سید علی خان مشعشعی
سید علی خان مشعشعی | |
---|---|
زادروز | حویزه |
پدر و مادر | سید خلف بن سید عبد المطلب از سادات موسوی |
مرگ | 1088 ه. ق. |
لقب | مشعشعی |
پیشه | دانشمندی فاضل و شاعری ادیب و جلیل القدر |
کتابها | «النور المبین فی الحدیث» در 4 جلد در اثبات نص بر حقانیت علی (ع)، تفسیر القرآن الکریم که به نام «منتخب التفاسیر» معروف است. «خیر المقال» که شرح قصیدهی مقصوره اوست در موضوع ادبیّات و نبوّت و امامت «نکت البیان» مجموعهای است شامل برگزیدهی مطالب چهار تالیف یاد شده |
دیوان سرودهها | خیر جلیس و نعم انیس |
سید علی خان مشعشعی از شعرای عرب زبان است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سید علی خان مشعشعی حویزی پسر سید خلف بن سید عبد المطلب از سادات موسوی و معروف به مشعشعی است. وی اهل حویزه و یکی از حاکمان آنجا بود علاوه بر نسب درخشانش آراسته به جامههای نورانی فضل و دانش و علم و ادب و شعر بود.
در آثار او جز تبلیغ دین خدا از توحید و نبوّت و امامت و دیگر عقاید راستین دیده نمیشود.
شیخ حرّ عاملی او را دانشمندی فاضل و شاعری ادیب و جلیل القدر معرفی کرد. و صاحب ریاض العلماء نیز او را ستوده است.
سیّد علی در سال 1088 ه. ق درگذشت و شهاب حویزی در مرگ او مرثیه گفت که در دیوان اشعارش موجود است. [۱]
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سیّد علی تألیفات زیادی در علم و ادب و دین به جای گذاشته که عبارتند از: «النور المبین فی الحدیث» در 4 جلد در اثبات نص بر حقانیت علی (ع)، تفسیر القرآن الکریم که به نام «منتخب التفاسیر» معروف است. «خیر المقال» که شرح قصیدهی مقصوره اوست در موضوع ادبیّات و نبوّت و امامت «نکت البیان» مجموعهای است شامل برگزیدهی مطالب چهار تالیف یاد شده، دیوان اشعار موسوم به «خیر جلیس و نعم انیس» و ...
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
رثای اهل بیت (ع):
1- أرجو من الدّهر الخؤون و داداو أری الخلیفة یخلف الأوعادا
2- یا دولة ما کنت أحسب انّنیأشقی بها و غدا الشّریف عمادا
3- و لعلّه مع لطفه لم ینولیخلفا و لکن دهرنا ماجادا
4- و إذا هبطت عن العلا بفضائلیفتعجّبوا ثم انظروا من سادا؟!
5- یا درّة بیعت بأبخس قیمةقد صادقت فی ذا الزّمان کسادا
6- دهر یحطّ الکاملین و یرفعالأنذال و الأوباش و الأوغادا
7- لو کان فی ذا الدّهر خیر ما علاالتیمیّ بعد المصطفی أعوادا
8- و یذاد عنها حیدر مع أنّ خیرالخلق صرّح «فی الغدیر» و نادا
9- من کنت مولاه فهذا مولاه منبعدی و أسمع بالنّدا الأشهادا
10- و إذا نظرت إلی البتول و قد غدتمغضوبة بعد النبیّ تلادا
11- و مصیبة الحسن الزکیّ و عزلهتبکی العیون و تقرح الأکبادا
12- و المحنة العظمی التی ما مثلهاقتل الحسین خدیعة و عنادا
13- من بعد ما أن صرّعوا بالطفّ أنصارا له بل قتّلوا الأولادا
14- و نساء آل محمّد مسبیّةتسری بها حمر النّیاق و خادا
15- و یؤمهم بقیوده السجّاد والرأس الکریم یشّیع السجّادا
16- و التسعة الأطهار ما قاسوا منالأضداد لمّا عاشروا الأضدادا
17- ما بین مطرود و مسموم و محبوسیعالج دهره الأقیادا
18- حقّقت ما أحد من الأشرف حازالمکرمات و نال منه مرادا [۲]
1- من از روزگار، چشم دوستی داشتم، لکن میبینم که به همهی وعدههای خود خلف میورزد.
2- من از دولت روزگار انتظار نداشتم، که اینچنین تیرهروز باشم، در حالیکه شرافت، باید اساس کار باشد.
3- شاید روزگار، فقط مرا هدف قرار نداده بلکه شیوهی کهن او همین بیوفایی است.
4- هرگاه از بلندای اندیشه، به این فضایلی که من میخواهم بیان کنم بنگرید، آنگاه است که تعجّب خواهید کرد که چه کسی سرور و پیشوا است.
5- ای گوهر تابناکی که در روزگار ما، به کمترین بها فروخته میشود و بازارش کساد پیدا کرده است.
6- این زمانهای است که کاملان را پست میدارد و اوباش و فرومایگان را برمیکشد.
