پنجه
پنجه (پنج+ های نسبت)، پیکره و نقش دست از مچ تا سرپنج انگشت که آن را از مس، برنج، ورشو، نقره با طلا میسازند و یا بر روی کاغذ، پارچه و چیزهای دیگر میاندازند و همچون نماد قدرت و قداست ویا طلسم و تعویذ دفع شر وبلا به کار میبرند.
اهمیت عدد پنج در اعتقاد عامه
نیروی جاودانه و قدسیانه عدد 5: در فرهنگ و ادبیات دینی و غیردینی ایرانی و اسلامی عدد 5 یک منبع مفهومی و از اعداد نمادینی بوده که ارزش فرهنگی- اجتماعی داشته است. مردم برای عدد 5 توان و خاصیت جادویی اثرگذار میپنداشته، و آن را در گاهشماری سالنماها، زندگی روزانه و حیات معنوی- دینی برجسته و مقدس و همچون افسون ضد شر و چشم بد (ه م) به شمار میآوردهاند.
نقش و اهمیت مفهومی نمادین عدد 5 در فرهنگ ایران و دین مزدیسنا در این شاخصهها آشکار میشود: 5 روز بودن هریک از گاهنبارهای ششگانه سال و برپا کردن جشن در روز پنجم هرگاهنبار؛ افزودن 5 روز به پایان آخرین ماه از ماههای 30 روزه سال به نام «پنجه» یا «پنجک» (پنجه دزدیده = خمسه مسترقه)[۱]؛ برگزاری مراسم یادآوری مردگان در ایام پنجه[۲]؛ تفأل زدن به هریک از روزهای پنجه (در مازندران «پیتک» یا «پتک») در اونما (آبان ماه)، آخرین ماه سال طبری، و پیش بینی کردن وضعیت کشاورزی در 5 ماه آغاز سال[۳]؛ به حکومت برگزیدن میرنوروزی (ه م) یا پادشاه نوروزی در 5 روز پنجه و فرمانروایی 5 روزه او: «سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی/ که بیش از 5 روزی نیست، حکم میرنوروزی»![۴]؛ نوشتن افسون رماندن زهر جانوران گزنده در فاصله دو طلوع فجر و شمس در روز 5 اسفند (روز اسفندارمذ از ماه اسفندارمذ).[۵] پیوند و رابطه عدد 5 با ارکان دین و احکام الهی و شخصیتهای مقدس دینی در فرهنگ اسلامی، مانند: 5 ستون دین: 5 گاه نماز روزانه[۶]: 5 رکن حج نزد شافعی[۷]: 5 پیامبر اولوالعزم؛ پنج تن آل عبا(ع) یا «خمسه طیبه»؛ و 5 قدیس بزرگ: بهاء الحق مولتانی، رکن عالم لکھنویی، شمس تبریزی مولتانی، مخدوم جهانیا جهانگشت اوچه و فریدالدین «شکر گنج» پتن در فرهنگ شبه قاره هند.[۸]
همچنین عدد 5 و مضارب آن، مانند «پنج و پانزده» و «پنج و پنجاه» همچون طلسم ضد چشم بد در برخی جامعههای مسلمان به کار برده میشدند. مثلا مسلمانان مراکش باور داشتند که سفری که 5 روز یا 5 ماه یا 5 سال طول بکشد، نیروی جادویی عدد 5 مسافر را از هرگونه گزند حفظ میکند.[۹]
عدد 5 را برای حفاظت اشیاء بی جان نیز به کار میبردند و نقش آن را روی سفالها، سینیها، کیسهها، گلیمها، قالیها و جز آن میانداختند تا آنها را از آسیب دور سازند. امروزه نقش 5 بر روی این چیزها خصوصیت جادویی گذشته خود را از دست داده، و به صورت نقش تزیینی درآمده است.[۱۰]
پنجشنبه، روز پنجم هفته نیز به واسطه عدد 5 دارای قدرت حفاظتی دانسته میشد. از این رو به باور مردم مسلمان مراکش با ادای عبارت «پنج و پنجشنبه» میتوان از گزند چشم بد مصون ماند. یا برای دفع شر از سخن کسی که درباره کودکی به گونهای سخن بگوید که احتمال آسیب رساندن به سلامت او برود، میتوان با گفتن عبارت «او در پنج و پنجشنبه زاده شده»، کودک را از گزند دور ساخت.[۱۱]
به همان اندازه که کاربرد عدد 5 برای دفع چشم بد سودمند به نظر میرسیده، کاربرد آن گاهی نزد برخی بزرگان ناروا و ناشایست به شمار میرفته است. در فاس مراکش هدیه دادن 5 قلم از یک چیز را ناخجسته میدانستند و از آن پرهیز میکردند؛ مثلا گرفتن هدایایی مانند 5 کله قند، 5 ماکیان و... را رد میکردند.[۱۲]
