عبدالجواد جودی خراسانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | '''عبدالجواد جودی خراسانی''' (زاده نیمه دوم قرن 12 در عنبران- درگذشته 1301 در مشهد) شاعر مرثیهسرای قرن سیزدهم بود که موضوع تمام اشعارش مدح و مرثیه آل محمد (ص) است. {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = عبدالجواد جودى | | نام = عبدالجواد جودى | ||
| تصویر = | | تصویر =عبدالجواد جودی خراسانی.jpg | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| محل تولد =عنبران | | محل تولد =عنبران | ||
| والدین = | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ =۱۳۰۱ ه. ق | ||
| محل مرگ =مشهد | | محل مرگ =مشهد | ||
| علت مرگ = | | علت مرگ = | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
وی مغازهی قنادی داشته و از این طریق امرار معاش | عبدالجواد جودی خراسانی در نیمه دوم قرن دوازدهم در عنبران به دنیا آمد. دیوان وی بارها در ایران و هندوستان به چاپ رسیده است. دیوان وی در سال ۱۳۷۲ شمسی در ایران چاپ شدهاست.<ref> دایرةالمعارف تشیع.</ref> وی مغازهی قنادی<ref>دکان قنادى «جودى» نزدیک سه راه بازار سرشور مشهد بوده است.<br /></ref> داشته و از این طریق امرار معاش میکردهاست. قنادی و خانۀ او محل تجمع شعرایی بود که برای شنیدن مرثیههای شاعر به دیدارش میآمدند. جودی با آنکه سواد خواندن و نوشتن درستى نداشته، شعرش با استقبال مواجه بودهاست.<ref>همان، ص ۱۹۰.</ref> جودی در سال ۱۳۰۱ ه. ق وفات یافت و در مشهد در صحن نو در اطاقی مجاور با مقبره مرحوم شیخ بهایی به خاک سپرده شد. اختر طوسى قطعهاى در رثاى وى سروده با این مصراع: «کند حسین به روز جزا شفاعت جودى».<ref>صد سال شعر خراسان، ص ۱۹۰ تا ۱۹۲.</ref> | ||
== | ==آثار== | ||
===کتابها=== | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=778113&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دیوان جودی] | |||
**'''درباره:''' | |||
***دیوان او حدود سه هزار بیت است و بارها به چاپ رسیدهاست. شاعر در بخش «از مدینه تا مدینه» بیوفایی مردم کوفه، ستمگری فرماندهان و سپاهیان لشکر [[یزید]]، [[شهادت]] و مظلومیت [[حسین|حسین(ع)]] و برادران و فرزندان و اصحاب او، رنج زنان و کودکان در [[اسارت]] و سرانجام بازگشت آنها به مدینه را به تصویر میکشد و میتوان آن را مقتلی منظوم به حساب آورد. نگاه شاعر به واقعه [[عاشورا]] نگاهی بینابین است؛ گاهی با مفاهیم عرفانی به رثای امام حسین(ع) میپردازد.<ref>دیوان کامل افصح الشعرا میرزا عبدالجواد جودی خراسانی، شامل: قصیدهها، مثنویها...، به اهتمام مهدی آصفی. تهران: جمهوری، ۱۳۸۶</ref> | |||
***دیوان جودی، نخستین بار در ۱۲۹۹ ه. ق به دستور ناصرالدینشاه و به همت میرزا سعید خان مؤتمنالملك (نیابت تولیت آستان قدس) در چاپخانه سنگی آستان قدس، به خط میرزا شفیع اعتمادالتولیه، چاپ شد<ref>گویا اولین کتابى بوده که در آن چاپخانه طبع شده است</ref> و در ۱۳۰۳ ه.ق در مشهد تجدید چاپ گردید. دیوان جودی در ۱۶۰ ص در ۱۳۱۰ و ۱۳۷۲ در تهران به چاپ رسیدهاست.<ref>[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1752441 یادداشت بازتکثیر کتاب] </ref> اشعار وی در اوزان و قالبهای متعدد و متنوع سروده شدهاست و همراه با آیات و قصص قرآنی، احادیث و روایات که به صورتهای تلمیح و اقتباس و ترجمه در اشعار وی به کار رفته است. قسمت اعظم اشعار جودی پیرامون واقعه [[کربلا]] و پیامدهای آن است که تحت عنوان «از مدینه تا مدینه» دویست صفحه از دیوان او را شامل میشود. | |||
==اشعار== | |||
===[[خطبه|خطبه]] [[زین العابدین «ع»|حضرت سجّاد «ع»]] در [[شام]]=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| ای اهل شام مظهر لطف خدا منم|مقصود ز آفرینش ارض و سما منم }} | {{ب| ای اهل شام مظهر لطف خدا منم|مقصود ز آفرینش ارض و سما منم }} | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۰۳: | ||
{{ب| آن خستهی علیل که او را به روز و شب|خشت خرابه بود ز غم متکّا منم }} | {{ب| آن خستهی علیل که او را به روز و شب|خشت خرابه بود ز غم متکّا منم }} | ||
