- ↑ تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص441.
- ↑ تسلیه المجالس و زینه المُجالس و زینه المُجالس المرسوم بمقتل الحسین (ع)، موسوی حائری کرکی، محمدَ بن ابی طالب، تحقیق فارس حسون کریم، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه،1418 ﻫ ق.، ج2، ص295؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص25-26.
- ↑ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب،1375 ﻫ ق.، ج2، ص126،114.
- ↑ برای تفصیل بیشتر ر.ک : تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، بلعمی، ابو علی محمد بن محمد، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ، 1341 ش.، ج5، ص408-449؛ رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، تقی الدین حسن بن علی، نجف: المطبعه الحیدریه، 1392 ﻫ ق. طوسی، شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، به کوشش محمد صادق آل بحر العلوم، نجف: 1381 ﻫ ق.، ص73.