7- اگر روزگار خیری داشت، دیگر پس از مصطفی (ص) بندهی تیمی چوبی بلند نمیکرد.
8- و در برابر دشمنان جای آن نبود که از علی حیدر (ع) دفاع بشود، چراکه او را بهترین مخلوقات در غدیر، به صراحت به جانشینی خود برگزید و فرمود:
9- «هرکس من مولای او هستم، پس از من این علی مولای او است» و با بانگ بلند، این ندا را همه شنیدند و شهادت دادند.
10- هرگاه به احوال دختر پیامبر (ص) بنگری، که چگونه این دختر بزرگوار پیامبر، پس از او مغضوب قرار گرفت.
11- و فاجعهی جانگداز امام حسن (ع) بزرگوار که چگونه خانهنشین شد و به چشمان اشکبار و جگر پارهپارهی او نگاه کنی.
12- و سوگ و اندوه قتل حسین (ع) را که چون او، هیچ کسی با نیرنگ به قتل نرسیده.
13- آنجا که او را در کربلا به خاک هلاک انداختند، و یاران و فرزندانش را کشتند.
14- و زنان آل محمّد (ص) را به اسیری گرفته، و سوار بر شتران سرخ، به همهجا گرداندند.
15- هرگاه به این منظرهی جانگداز، که زنجیر بر گردن حضرت سجّاد (ع) انداختند، و سر بزرگوار حسین (ع) را در پیش روی آن حضرت منتقل کردند.
16- و احوال نه تن دیگر از امامان (ع) را که در مقابله با مخالفان بودند و چگونه به خصومت آنان کمر بستند، هرگاه مطالعه کنی.
17- که چگونه همگی یا مطرود و یا مسموم و محبوس بودند، و زنجیر بر گردن داشتند.
18- به راستی اذعان خواهی کرد که هیچیک از این مدعیّان مسند خلافت پیامبر و مخالفان خاندان او، پایگاه شریفی نداشتند و به مراد خود نرسیدند.
چکامهی دیگر: [۳]
1- و لو لا حسام المرتضی أصبح الوریو ما فیهم من یعبد اللّه مسلما
2- و أبناؤه الغرّ الکرام الاولی بهمأنار من الاسلام ما کان مظلما
3- و اقسم لو قال الأنام بحبّهملما خلق الربّ الکریم جهنّما
4- و ما منهم إلا إمام مسوّدحسام سطا بحر طما عارض هما
5- فافزع إلی مدح ألامین فإنّمالأمانه البلد الأمین أمین
6- و أخیه وارث علمه و وزیرهو نصیره فی الحرب و هو زبون
7- و بنیه أقمار الهدی لو لاهملم یعرف المفروض و المسنون
8- و صیّرت خیر المرسلین وسیلتیو ألزمت نفسی صمتها و وقارها
9- و عترته خیر الأنام و فخرهمأبت أن یشقّ العالمون غبارها
10- و صیّر وسیلتک المصطفیالأمین أبا القاسم المؤتمن
11- و صنو الرّسول و من قد علاعلی کتفه یوم کسر الوثن
12- و بضعته و إمامی الشهیدمن بعد ذکر إمامی الحسن
13- و بالعترة الغرّ أرجو النجاةفحبّهم لی أو فی الجنن
1- هرگاه شمشیر علی (ع) نبود، مردم صبح که از خواب برمیخاستند، کسی را که بر خدا عبادت کند، نمییافتند.
2- فرزندان علی (ع) همگی بزرگواران و نیکانی بودند که به وجود آنان هرچه از اسلام تاریک بود، روشن گشته است.
3- من سوگند میخورم که هرگاه مردم بر این خاندان، مهر میورزیدند، خدای کریم جهنم را نمیآفرید.
4- افراد این خاندان، یا امامی بزرگوار، یا شمشیری حمله برنده، یا دریایی مواج، یا چهرهای اشکبار بودند.
5- به مدح و ستایش پیامبر امین پناهنده شو، او کسی است که در بلد الامین چهرهی شناخته و امینی است.
6- و نیز به دامان برادرش و وارث علم و وزیر و یاور پیامبر (ص) در جنگهای سخت پناه ببر.
7- و به درگاه فرزندان او پناه ببر، که همگی اقمار هدایت بودند و هرگاه وجود نداشتند فرائض و سنن دین خدا شناخته نمیشد.
8- بهترین پیامبر را وسیلهی رستگاری خود قرار داده و بزرگی و وقار این را بر خود برگزیدم.
9- و خاندان او بهترین مردمانند و در افتخار ایشان این بس که دیگر دانشمندان به خاک پای آنها نمیرسند.
10- به دامن ابو القاسم مصطفی آن امین مورد اعتماد، چنگ بزن و توسّل کن.
11- و به دامن یار پیامبر (ص) که در روز شکستن بتها بر دوش پیامبر قرار گرفت.
12- و به دختر پیامبر و امام شهید و امام حسن (ع) توسّل کن.
13- و به عترت بزرگوار او که امید نجات آنها دارم، و دوستی آنها بهترین مایهی نجات من است.