زهرا رسول زاده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
زهرا رسول زاده (١٣٥٥ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
زهرا رسول زاده | |
---|---|
زادروز | ١٣٥٥ ه.ش کاشان |
پدر و مادر | جعفر رسول زاده (آشفته) |
آثار | «پشت پرچینها»، «مهتاب در آب» و «قبله نماها خستهاند» |
مدرک تحصیلی | کارشناس ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد کاشان |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
زهرا رسول زاده فرزند جعفر رسول زاده(آشفته) از شاعران معاصر است در سال ١٣٥٥ شمسی در کاشان متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. زهرا رسول زاده مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد کاشان اخذ نمود و به تدریس ادبیات عرب در مقطع دبیرستان پرداخت.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از زهرا رسول زاده سه مجموعه شعر به نامهای «پشت پرچینها»، «مهتاب در آب» و «قبله نماها خستهاند» که اشعار آن در قالب سپید و آزاد کوتاه است، منتشر شده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برای بانویم زینب (س)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این میلهها از جان تو بانو چه میخواهد؟ | زنجیر از دستان تو بانو چه میخواهد؟ | |
بشکن سکوت واژه را، تردید را.. دریا | کشتی به جز طوفان تو بانو چه میخواهد؟ | |
هرگز نفهمیدند سبز دامنت را، باد | از ابر بیباران تو بانو چه میخواهد؟ | |
خورشید از چشمان تو بر باغ میتابد | کفر شب از ایمان تو بانو چه میخواهد؟ | |
بر دار میخواهند چشمان نجیبت را..؟ | این ننگ از دامان تو بانو چه میخواهد؟ | |
لب تر کن از خون لبت این آیه تطهیر | سر نیزه از قرآن تو بانو چه میخواهد؟ | |
مرگ و قفس وقتی به چشم پاکت آزادیست | این جاده از پایان تو بانو چه میخواهد؟ |
تا قافله به شام غریبان رسیده است | آرام جغدِ شوم، که مهمان رسیده است | |
بانو اسیر ظلمی و تردید کوفیان | این ارث سالهاست به انسان رسیده است | |
بغض انتهای جاده؟ نه، آغاز راه بود | کشتی شکستهای که به طوفان رسیده است | |
فریاد کن همیشه تاریخ درد را | چیزی بگو که چوب به دندان رسیده است | |
خونها گواه روشنی راه بودهاند | زیبای مطلقی که به ایمان رسیده است | |
تب آتش نشسته به صحرا کبود ِ ابر | بانو صبور باش که باران رسیده است | |
مردان ظلم مست غرور همیشگی | با این گمان که قصه به پایان رسیده است | |
حسی غریب در دل ما ریشه کرده است | آن مرد سبزپوش به میدان رسیده است |
تا قافله به شام غریبان رسیده است | آرام جغدِ شوم، که مهمان رسیده است | |
بانو اسیر ظلمی و تردید کوفیان | این ارث سالهاست به انسان رسیده است | |
بغض انتهای جاده؟ نه، آغاز راه بود | کشتی شکستهای که به طوفان رسیده است | |
فریاد کن همیشه تاریخ درد را | چیزی بگو که چوب به دندان رسیده است | |
خونها گواه روشنی راه بودهاند | زیبای مطلقی که به ایمان رسیده است | |
تب آتش نشسته به صحرا کبود ِ ابر | بانو صبور باش که باران رسیده است | |
مردان ظلم مست غرور همیشگی | با این گمان که قصه به پایان رسیده است | |
حسی غریب در دل ما ریشه کرده است | آن مرد سبزپوش به میدان رسیده است |