سید مهدی حسینی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سیّد مهدی حسینی رکنآبادی''' شاعر معاصر ایرانی است. | '''سیّد مهدی حسینی رکنآبادی''' (١٣٤٨ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = سیّد مهدی حسینی رکنآبادی | | نام = سیّد مهدی حسینی رکنآبادی | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٤٨ ه.ش | ||
| محل تولد =قم | | محل تولد =قم | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==دربارهی شاعر== | ==دربارهی شاعر== | ||
سیّد مهدی حسینی رکنآبادی، فرزند سیّد جعفر، در سال | سیّد مهدی حسینی رکنآبادی، فرزند سیّد جعفر، در سال ١٣٤٨ ه. ش در شهر قم چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به انجام رسانید. از آن پس برای ادامهی تحصیلات راهی تهران شد و در رشتهی ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. | ||
حسینی از سال | حسینی از سال ١٣٦٦ ه. ش به شعر و شاعری روی آورد. از سال ١٣٦٦ ه. ش رسما کار شاعری را آغاز کرد، و با شرکت در «انجمن ادبی محیط» که تحت سرپرستی و ریاست شاعر بلند پایه [[محمد علی مجاهدی]] (پروانه) اداره میشود با رموز شعر و فنون آن آشنا گردید. و از راهنماییهای وی در شعر بهرهمند شد و از این رهگذر به شکوفایی شعر خود رونق بخشید. | ||
حسینی در میان شعرای متقدم به حافظ و بیدل بیش از دیگر شاعران علاقه نشان میدهد. <ref>سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 2، ص 1149.</ref> | حسینی در میان شعرای متقدم به [[حافظ]] و [[بیدل دهلوی|بیدل]] بیش از دیگر شاعران علاقه نشان میدهد. <ref>سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 2، ص 1149.</ref> | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===نیزهها | ===نیزهها=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۰۰: | خط ۸۸: | ||
{{ب| بوی خون پیچید در پس کوچههای آسمان|ابرهای غصّه تا بارید روی نیزهها }} | {{ب| بوی خون پیچید در پس کوچههای آسمان|ابرهای غصّه تا بارید روی نیزهها }} | ||
{{ب| باغی از آتش فراهم بود و، در آشوب خون|شعلههای داغ میرقصید روی نیزهها }} | {{ب| باغی از آتش فراهم بود و، در آشوب [[خون]]|شعلههای داغ میرقصید روی نیزهها }} | ||
{{ب| یک طرف فوج ستاره، خسته در شولای خون|یک طرف انبوهی از خورشید روی نیزهها }} | {{ب| یک طرف فوج ستاره، خسته در شولای خون|یک طرف انبوهی از خورشید روی نیزهها }} | ||
خط ۱۰۶: | خط ۹۴: | ||
{{ب| این کدامین دست گلچین بود آیا کاین چنین|دسته گلها را یکایک چید روی نیزهها }} | {{ب| این کدامین دست گلچین بود آیا کاین چنین|دسته گلها را یکایک چید روی نیزهها }} | ||
{{ب| چشمهایی مضطرب میدید در بهت عطش|چشمهی خون خدا جوشید روی نیزهها }} | {{ب| چشمهایی مضطرب میدید در بهت [[عطش]]|چشمهی خون خدا جوشید روی نیزهها }} | ||
{{ب| در میان پردههای خون و در حجم سکوت|بانگ سرخ نینوا پیچید روی نیزهها }} | {{ب| در میان پردههای خون و در حجم سکوت|بانگ سرخ نینوا پیچید روی نیزهها }} | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۳۹: | ||
===اندوه شیرین | ===اندوه شیرین=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۶۱: | ||
===بت ساقی | ===بت ساقی=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۸۳: | ||
===رباعی | ===رباعی=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۲۰۳: | خط ۱۹۱: | ||
{{ب| نه بر لبهای خود آبی رسانید|نه از لبهای او سیراب شد، آب }} | {{ب| نه بر لبهای خود آبی رسانید|نه از لبهای او سیراب شد، آب }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1657-1658. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1657-1658.] | ||
<br /> | |||
==پیوست== | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۲
سیّد مهدی حسینی رکنآبادی (١٣٤٨ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
سیّد مهدی حسینی رکنآبادی | |
---|---|
زادروز | ١٣٤٨ ه.ش قم |
دربارهی شاعر[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سیّد مهدی حسینی رکنآبادی، فرزند سیّد جعفر، در سال ١٣٤٨ ه. ش در شهر قم چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به انجام رسانید. از آن پس برای ادامهی تحصیلات راهی تهران شد و در رشتهی ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت.
حسینی از سال ١٣٦٦ ه. ش به شعر و شاعری روی آورد. از سال ١٣٦٦ ه. ش رسما کار شاعری را آغاز کرد، و با شرکت در «انجمن ادبی محیط» که تحت سرپرستی و ریاست شاعر بلند پایه محمد علی مجاهدی (پروانه) اداره میشود با رموز شعر و فنون آن آشنا گردید. و از راهنماییهای وی در شعر بهرهمند شد و از این رهگذر به شکوفایی شعر خود رونق بخشید.