{{ب| آن سر برهنهای که نگهداشتی به پای|در بزم عیش خویش یزید از جفا منم <ref> دیوان کامل میرزا عبد الجواد جودی خراسانی؛ ص | {{ب| آن سر برهنهای که نگهداشتی به پای|در بزم عیش خویش یزید از جفا منم <ref> دیوان کامل میرزا عبد الجواد جودی خراسانی؛ ص ۴۴.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}<br /> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| ای خسروی که مالک ملک خدا تویی|مقصود ز آفرینش ارض و سما تویی }} | {{ب| ای خسروی که مالک ملک خدا تویی|مقصود ز آفرینش ارض و سما تویی }} | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۳۴: | ||
{{ب| هر مرغ را فغان به بهار است «جودیا»|مرغی که چهار فصل بود در نوا تویی }} | {{ب| هر مرغ را فغان به بهار است «جودیا»|مرغی که چهار فصل بود در نوا تویی }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> ای ز غمت اشک چشم و آه دل ما</span> | |||
{ | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">میرسد این بر ثری و آن به ثریّا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> ای ز ازل در عزات در عوض اشک</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">خون شده جاری ز چشم آدم و حوّا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> صبح ز سوز تو چاک کرده گریبان</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">بهر تو نیلی قبا بود شب یلدا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> غیر تو ای تشنه لب کسی نشنیده</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">تشنه دهد جان، کسی کنار دو دریا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> آه که از تیر و تیغ و نیزه نبودت</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">یکسر مویی دُرست در همه اعضا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> تا به سر سینهی تو شمر مکان کرد</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">زُهره نهان شد ز سوز سینهی زهرا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> جسم تو تا زیر سمّ اسب فکندند</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">ناله برآمد ز اهل عالم بالا </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> تا سرت از کین سَنان، به نوک سِنان کرد</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">گشت به پا در جهان قیامت عظما </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> نالم از این غم که ناکسی به تصدّق</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">بهر عیال تو نان ببخشد و خرما </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> میکُشد این غم مرا که از حرم تو</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">خَضم سیه رو کنیز کرد تمنّا </span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| ای رفته سرت بر نی، وی مانده تنت تنها|ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها }} | {{ب| ای رفته سرت بر نی، وی مانده تنت تنها|ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها }} | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۹۲: | ||
{{ب| شاها، نه همین «جودی» جان بر تو فدا سازد|ای شه به فدای تو بادا همهی جانها }} | {{ب| شاها، نه همین «جودی» جان بر تو فدا سازد|ای شه به فدای تو بادا همهی جانها }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| بیتو جز ناله مپندار مرا کاری هست|یا به جز محنت و اندوه و غمم یاری هست }} | {{ب| بیتو جز ناله مپندار مرا کاری هست|یا به جز محنت و اندوه و غمم یاری هست }} | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۱۲: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===داغ پسر=== | |||
===داغ پسر | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| داغى که حسین از غم اکبر به جگر داشت | جز خالق اکبر ز دل او که خبر داشت؟ }} | {{ب| داغى که حسین از غم اکبر به جگر داشت | جز خالق اکبر ز دل او که خبر داشت؟ }} | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۲: | ||
