توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۵۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
'''توسل،''' اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.
'''توسل،''' اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.


تحلیل مفهوم: ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186).
== تحلیل مفهوم ==
ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186).


در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلاً نک‍‌: ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند (طبری، ''تفسیر''، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، ''التبیان''، 3 /510)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع (''تنویر''...، 93)، فضیلت (همان، 238) و حتى محبت (طبری، همان، 6 /227) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (ص 560). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند (ابن منظور، همانجا).
در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلاً نک‍‌: ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌ شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند (طبری، ''تفسیر''، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، ''التبیان''، 3 /510)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع (''تنویر''...، 93)، فضیلت (همان، 238) و حتى محبت (طبری، همان، 6 /227) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و در واقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (ص 560). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند (ابن منظور، همانجا).


معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (نک‍‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.
معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (نک‍‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را در بر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌ جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.


در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است (نک‍‌: زمخشری، ذیل خبط).
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو است که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است (نک‍‌: زمخشری، ذیل خبط).


در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21)، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /716). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها ست (مثلاً نک‍‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک‍‌: ابن درید، ذیل شفع).
در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بستر سازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت در بر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21)، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /716). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌ شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، در واقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌ شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها است (مثلاً نک‍‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک‍‌: ابن درید، ذیل شفع).


فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب‍ » و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب‍ » می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه،3 /251).
فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب‍» و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب‍» می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌ شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه، 3 /251).


با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلاً نک‍‌: ''نهج‌البلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1 /464؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114).
با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلاً نک‍‌: ''نهج‌البلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1 /464؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114).
خط ۱۹: خط ۲۰:


===توسل در ''قرآن'' کریم===
===توسل در ''قرآن'' کریم===
واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده/5/35) است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء/17/57) در اثنای سخن از دین‌ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند (طبری، ''تفسیر''، 15 /105-106) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند (همانجا)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک‍‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات).
واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده/5/35) است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء/17/57) در اثنای سخن از دین‌ ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند (طبری، ''تفسیر''، 15 /105-106) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند (همانجا)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک‍‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات).


برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء/4/64) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران/3/103) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند (مثلاً نک‍‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.
برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء/4/64) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران/3/103) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند (مثلاً نک‍‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.


===توسل در احادیث===
===توسل در احادیث===
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر(ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک‍‌: احمدبن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700).
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌ باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک‍‌: احمدبن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700).


در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر(ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.
در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابو داوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.


به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر(ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352). گاه نیز از توسل به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (نک‍‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»(بقره/2/37)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، 2 /672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6 /313).
به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352). گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (نک‍‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» (بقره/2/37)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، 2 /672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6 /313).


عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی(ص)'' (چ سلیمان صید، بیروت، 1984م) و شوکانی در ''الدر النضید'' (ص 3-8) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر(ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر(ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر(ص) نیز تردید کرده است (نک‍‌: ص 104 بب‍ ؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/1325م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، 6 /138).
عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی (ص)'' (چ سلیمان صید، بیروت، 1984م) و شوکانی در ''الدر النضید'' (ص 3-8) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است (نک‍‌: ص 104 بب‍؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/ 1325م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، 6 /138).


هم‌زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاءالسقام'' را به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌باره منکری وجود نداشته است (ص 160). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر(ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص 161-168). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر(ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر(ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص 161، 169، 174). این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.
هم زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاءالسقام'' را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌ باره منکری وجود نداشته است (ص 160). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌ باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص 161-168). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص 161، 169، 174). این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.


توجه به کسانی جز پیامبر(ص): نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر(ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمدبن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25). در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /397).
توجه به کسانی جز پیامبر (ص): نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمدبن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25). در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌ کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /397).


نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر(ص) درباران‌خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌سعد، 3 /321-322، جم‍ ؛ طبری، ''تاریخ''،4 /433؛ لالکایی، 1 /136). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر(ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند (نک‍‌: ص 9 بب‍‌ ).
نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) در باران‌ خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌سعد، 3 /321-322، جم‍؛ طبری، ''تاریخ''،4 /433؛ لالکایی، 1 /136). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند (نک‍‌: ص 9 بب‍‌ ).