حسینی در میان شعرای متقدم به حافظ و بیدل بیش از دیگر شاعران علاقه نشان میدهد. [۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نیزهها[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عشق تا گل کرد چون خورشید، روی نیزهها | شانههای آسمان لرزید، روی نیزهها | |
بوی خون پیچید در پس کوچههای آسمان | ابرهای غصّه تا بارید روی نیزهها | |
باغی از آتش فراهم بود و، در آشوب خون | شعلههای داغ میرقصید روی نیزهها | |
یک طرف فوج ستاره، خسته در شولای خون | یک طرف انبوهی از خورشید روی نیزهها | |
این کدامین دست گلچین بود آیا کاین چنین | دسته گلها را یکایک چید روی نیزهها | |
چشمهایی مضطرب میدید در بهت عطش | چشمهی خون خدا جوشید روی نیزهها | |
در میان پردههای خون و در حجم سکوت | بانگ سرخ نینوا پیچید روی نیزهها | |
زخمهزخمه در سکوت و پردهپرده در غروب | آسمان در آسمان خورشید روی نیزهها | |
در طلوع داغ زینب چشم مبهوت زمان | باغی از گلهای پرپر دید روی نیزهها | |
در هجوم بادهای فتنه در طوفان خشم | باغ سرخ کربلا رویید روی نیزهها |
پیچید در فضای حرم بانگ آب، آب | دشمن چو بست بر حرم بو تراب، آب | |
در وادی عطش زده دریا خروش داشت | اما به چشم تشنه لبان شد سراب، آب | |
آوای العطش به ثریّا رسیده بود | از سوز غصّه آمده در پیچ و تاب، آب | |
فریاد استغاثهی طفلان بلند بود | از روی تشنگان ز خجالت شد آب، آب | |
عباس این شرار عطش را کند خموش | در خیمهها رساند اگر با شتاب، آب | |
آن ماه هاشمی چو به دریا نهاد پای | الماس نور سُفت از آن ماهتاب، آب | |
در التهاب داغ عطش بر لب فرات | از حنجری فسرده شنید این خطاب، آب | |
ای رو سیاه! حنجر خشکیدهی حسین | میسوزد از برای تو و شد کباب، آب | |
پژمرده نوگلان حسینی ز تشنگی | از روی تشنگان حرم رخ متاب، آب | |
این خیل تشنگان همه از آل کوثرند | فردا چه میدهی تو به زهرا جواب، آب | |
بیرون شد از فرات ابو الفضل با شتاب | رو سوی خیمههاست بر او هم رکاب، آب | |
آنجا که تیر خصم تن مشک را درید | ساقی فسرده گشت و گرفت اضطراب، آب | |
با آن همه امید دگر ناامید گشت | ساقی چو دید ریخت از آن مشک آب، آب | |
با یاد کام تشنهی طفلان در حرم | لب تشنه داد جان و نخورد آن جناب، آب | |
در دشت کربلا گذری کن هنوز هم | پیچیده در فضای حرم بانگ آب، آب |
اندوه شیرین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
که بود این موج، این توفان، که خواب از چشم دریا برد | و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد | |
کدامین آفتاب از کهکشان خود فرود آمد | که اینگونه زمین را تا عمیق آسمانها برد | |
صدای پای رودی بود، و در قعر زمان پیچید | و بهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد | |
کسی آمد، کسی آن سان که دیروز توهم را | به سمت مشرق آبیترین فردای فردا برد | |
کسی که در نگاهش، شعلهی آیینه میرویید | و تا آن سوی حیرت، تا خدا، تا عشق ما را برد | |
به خاک افکند ذلّت را، شرف را از زمین برداشت | و او را تا بلندای شکوه نیزه، بالا برد | |
دوباره شادیام آشفت با اندوه شیرینش | مرا تا بیکران آرزو، تا مرز رویا برد | |
بگو با من، بگو ای عشق، گرچه خوب میدانم | که بود این موج، این توفان که خواب از چشم دریا برد |
بت ساقی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آسمان، مات و مبهوت مانده است، در سکوت مهآلود صحرا | یک بیابان عطش گشته جاری، پای دیوار تردید دریا | |
غوطهور مانده در حیرت دشت، پیکر مردی از نسل طوفان | مردی از دودهی خون و آتش، مردی از تیرهی روشنیها | |
کربلا غوطهور در غم اوست، او که بنض بلوغ زمانهست | غربت ساقی تشنگان است، آنچه در دشت جاریست هرجا | |
هفت پشت عطش سخت لرزید، آسمان ابرها را فرو ریخت | شانههای زمین را تکان داد، هقهق گریهی تلخ سقّا | |
آه ای غربت بینهایت! آه ای خواهش بیاجابت | زخمهای بیابان شکفتهست. دشت در دشت، صحرا به صحرا | |
شرمسار لبانت فرات است، بر دل آب افتاده آتش | کرده دریا به روی نگاهت، باز آغوش گرم تمنّا | |
زخمهایم دوباره شکفتند، آنچه باید بگویند، گفتند | زخمهای من، این شعرهایم. زخمهایی همیشه شکوفا | |
در دل: اندوه، اندوه، اندوه! انبوه، انبوه، انبوه | عشق: بشکوه، بشکوه، بشکوه! که نبردهست از یاد، ما را |
رباعی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ز شرم روی ماهش آب شد آب | ز شوق دیدنش بیتاب شد، آب | |
نه بر لبهای خود آبی رسانید | نه از لبهای او سیراب شد، آب |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیوست[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 2، ص 1149.