نمادشناسی دست (= پنجه)
دست، مظهر 5: دست (= پنجه)، به ویژه دست راست، در فرهنگها و ادیان مردم بسیاری از سرزمینهای جهان، به سبب در برداشتن 5 انگشت، همچون عدد 5 نیروی جادوانه و قدسیانه یافته، و مظهر قدرت، شوکت، فضیلت، عدالت، راستی و پاکی به شمار رفته است.[۱۳] بنابر یک روایت اسطورهای در فرهنگ ایران، جمشید پادشاه پیشدادی نخستین کسی بود که انگشتری به دست چپ کرد. از او پرسیدند که «چرا زینت به چپ دادی و فضیلت راست راست؟! گفت: راست را زینت راستی تمام است».[۱۴]
بر روی مهرهای استوانهای شکل به دست آمده در بین النهرین دستی با پنجه گشاده بالا نگاه داشته شده میان دو اله دلالت بر قدرت الهی با پادشاهی داشت و به «دست عدالت» شناخته شده است. نقش دست بودا که گاهی نماد چرخ قانون بر کف آن نگاشته شده است- بر تعلیم و حمایت دلالت دارد.[۱۵] در انجیل دست نمادی از قدرت خداوند و ارشاد کننده بندگان است.[۱۶] در قرآن بارها به دست و قداست و اهمیت آن اشاره شده، و در آیه مبایعه، دست بیعت با رسول خدا دست بیعت با خدا، و دست خداوند بالای دستها دانسته شده است.[۱۷]
تصور درباره قدرت تأثیرگذاری پنجه، آن چنان بوده است که در میان برخی جامعههای ابتدایی و سنتی چنین میپنداشتند که پنجه بریده مردگانی که در جنگ یا اعدام و یا در یک رویداد کشته شدهاند، و پنجه کودکانی که در رحم مادر با به هنگام زایش مردهاند، دارای قدرت فوق العاده اثرگذاری است. از این رو ساحران، افسونگران، درمانگران و برخی مردم از این اندام در اعمال جادویی استفاده میکردند.[۱۸] همچنین دراز کردن پنجه دست راست و نگهداشتن آن در برابر چشم اشخاص شور چشم و گفتن «5 در چشمت» یا «5 روی چشمت» مؤثرترین راه حفظ خود در برابر چشم زخم بوده است.[۱۹]
کار کرد پیکر نمادین پنجه
همانطور که دست یا پنجه را مردم حافظ شخص از گزند نگاه دیگران میپنداشتند، همین نیرو و خاصیت را هم برای هر چیزی که شکل دست یا پنجه را بنماید، قائل بودند. در جادو تفاوت میان واقعیت و تصویر از میان میرود و تصویر همان نقش در اهمیت شیء را در حیطه عمل مییابد.[۲۰]
نقشهایی از «دست» با خاک سرخ اُخرا در هنر غاری پیش از تاریخ بازمانده که احتمالا بیشتر برای حفاظت در برابر چشم بد و بدبختیهای دیگر بوده است.[۲۱] در بین النهرین طلسمهایی به صورت پنجه گشوده یا مچ گره کرده رایج بود که هرکس آنها را همراه خود میکرد، از گزند چشم زخم در امان میماند.[۲۲]
در میان مسلمانان پنجه فلزی با نقش پنجه، مظهر قدرت و نمادی از اولیاء انگاشته میشود و آن را به مثابه طلسم، حرز، تعویذ دفع شر و چشم بد و حفظ سلامت و خوشبختی به کار میبرند. در برخی سرزمینهای اسلامی پنجهای را که معمولا از طلا یا نقره میساختند و یا نقش پنجهای را که بر روی مدال کنده کاری میکردند، دست فاطمه مینامیدند که شیعیان آن را نمادی از 5 تن میپندارند.[۲۳] کارادوو طلسم «دست فاطمه» رایج در میان مسیحیان را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنجه مظهر متن دانسته است. به نظر او پیشینه این نماد به دوره پیش از اسلام میرسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است؛ در ادبیات هندو نیز پرتو خورشید به انگشتان دست یا پنجه تشبیه شده است.[۲۴] در ادبیات فارسی هم پرتو خورشید را به «پنجه» تشبیه کردهاند و میگویند در «پنجه خورشید» یا «پنجه آفتاب»، «چون به قصد رقص گردد پای کوبان سرو او/ آسمان از پنجه خورشید دستک میزند».[۲۵] پرتوهای خورشید، نماد خدای آتن، به پنجههایی ختم میشود که بر قدرت آفرینندگی او دلالت دارد.[۲۶]