در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت(ع) سخن بسیار آمده (مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر(ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک‍‌: ابن بابویه، 462). توسل به ائمه(ع) به طور مطلق (مثلاً نک‍‌: قمی، 1 /168) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین(ع) (ابن قولویه، 360-361) و امام صادق(ع) (خصیبی، 331) در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت(ع) در احادیث اهل سنت(ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم«به حقِ» پیامبر(ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک‍‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت(ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود (مثلاً نک‍‌: ابن جوزی، ''المنتظم''، 9 /89).
در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت (ع) سخن بسیار آمده (مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک‍‌: ابن بابویه، 462). توسل به ائمه (ع) به طور مطلق (مثلاً نک‍‌: قمی، 1 /168) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین (ع) (ابن قولویه، 360-361) و امام صادق (ع) (خصیبی، 331) در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم «به حقِ» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک‍‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود (مثلاً نک‍‌: ابن جوزی، ''المنتظم''، 9 /89).


نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک‍‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌سعد، 3 /154).
نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک‍‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌سعد، 3 /154).


در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌باره به یادداشتی از احمدبن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلاً نک‍‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نک‍‌: ص 32، 87 بب‍‌ ).
در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، از جمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌ باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلاً نک‍‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نک‍‌: ص 32، 87 بب‍‌).


توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی(ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست (آمدی، 4 /302)، و شرف‌الدین بوصیری (د 694ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است (GAL, 1 /314؛ نیز نک‍‌: ابن بطوطه، 1 /159). در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلاً نک‍‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13/36).
توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست (آمدی، 4 /302)، و شرف‌الدین بوصیری (د 694ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است (GAL, 1 /314؛ نیز نک‍‌: ابن بطوطه، 1 /159). در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلاً نک‍‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13 /36).


توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست‌گویی (اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهج‌البلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، 3 /276)، به تقوا (همو، 2 /591) و به استغفار (همو، 6 /165) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن‌کثیر، 2 /137)، به جهاد و نماز (طبری، ''تاریخ''، 3 /411) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، 561) در نوشته‌های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.
توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی (ع) در منابع شیعه و غیر شیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌ داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راستگویی (اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهج‌البلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، 3 /276)، به تقوا (همو، 2 /591) و به استغفار (همو، 6 /165) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن‌کثیر، 2 /137)، به جهاد و نماز (طبری، ''تاریخ''، 3 /411) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، 561) در نوشته‌های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.


کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، 11/77).
کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌ شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، 11 /77).


در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق(ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...» (کلینی، 4 /74) دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک‍‌: میبدی، 6 /122).
در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...» (کلینی، 4 /74) دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک‍‌: میبدی، 6 /122).


گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(مثلاً ابونعیم، 9 /334؛ ابن‌قیم، 26، 201). محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى'' (GAL, 11/460) همین انگاره را دنبال کرده است.
گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(مثلاً ابونعیم، 9 /334؛ ابن‌قیم، 26، 201). محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى'' (GAL, 11/460) همین انگاره را دنبال کرده است.


بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر(ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلاً حجاوی، 2 /84).
بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلاً حجاوی، 2 /84).


==توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان==
==توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان==
خط ۶۱: خط ۶۲:
گذشته از فرقه ها و گرایشهای غالیانه ای که در سده های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه ای از الوهیت و جسمانیت تصور می کردند (خیاط، ۲۳۴-۲۳۵)، گرایش امامیه به خصوص از سدۀ ۳ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غاليانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأكید کنند (طبرسی، ۲۸۸/۲؛ نیز نک‍‌: هد، امامت). در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند (طباطبایی، ۲۹۵/۱۰-۲۹۶)؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می رود (اصفهانی، ۳۵۲/۱).
گذشته از فرقه ها و گرایشهای غالیانه ای که در سده های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه ای از الوهیت و جسمانیت تصور می کردند (خیاط، ۲۳۴-۲۳۵)، گرایش امامیه به خصوص از سدۀ ۳ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غاليانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأكید کنند (طبرسی، ۲۸۸/۲؛ نیز نک‍‌: هد، امامت). در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند (طباطبایی، ۲۹۵/۱۰-۲۹۶)؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می رود (اصفهانی، ۳۵۲/۱).