{{ب| مجنون شدى و سر به بیابان بنهادى | لیلاى جگر خون گر ازین قصّه خبر داشت }} | {{ب| مجنون شدى و سر به بیابان بنهادى | لیلاى جگر خون گر ازین قصّه خبر داشت }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===داشتن سر عجب است! | <br /> | ||
===داشتن سر عجب است!=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است | دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است! }} | {{ب| عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است | دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است! }} | ||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۵: | ||
{{ب| تنِ بى سر عجبى نیست گر افتد روى خاک | سرِ سرباز ره عشق به پیکر عجب است }} | {{ب| تنِ بى سر عجبى نیست گر افتد روى خاک | سرِ سرباز ره عشق به پیکر عجب است }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===چون شود امشب؟! | <br /> | ||
===چون شود امشب؟!=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| بس بانگ غم و ناله به گردون شود امشب | گردون عجبى نیست که وارون شود امشب }} | {{ب| بس بانگ غم و ناله به گردون شود امشب | گردون عجبى نیست که وارون شود امشب }} | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۵۰: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*[[کاروان شعر عاشورا|محمدعلی مجاهدی، ''کاروان شعر عاشورا''، زمزم هدایت، ج۱، ص ۵۶۴-۵۶۵.]] | |||
*[[دانشنامه شعر عاشورایی انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم|دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج۲، ص: ۹۳۷-۹۳۹.]] | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} | ||
[[رده:شاعران قرن سیزدهم]] | [[رده:شاعران قرن سیزدهم]] | ||
[[رده:شاعران ایرانی]] | [[رده:شاعران ایرانی]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران عاشورایی]] | [[رده:شاعران عاشورایی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۸
عبدالجواد جودی خراسانی (زاده نیمه دوم قرن 12 در عنبران- درگذشته 1301 در مشهد) شاعر مرثیهسرای قرن سیزدهم بود که موضوع تمام اشعارش مدح و مرثیه آل محمد (ص) است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عبدالجواد جودی خراسانی در نیمه دوم قرن دوازدهم در عنبران به دنیا آمد. دیوان وی بارها در ایران و هندوستان به چاپ رسیده است. دیوان وی در سال ۱۳۷۲ شمسی در ایران چاپ شدهاست.[۱] وی مغازهی قنادی[۲] داشته و از این طریق امرار معاش میکردهاست. قنادی و خانۀ او محل تجمع شعرایی بود که برای شنیدن مرثیههای شاعر به دیدارش میآمدند. جودی با آنکه سواد خواندن و نوشتن درستى نداشته، شعرش با استقبال مواجه بودهاست.[۳] جودی در سال ۱۳۰۱ ه. ق وفات یافت و در مشهد در صحن نو در اطاقی مجاور با مقبره مرحوم شیخ بهایی به خاک سپرده شد. اختر طوسى قطعهاى در رثاى وى سروده با این مصراع: «کند حسین به روز جزا شفاعت جودى».[۴]
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کتابها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- دیوان جودی
- درباره:
- دیوان او حدود سه هزار بیت است و بارها به چاپ رسیدهاست. شاعر در بخش «از مدینه تا مدینه» بیوفایی مردم کوفه، ستمگری فرماندهان و سپاهیان لشکر یزید، شهادت و مظلومیت حسین(ع) و برادران و فرزندان و اصحاب او، رنج زنان و کودکان در اسارت و سرانجام بازگشت آنها به مدینه را به تصویر میکشد و میتوان آن را مقتلی منظوم به حساب آورد. نگاه شاعر به واقعه عاشورا نگاهی بینابین است؛ گاهی با مفاهیم عرفانی به رثای امام حسین(ع) میپردازد.[۵]
- دیوان جودی، نخستین بار در ۱۲۹۹ ه. ق به دستور ناصرالدینشاه و به همت میرزا سعید خان مؤتمنالملك (نیابت تولیت آستان قدس) در چاپخانه سنگی آستان قدس، به خط میرزا شفیع اعتمادالتولیه، چاپ شد[۶] و در ۱۳۰۳ ه.ق در مشهد تجدید چاپ گردید. دیوان جودی در ۱۶۰ ص در ۱۳۱۰ و ۱۳۷۲ در تهران به چاپ رسیدهاست.[۷] اشعار وی در اوزان و قالبهای متعدد و متنوع سروده شدهاست و همراه با آیات و قصص قرآنی، احادیث و روایات که به صورتهای تلمیح و اقتباس و ترجمه در اشعار وی به کار رفته است. قسمت اعظم اشعار جودی پیرامون واقعه کربلا و پیامدهای آن است که تحت عنوان «از مدینه تا مدینه» دویست صفحه از دیوان او را شامل میشود.