پنجه فلزی نصب شده بر سر پرچمها، علمها و علامتهای چند تیغه در دستههای عزاداری را شیعیان عموم مظهری از 5 تن و یا دست بریده حضرت ابوالفضل عباس (ع)[۲۷] و مسلمانان جنوب هند نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار (ع) میدانند. هندیان مسلمان پنجهای را در روزهای اول، سوم یا چهارم محرم به هنگامی که «عاشورا خانهها» را میآرایند، کنار علم میگذارند و زیارت میکنند.[۲۸] ایرانیان مقیم ترکیه در ایام محرم علمی به نام علم پیامبر (ص) را در دستهها میگردانند. روی پارچههای این علم نقش پنجهای همراه کتیبههایی گلدوزی شده است.[۲۹] هریک از حسینیههای هزاره جات افغانستان در علم بزرگ و کوچک دارد که علم بزرگ را در بیرون، و علم کوچک را در داخل حسینیه میگذارند. بر سر علم کوچک پنجهای مسی نصب کردهاند که روی آن آیههایی از قرآن مجید حک شده است، هزارهها این پنجه را همچون دیگر شیعیان نمادی از دست علمدار کربلا، حضرت عباس (ع) میدانند و در پای آن عزاداری و حاجتخواهی میکنند.[۳۰]
مسلمانان جزیره سوماترای اندونزی در ماه محرم- که آن را «سورا» (احتمالا برگرفته از عاشورا) مینامند، پنجهای چوبی را شب هنگام با پارچه و برگ و گل میپوشانند. آنان این پنجه را مظهر انگشتان امام حسین (ع) میدانند.[۳۱]
روز سوم محرم در دربار ناصرالدین شاه علمی به نام علم شاه -که بر سر آن پنجه بزرگ ساخته از زرناب نصب گردیده بود- به اندرون میآوردند و زنان دربار در پای آن عزاداری، سینهزنی و نوحهخوانی میکردند. سپس گروهی علم شاه را به حرکت درآورده، به تکیه دولت (ه م) میبردند و مراسم عزاداری و تعزیه خوانی در پای آن اجرا میگردید.[۳۲]
جریده (ه م) های کاشان همه دارای نشانی از دو دست فلزی با 5 انگشت بسته هستند. این دو دست یا پنجه را بر سر برگهای دو سوی جریده نصب کردهاند که آنها را مظهر دستهای از تن جدا شده حضرت ابوالفضل (ع) میدانند.[۳۳]
شیعیان به نیت برآورده شدن حاجات و گشایش گره از کارشان پنجههایی ساخته شده از طلا یا نقره و یا فلزهای دیگر را به در و ضریح امام زادگان و پنجره و دیوار سقاخانهها (ه م) دخیل میبندند. بر سر برخی گنبدها و گلدستههای امام زادگان و مساجد پنجههایی با انگشتان گشوده یا بسته، احتمالا به نشانه قدرت و شوکت الهی، یا «خمسة طیبه» کار گذاشتهاند. در درون جامهای برنجین یا مسین برخی سقاخانهها با سقاهای دستههای سینه زنی محرم نیز پنجههای فلزی نصب میگردد که آن را نماد دست سقای کربلا حضرت ابوالفضل (ع) میدانند.[۳۴]
پنجههای فلزی همواره رایج ترین طلسمهای دفع چشم زخم در میان مردم مشرق زمین بوده است.[۳۵] شیعیان نقش پنجه روی کاغذ و پارچه را برای دفع چشم زخم و دور کردن گزند و بلا همراه خود میکردند و یا در خانههای خود میآویختند.[۳۶] در فاس، مراکش زنان در هریک از زیارتگاهها پنجههایی را نصب میکردند. در قبایل بربر، پسران حلقهای به شکل پنجه به گوش راستشان میآویختند. در قدیم کمتر خانه یا دکانی در شهرهای مراکش یافت میشد که به در و دیوار آنها پنجه نصب نگردیده باشد.[۳۷]