از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (آل عمران /۱۰۳ / ۲ ) است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی(ع) دانسته شده است (کتاب سليم ...، ۲۷۶؛ ابن شهر آشوب، ۳۳ / ۲ ). همچنین امام علی(ع) در ضمن خطبه ای فرمود: «آنا حبل الله المتين» (نک‍‌: ابن بابویه، ۱۶۵). نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است (حسکانی، ۱۶۹/۱ ؛ حصیبی، ۲۴۰؛ نیز نک‍‌: نعمانی، ۴۶؛ قاضی نعمان، ۲۶۶/۲). آیه ۳۵ سوره مائده (۵) مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می آید (نک‍‌: قمی، ۱۶۸ / ۱ ). امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است (ابن شهر آشوب، همانجا).
از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (آل عمران /۱۰۳ / ۲ ) است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی(ع) دانسته شده است (کتاب سليم ...، ۲۷۶؛ ابن شهر آشوب، ۳۳ / ۲ ). همچنین امام علی(ع) در ضمن خطبه ای فرمود: «آنا حبل الله المتين» (نک‍‌: ابن بابویه، ۱۶۵). نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است (حسکانی، ۱۶۹/۱؛ حصیبی، ۲۴۰؛ نیز نک‍‌: نعمانی، ۴۶؛ قاضی نعمان، ۲۶۶/۲). آیه ۳۵ سوره مائده (۵) مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می آید (نک‍‌: قمی، ۱۶۸ / ۱ ). امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است (ابن شهر آشوب، همانجا).


استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می آید (برای تفصیل، نک‍‌: هد، شفاعت).
استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می آید (برای تفصیل، نک‍‌: هد، شفاعت).
خط ۲۴۴: خط ۲۴۵:
*آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، ۱۴۱۷ق، ابن تیمیه، احمد، دقائق التفسير، به کوشش محمد سید جلیند، دمشق، ۱۴۰۴ق.
*آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، ۱۴۱۷ق، ابن تیمیه، احمد، دقائق التفسير، به کوشش محمد سید جلیند، دمشق، ۱۴۰۴ق.
*همو، قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة، به کوشش زهير شاویش، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
*همو، قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة، به کوشش زهير شاویش، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
*امین ، محسن، کشف الارتياب في اتباع محمد بن عبد الوهاب، قم، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی.
*امین، محسن، کشف الارتياب في اتباع محمد بن عبد الوهاب، قم، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی.
*رضا، محمد رشید، تفسير المنار، بیروت، دار المعرفه سبکی، علی، شفاء السقام، به کوشش محمد رضا حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۹ق.
*رضا، محمد رشید، تفسير المنار، بیروت، دار المعرفه سبکی، علی، شفاء السقام، به کوشش محمد رضا حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۹ق.
*سمهودی، علی، وفاء الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق، طبرانی، سليمان، المعجم الصغير، به کوشش محمد شکور محمود حاج امریر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. عبد اللطيف، محمد، دعاوى المناوئين الدعوة الشيخ محمد بن عبدالوهاب، ریاض، ۱۴۱۲ق.
*سمهودی، علی، وفاء الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق، طبرانی، سليمان، المعجم الصغير، به کوشش محمد شکور محمود حاج امریر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. عبد اللطيف، محمد، دعاوى المناوئين الدعوة الشيخ محمد بن عبدالوهاب، ریاض، ۱۴۱۲ق.
خط ۲۶۷: خط ۲۶۸:
*کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، ۱۴۱۵ق.
*کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، ۱۴۱۵ق.
*نعمانی، محمد، الغيبة، به کوشش فارس حسون، قم، ۱۴۲۲ق.
*نعمانی، محمد، الغيبة، به کوشش فارس حسون، قم، ۱۴۲۲ق.
*يافعی، عبدالله، نشر السحاسن الغالية ، به کوشش ابراهيم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
*يافعی، عبدالله، نشر السحاسن الغالية، به کوشش ابراهيم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.


نیز:
نیز:
۳٬۴۸۸

ویرایش

منوی ناوبری