یزید بن زیاد

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۴ توسط Aghareb (بحث | مشارکت‌ها) (مدخل از کتاب جواد محدثی بود، اصلاح شد + مدخلی با عنوان ابوشعثاء و یزید بن مهاجر هم داریم که باید به اینجا انتقال یابد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

""یزید بن زیاد بن مهاصر بن نعمان کندی بهدلی""، معروف به «ابوشعثاء»، ساکن کوفه، از شهدای واقعه عاشورا است.

پرونده:مزار یاران امام حسین (ع).jpg
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
نام کامل یزید بن زیاد بن مهاصر
لقب ابو شعثاء
نسب کِندی بَهدِلی
ولادت 21 هجری - یمن
محل زندگی کوفه
وفات/شهادت 61 هجری
از یاران از یاران امام حسین(ع)
نقش های برجسته صبح روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.

تبارشناسی

یزید بن زیاد، از طائفه بَهدِلی، تیره‌ای از قبیله «کنده» و «عرجله» بود که از یمن آمد و در کوفه ساکن شد. نام وی و پدرش را زیاد، زائده، زید، مهاجر، مهاصر، مصاهر، مظاهر و شعثاء، نیز نوشته‌اند. طبری، ابن شهر آشوب و خوارزمی نام او را ذکر کرده‌اند. [۱] برخی نیز او را ابن مهاجر ذکر کرده‌اند. مجلسی در جایی از وی به نام یزید بن مهاجر نام برده‌است. [۲]

همراهی امام حسین(ع)

ابوشعثاء، در منزل شراف، منزلی که حر بن یزید ریاحى راه را بر امام حسین(ع) بست، به امام پیوست و به کربلا آمد. او پیش از ملاقات امام و حرّ، به سوی اردوی امام رفت[۳] و در کربلا زمانی که مالک بن نسیر کندی، نامه ابن زیاد را به حر داد، حر به امام عرض کرد: «این نامه پسر زیاد است و دستور داده تا کار را بر شما دشوار سازم!» یزید بن مهاجر کندی، که از ملتزمین امام بود، پیک ابن زیاد را شناخت و به او گفت: «مادرت به عزایت بنشیند. این چه نامه‌ای است که تو آوردی؟» پسر مهاجر به او گفت: «اشتباه کردی، بلکه با این عملت معصیت خدا نمودی!...» [۴] بنا به نقل دیگر، پس از شهادت چهار تن (عمرو بن‌ خالد صیداوی، به همراه خدمت‌گزار خود سعد و جابر بن حارث سلمانی و مجمع بن‌ عبدالله عائذی، امام حسین(ع)، بار دیگر سپاه کوفه را مخاطب ساخته، فرمود: «آیا هیچ فریادرسی نیست که به خاطر خدا ما را یاری کند؟ آیا هیچ انسان شرافتمندی نیست که از حریم مقدس رسول خدا پاسداری نماید؟» این کلام بر یزید بن مهاصر اثر گذاشت و به امام پیوست. کلام طبری و سید محسن امین، نیز درباره ابو شعثاء، دوگانه است. یک بار می‌گویند: او بعد از آنکه سپاه اموی سخنان امام را نپذیرفتند و رد کردند، به سوی امام حسین(ع) گرایش پیدا کرد و دیگر بار گویند: او پیش از ملاقات و برخورد حر با امام، از کوفه به سوی اردوی امام حرکت کرد. [۵]

شهادت

یزید بن زیاد، دو بار در میدان جنگید. نخستین بار با شمشیر و بار دوم پس از پرتاب صد تیر، شمشیر کشید و در حالی که رجزخوانی می‎کرد، به مبارزه پرداخت، وی پس از کشتن نه نفر یا 18-19 نفر، در حدود 40 سالگی به شهادت رسید.

رجزخوانی

در نقلی گفته شده که در همان روز عاشورا به امام پیوست و این‌گونه رجز خواند: أنَا یَزیدٌ وَ أبی مُهاصِرٌ أشجَعُ مِنْ لَیث بِغیلٍ خادِرٌ یا رَبِّ إنّی لِلحُسَینِ ناصِرُ وَ لابْنِ سَعدٍ تارِکٌ وَ هاجِرُ من یزیدم و پدرم مهاصر است. من از شیر ژیان شجاع‌ترم. خداوندا من یاور حسین هستم و از ابن سعد جدا شده و او را ترک کرده‌ام. زمانی که یزید بن مهاصر تیراندازی می‌کرد، امام دست به دعا برداشت: «أللّهُمَّ سَدَّد رَمَیْتَهُوَاجْعَلْ ثَوابَهُ الْجَنَّة. [۶] خدایا تیرش را به هدف برسان و پاداش او را بهشت قرار ده.» سرانجام پس از کشتن پنج تن، به شهادت رسید. برخی از تاریخ‌نویسان این قول را صحیح‎‌تر دانسته‌اند. [۷]

نام در زیارت‌نامه

نام ابوشعثاء، در زیارت ناحیه مقدسه با نام «ابن مظاهر» به او سلام داده شده‌است: «السَّلامُ عَلَی یزیدَ بنِ زِیادِ بنِ مُظاهِرٍ الکِنِدی»

منبع

پی نوشت

  1. ر.ک: تاریخ طبری، ج5، ص408 و 445-446؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص113؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص25.
  2. بحارالانوار، ج45، ص72.
  3. ر.ک: تاریخ طبری، ج5، ص408 و 445-446؛ اعیان الشیعه، ج4، ص100، ف115-116.
  4. تاریخ طبری، ج5، ص408؛ اخبار الطوال، ص299.
  5. ر.ک: تاریخ طبری، ج5، ص408 و 445-446؛ اعیان الشیعه، ج4، ص100، ف115-116.
  6. ارشاد، ج2، ص454؛ الکامل فی التاریخ، ج2، ص569.
  7. برای تفصیل بیشتر ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، ج3، ص198؛ تاریخ الطبری، ، ج5، ص408، 445-446؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ص137؛ اعیان الشیعه، ج4، ص100، 115-116؛ ارشاد القلوب، ج2، ص458؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج4، ص149،73؛ رجال طوسی، ص105؛ ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص103؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص113؛ بحار الانوار، ج45، ص72؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص29،23؛ البدایه و النهایه، ج8، ص185؛ منتهی الآمال، قمی، ج1، ص268؛ انصار الحسین(ع)، ص125-126؛ ذخیرة الدارین، ص239؛ نفس المهموم، ص129،90؛ تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج3، ص326؛ ناسخ التواریخ، ج2، ص307؛ مجالس المؤمنین، ص120.