- درباره:
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خطبه حضرت سجّاد «ع» در شام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ای اهل شام مظهر لطف خدا منم | مقصود ز آفرینش ارض و سما منم | |
پوشیده نیست نزد من اسرار کاینات | زیرا که محرم حرم کبریا منم | |
مسجود کاینات بود خاک کوی من | زینتفزای کعبه، صفای صفا [۸] منم | |
زمزم [۹] ز فیض مقدم من یافت آبرو | مهر منیر مکّه امیر مِنیٰ [۱۰] منم | |
بر جمله اولیا منم امروز جانشین | وارث به علم یک به یک انبیا منم | |
آن آدمی که دمیدم اندر تمام عمر | از ابتدا گریسته تا انتها منم | |
بر کشتیی که نوح در او نوحهگر نشست | ای قوم بد گهر به خدا ناخدا منم | |
آن موسیی که سینه به سینا ز غم درید | از داستان واقعهی کربلا منم | |
آن یوسفی که گشت به زندان غم اسیر | بیغمگسار و بیکس و بیآشنا منم | |
با این همه حکایت دارم یکی سوال | راضی به یک جواب، کنون از شما منم | |
بر این محمّدی که مؤذن دهد اذان | ای شامیان نبیره، یزید است یا منم؟ | |
گویید اگر یزید بود، این بود دروغ | گویید اگر منم ز چه در این جفا منم | |
پرسید اگر که هست مرا باب تاجدار | درِّ یتیم خامس آل عبا منم | |
پرسید گر ز نام من ای قوم کینهجو | بیکس منم، غریب منم، مبتلا منم | |
بیمار و داغدیده و بییار و بیمعین | زینالعباد بیکس و بیآشنا منم | |
آن بیمعین که دیده سرِ باب خویش را | از تن جدا ز خنجر شمر دغا [۱۱] منم | |
آن بیکسی که نعش پدر را ز بعد قتل | دید از سُمِ ستورِ ستم توتیا، منم | |
آن بیکس که روز ورودم به شام غم | بستند دست او ز جفا از قفا منم | |
آن بیکسی که در سر هر کوچه ریختند | آتش به فرقش از ره جور و جفا منم | |
آن خستهی علیل که او را به روز و شب | خشت خرابه بود ز غم متکّا منم | |
آن سر برهنهای که نگهداشتی به پای | در بزم عیش خویش یزید از جفا منم [۱۲] |
ای خسروی که مالک ملک خدا تویی | مقصود ز آفرینش ارض و سما تویی | |
خود زادهی نبیّ و ولی آن که از ازل | یاری نموده بر همهی انبیا تویی | |
از ماسوا سوای تو منظور حق نبود | زیرا ز ماسوایی و از ماسوا تویی | |
پوشیده نیست پیش تو اسرار کاینات | زیرا که محرم حرم کبریا تویی | |
ای گوهر یگانه که از صافی صفات | از پای تا سر آیینهی حقنما تویی | |
با آنکه بود آب روان مهر فاطمه | آن کس که تشنه شد سرش از تن جدا تویی | |
هر کشته را کنند سر از پیش رو جدا | شاهی که شد جدا سر او از قفا تویی | |
آن توتیای دیدهی مردم شهی که شد | در زیر سُمّ اسب، تنش توتیا تویی | |
ای دستگیر خلق پس از سر جدا شدن | آن کس که دست او ز جفا شد جدا تویی | |
هر مطبخ از چراغ منیر است و آن که داد | از شمع چهره، مطبخ خولی ضیا، تویی | |
بر نعش هر شهید لباسش بود کفن | عریان کسی که رفت به خاک جفا تویی | |
آن کعبهی امید که اندر منای دوست | بنموده عون و اکبر و اصغر فدا تویی | |
شاهی که فراز نی از کوفه تا به شام | چشمش بدی به خواهر غم مبتلا تویی | |
هر مرغ را فغان به بهار است «جودیا» | مرغی که چهار فصل بود در نوا تویی |
ای ز غمت اشک چشم و آه دل ما | میرسد این بر ثری و آن به ثریّا | |
ای ز ازل در عزات در عوض اشک | خون شده جاری ز چشم آدم و حوّا | |
صبح ز سوز تو چاک کرده گریبان | بهر تو نیلی قبا بود شب یلدا | |
غیر تو ای تشنه لب کسی نشنیده | تشنه دهد جان، کسی کنار دو دریا | |
آه که از تیر و تیغ و نیزه نبودت | یکسر مویی دُرست در همه اعضا | |
تا به سر سینهی تو شمر مکان کرد | زُهره نهان شد ز سوز سینهی زهرا | |
جسم تو تا زیر سمّ اسب فکندند | ناله برآمد ز اهل عالم بالا | |
تا سرت از کین سَنان، به نوک سِنان کرد | گشت به پا در جهان قیامت عظما | |
نالم از این غم که ناکسی به تصدّق | بهر عیال تو نان ببخشد و خرما | |
میکُشد این غم مرا که از حرم تو | خَضم سیه رو کنیز کرد تمنّا |
ای رفته سرت بر نی، وی مانده تنت تنها | ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها | |
ای کرده به کوی دوست هفتاد و دو قربانی | قربانت شوَمت این رسم ماند از تو به دورانها | |
قربانی هر کس شد با حرمت و نشنیدیم | دست و تن قربانی افتد به بیابانها | |
از خون گلوی تو این دشت گلستان شد | این سیر گلستان کرد سیرم ز گلستانها | |
ریحان خطّ اکبر برگرد رخ انور | برد از دل ما یکسر یاد گل و ریحانها | |
ما جمع پریشانیم، هم بی سر و سامانیم | بردار سر و بنگر این بی سر و سامانها | |
اطفال حزین یکسر از داغ تو در آذر | پاها همه در زنجیر سرها به گریبانها | |
شاها، نه همین «جودی» جان بر تو فدا سازد | ای شه به فدای تو بادا همهی جانها |
بیتو جز ناله مپندار مرا کاری هست | یا به جز محنت و اندوه و غمم یاری هست | |
غیر داغ غمت ای شاه که با من شده یار | حاش للّه که مرا همدم و غمخواری هست | |
ما سوی شام روانیم ز جا خیز حسین | که به هر قافلهای قافله سالاری هست | |
عابدین زار و زدند آتش کین خیمهی او | اندر آن خیمه نگفتند که بیماری هست | |
از اسیران ستم در کف صیّاد بلا | هر طرف نالهای از مرغ گرفتاری هست | |
عهد خود را تو به سر بردی و شد نوبت من | نه مرا هیچ ز عهد ازل انکاری هست | |
این من این جمع اسیران بلا این ره شام | که به هر منزلش از بهر من آزاری هست | |
گرچه دیگر نبوَد حوصلهی صبر ولی | باز صبر است گرم یار و مددکاری هست | |
روز وارد شدن از خلق تماشایی شام | سر هر کوچه مرا گرمی بازاری هست |
داغ پسر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
داغى که حسین از غم اکبر به جگر داشت | جز خالق اکبر ز دل او که خبر داشت؟ | |
تا آن دم آخر که بریدند سرش را | او دیدۀ حسرت به سوى نعش پسر داشت | |
مىسوخت خود از تشنگى و تا دم مردن | از سوز لب خشک پسر دیدۀ تر داشت | |
مجنون شدى و سر به بیابان بنهادى | لیلاى جگر خون گر ازین قصّه خبر داشت |
داشتن سر عجب است![ویرایش | ویرایش مبدأ]
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است | دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است! | |
اوفتد گر دلش از دیده به دامن نه عجب | دل به برداشتن و دورى دلبر عجب است | |
تیغ بارد اگر آنجا که بود جلوۀ دوست | تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب است | |
تشنهلب، جان به لب آب سپردن سهل است | تشنۀ وصل کند یاد ز کوثر عجب است | |
تنِ بى سر عجبى نیست گر افتد روى خاک | سرِ سرباز ره عشق به پیکر عجب است |
چون شود امشب؟![ویرایش | ویرایش مبدأ]
بس بانگ غم و ناله به گردون شود امشب | گردون عجبى نیست که وارون شود امشب | |
لرزد فلک از ماتم و گرید مَلک از غم | در حیرتم اوضاع فلک چون شود امشب؟! | |
از خوف شبیخون زدن لشکر دشمن | در خیمه دلِ اهل حرم خون شود امشب | |
در دشت بلا از اثر کشتن اکبر | لیلا عجبى نیست که مجنون شود امشب |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- محمدعلی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج۱، ص ۵۶۴-۵۶۵.
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج۲، ص: ۹۳۷-۹۳۹.
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ دایرةالمعارف تشیع.
- ↑ دکان قنادى «جودى» نزدیک سه راه بازار سرشور مشهد بوده است.
- ↑ همان، ص ۱۹۰.
- ↑ صد سال شعر خراسان، ص ۱۹۰ تا ۱۹۲.
- ↑ دیوان کامل افصح الشعرا میرزا عبدالجواد جودی خراسانی، شامل: قصیدهها، مثنویها...، به اهتمام مهدی آصفی. تهران: جمهوری، ۱۳۸۶
- ↑ گویا اولین کتابى بوده که در آن چاپخانه طبع شده است
- ↑ یادداشت بازتکثیر کتاب
- ↑ صفا: منظور کوه مقدسی است که حاجیان در جوار کعبهی معظمه بین آن و مروه سعی میکنند (با شتاب راه میروند و اذکار و اورادی میخوانند).
- ↑ زمزم: چاهی است در کنار کعبه که حاجیان برای تبرّک از آب آن استفاده میکنند.
- ↑ منیٰ: محلی است در خارج مکّه که حاجیان در آن جا میمانند و روز عید قربان، قربانی میکنند و رمیِ جمرات مینمایند.
- ↑ دغا: نابکار، پلید، حیلهگر.
- ↑ دیوان کامل میرزا عبد الجواد جودی خراسانی؛ ص ۴۴.