احمد عامری
احمد عامری | |
---|---|
زادروز | فروردین ماه ١٣٢٤ ه.ش رامشیر، استان خوزستان |
پدر و مادر | سلطان |
تخلص | عامر |
احمد عامری (١٣٢٤ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احمد عامری فرزند سلطان متخلص به «عامر»، در فروردین ماه ١٣٢٤ شمسی در شهر «امشیر» استان خوزستان دیده به جهان گشود. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.دوره ابتدایی تحصیلات را در زادگاهش، متوسطه را در شهرستان اهواز و جهت ادامه تحصیل عازم تهران شد. کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشدش را در رشته علوم بهداشتی از همان دانشگاه اخذ نمود. سپس برای طی دوره دکترا در رشته بهداشت محیط در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته گردید.
عامری بورسیه پزشکی جهت ادامه تحصیلات را در مقطع دکترا در کشور انگلستان به دلیل ضرورت حضور در جبهه، «عملیات خیبر» سال ١٣٦٢ ه. ش را نپذیرفت.
وی قبل از انقلاب در دانشگاه مشهد به عنوان کارشناس بهداشت استخدام گردید ولی به دلیل مخالفتها با مسئولین بالای نظام شاهنشاهی به بندرعباس تبعید و سپس اخراج گردید. چند ماهی در آنجا ماند، سپس به اهواز آمد و در وزارت بهداری سابق استخدام گردید.
با پیروزی انقلاب مسئولیتهایی چون عضویت در شورای مرکزی جهاد استان، شهردار اهواز، مشاور استاندار و مسئولیت امور عشایری استان را تا سال ١٣٦٥ ه. ش برعهده داشت. وی همچنین چهار سال معاون آموزشی و سپس معاون بهداشتی دانشکده علوم پزشکی اهواز گردید و به مدت ١٦ سال رئیس دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران شد و پس از آن دبیر کمیسیون انجمنهای علمی پزشکی کشور گردید و از سال ١٣٨٧ ه. ش مشاور معاون آموزشی وزیر بهداشت شد. وی عضویت هیئت علمی و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی ایران با پایه ٣٧ را در کارنامه فعالیتی خود دارد.
سرودن شعر را از دوران جوانی آغاز کرد و بیشتر شعر آیینی و دفاع مقدس سروده است. البته تغزلهای عاشقانه و عارفانه نیز دارد. وی در تمام قوالب شعری طبعآزمایی نموده ولی بیشتر به سرودن غزل تمایل دارد.
تألیفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تألیفات احمد عامری بیشتر در زمینه دانش تخصصیاش است که میتوان به دو کتاب «میکروبیولوژی مواد غذایی» و «کلیات بهداشت محیط» اشاره نمود. ایشان همچنین بیش از ٥٠ مقاله علمی در مجلات داخلی و خارجی به زبانهای انگلیسی و فارسی دارد.
دکتر عامری مدیر مسئول مجله سلامت کار ایران است که در سال ١٣٩٢ در جشنواره رازی به عنوان مجله برگزیده کشوری انتخاب و لوح تقدیرش را از ریاست جمهوری دریافت نموده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عاشقم بر تربت و بر کربلایت یا حسین | هم پدر هم مادرم گردد فدایت یا حسین | |
خونبهای خونِ پاکت ذات پاک ایزدی | توتیای چشم شاهان خاک پایت یا حسین | |
شیوه دنیاپرستان قعر ذلت رفتن است | لیک هیهات از تو و خیل ولایت یا حسین | |
رمز خلقت همچنان در پرده سرّ است و غیب | مخزن اسرار حق، دشت بلایت یا حسین | |
میدمد جانی به جسم مردگان چون نفخ صور | هم شرف بر انس و جان بانگ رسایت یا حسین | |
دشمن پست و زبونت غیر رسوایی چه دید؟ | لیک بر عرش برین شور و نوایت یا حسین | |
کاخ ظالم عاقبت شد سرنگون در دشت خون | چشم عشاق جهان بر کربلایت یا حسین | |
در مصاف کفر و ایمان این عجب بین عاقبت | سیف شد مغلوب دَم در نینوایت یا حسین | |
در ره حق خود بدادی اصغر و هم علی اکبر (ع)ت | عزّت و آزادگی تحت لوایت یا حسین | |
بهر تطهیر زمین از لوث ناپاکان دهر | «زمزم»ی جاری شد از خون در «صفا»یت یا حسین | |
جمله غلتیدند اندر خون خود چون «بسملی» | کودک و پیر و جوان اندر «منا»یت یا حسین | |
چونکه بستند آب را بر تشنگانت کوفیان | شد عطش شرمنده از حلقوم و نایت یا حسین | |
قلب عالم سوخت هم دلهای بیدار زمان | تا که آتش شعله زد در خیمههایت یا حسین | |
سوخت سر تا پای زینب با همه دریای صبر | چونکه دید آن نازنین تشت طلایت یا حسین | |
بیکفن بودی ولی بگذاشت با اشک روان | سید سجاد اندر بوریایت یا حسین | |
«عامرا» بس کن که جن و انس میگریند از آنک | شور محشر شد به پا اندر عزایت یا حسین |
آمدم از شام غم بییار و یاور ای برادر | همره خیل اسیران بار دیگر ای برادر | |
طعنهها بر ما زدند و از زبانها زخم کاری | زخمهای بدتر از پیکان و خنجر ای برادر | |
با کلام آتشینم شام را ویران نمودم | بر سر و سیمای آن قوم ستمگر ای برادر | |
همچنین آتش زدم پور زیاد و کوفیان را | همره زینالعباد آن ماه انور ای برادر | |
همچو شیران شکاری بر ستمگر حمله بردم | نیستم من زینب محزون و مضطر ای برادر | |
قلعههای کفر و کین را با توان حیدرآسا | فتح بنمودم بسان یوم خیبر ای برادر | |
با همه سرسختی و آشوب و بیداد زمانه | محو کردم خصم را سنگر به سنگر ای برادر | |
لیک از داغ عزیزان اشکها جاری به دامان | همچنین دلها به سان سوز اخگر ای برادر | |
تا سرت بالای نی اندر تلاوت شد به قرآن | کوفه شد یکباره چون صحرای محشر ای برادر | |
همسفر بودیم با هم هر کجا منزل به منزل | سایه رأس تو از نی بود بر سر ای برادر | |
رنجها دیدم به راه شام ای سالار زینب | در غیاب اکبر و بازوی عباس دلاور ای برادر | |
گر لب تشنه جدا کردند از پیکر سرت را | گیرد آخر انتقامت قائم آل پیامبر ای برادر | |
اربعین آمد ز راه و جمله یاران غرق ماتم | هست «عامر» بهر یاران تو نوکر ای برادر |
ای علمدار کربلا عباس | سرو بستان مرتضی عباس | |
شیر غران بیشه حیدر | عشق دنیا و ماسوا عباس | |
ای نشاندار حیدر کرار | افسر ملک لافتی عباس | |
قره العین ساقی کوثر | ای نظر کرده خدا عباس | |
از تو در جوشش و خروش آید | بحر جانبازی و صفا عباس | |
بوفضایل تویی به هر دوران | ای اباالفضل مهلقا عباس | |
ای امیر شجاعت و ایثار | و ای سراپرده حیا عباس | |
هر شهیدی به صحنه محشر | میکشد حسرت تو را عباس | |
نجل امالبنینی لیک | مادرت دخت مصطفی عباس | |
ای مههاشمی «بنفسی أنت» | گفت با تو حسین أخا عباس | |
پشت امید شاه دین بودی | یوم عاشورا، نینوا عباس | |
تا ز زین بر زمین چو افتادی | عرش لرزید در سما عباس | |
شد روانه چو تیر بر مشکت | شد روان چشمه بقا عباس | |
آب شرمنده وفای تو | مظهر غیت و وفا عباس | |
تشنه لب بر لب فرات اما | زمزمی تو به هر کجا عباس | |
تیر کین تا نشست بر چشمت | ناله شد از فلک به پا عباس | |
کربلا را تو بیمه بنمودی | با دو دست ز تن جدا عباس | |
رفتی از علقمه به محضر دوست | طائر مروه و صفا عباس | |
شهپرت سایه افکند هر دم | بر سر مشعر و منا عباس | |
گور ظالم به کربلا کندی | به خداوندی خدا عباس | |
سینه چاکان دخت زهراییم | حاجت ما روا نما عباس | |
آرزوی شفاعتی «عامر» | دارد از تو گه جزا عباس |
ای علمدار کربلا عباس | سرو بستان مرتضی عباس | |
شیر غران بیشه حیدر | عشق دنیا و ماسوا عباس | |
ای نشاندار حیدر کرار | افسر ملک لافتی عباس | |
قره العین ساقی کوثر | ای نظر کرده خدا عباس | |
از تو در جوشش و خروش آید | بحر جانبازی و صفا عباس | |
بوفضایل تویی به هر دوران | ای اباالفضل مهلقا عباس | |
ای امیر شجاعت و ایثار | و ای سراپرده حیا عباس | |
هر شهیدی به صحنه محشر | میکشد حسرت تو را عباس | |
نجل امالبنینی لیک | مادرت دخت مصطفی عباس | |
ای مههاشمی «بنفسی أنت» | گفت با تو حسین أخا عباس | |
پشت امید شاه دین بودی | یوم عاشورا، نینوا عباس | |
تا ز زین بر زمین چو افتادی | عرش لرزید در سما عباس | |
شد روانه چو تیر بر مشکت | شد روان چشمه بقا عباس | |
آب شرمنده وفای تو | مظهر غیت و وفا عباس | |
تشنه لب بر لب فرات اما | زمزمی تو به هر کجا عباس | |
تیر کین تا نشست بر چشمت | ناله شد از فلک به پا عباس | |
کربلا را تو بیمه بنمودی | با دو دست ز تن جدا عباس | |
رفتی از علقمه به محضر دوست | طائر مروه و صفا عباس | |
شهپرت سایه افکند هر دم | بر سر مشعر و منا عباس | |
گور ظالم به کربلا کندی | به خداوندی خدا عباس | |
سینه چاکان دخت زهراییم | حاجت ما روا نما عباس | |
آرزوی شفاعتی «عامر» | دارد از تو گه جزا عباس |
رباعی
سرکرده عاشقان حسین بن علیست | هم خصم ستمگران حسین بن علیست | |
در کرب و بلا بیرق آزادی را | افراشت به جسم و جان حسین بن علیست |