برخی پنجههای فلزی با کاغذی، نقش دار یا کتیبه دار هستند. روی 5 انگشت برخی پنجهها نام 5 تن، یا بر کف دسته پنجهها کلمة الله یا ابوالفضل (ع) را کنده یا نوشتهاند. بر روی کف دست پنجهها نیز گاه نقش چشمی را انداختهاند.[۳۸] پیکره و نقش چشم نیز از وسیلههای رایج در باطل سحر (ه م) و بی اثر کردن نیروی زیان رسان چشم بد بوده است. به نظر وسترمارک[۳۹] همان طور که در پندار مردم آسیب و گزند میتواند از چشم انتقال یابد، همان طور هم چشم با نقش چشم میتواند این گزند را دور سازد. از این رو، چشم خشک شده حیوان و پرنده و تصویر چشم یا چیزی شبیه چشم در برخی فرهنگها، از جمله فرهنگ ایرانی، همچون طلسم و تعویذی ضدچشم بد به کار برده میشود.[۴۰]
پنجه دست با نقش چشم بر کف آن بجز در میان مردم ایران در میان هندیها، عربها، آفریقاییها و کلیمیان به صورت طلسم و تعویذ نگهدارنده انسان و اشیاء و دورکننده چشم بد از آنها به کار میرود.[۴۱]
پنجه گشوده در الجزایر، تونس، سوریه و فلسطین، و در میان صناریها و کبابیهای سودان و نیز در میان مردم یونان معمول است. در الجزایر، تونس، سوریه و فلسطین معمولا پنجه را با عبارات «5 در چشم شما» یا «5 روی چشم شما»، یا «5 بر شما» و یا «5 در صورت دشمنان» تلفیق میکنند.[۴۲]
جستارهای وابسته
- توق (توغ)
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دائرهالمعارف بزرگ اسلامی
- وب سایت پرتال جامع علوم انسانی
- وب سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
منابع
- أنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیانی، تهران، 1375ش.
- بلوکباشی، علی، مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری، مردم شناسی و فرهنگ عامه و فرهنگ عامه ایران، تهران، 1356ش، شمه 3
- همو، نخل گردانی: تهران، 1380ش.
- همو، نرررز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1380ش.
- بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، 1922م
- همو، التفهیم، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، 1318ش.
- تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش.
- حافظ، دیوان، به کوشش محمد تزیینی و قاسم غنی، تهران. زوار.
- سعدی، گلستان، به کوشش عبدالعظیم گرگانی، تهران، 1310ش
- شهرستانی، صالح. عزای حسین(ع)، از زمان آدم (ع) تا زمان ما، تهران، 1393
- شیخ الاسلام محمد، راهنمای مذهب شافعی، تهران، 1337ش
- فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380ش.
- قرآن مجید کریستن سن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمه احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران 1368ش.
- معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان، تهران، 1378ش.
- معیرالممالک دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1351ش.
- مال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، 1380 ش.
- یادداشتهای مؤلف [علی بلوکباشی]
- Observances in Anatolian Turkey, And, M., "The Muharram Ta'ziyeh: Ritual and Drama in Iran", ed. P.J. Chelkowsky, New York, 1979
- Carra de Vaux, B., La Scolastique la théologie et la mystique, Paris, 1921
- EI', ER; ERE, Judaica; Sharif, J., Islam in India, tr. G.A. Herklots, London, 1975
- Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973
پینوشت
- ↑ کریستن سن، 479/2.
- ↑ بلوکباشی، نوروز...، 64.
- ↑ همان، 49.
- ↑ همان، 41؛ حافظ، 317.
- ↑ نک: بیرونی، الآثار.... 229، التفهیم، 259-260؛ نیز تفضلی،178، 179.
- ↑ 188/ ER, VI.
- ↑ آنندراج، 0933/2 برای آگاهی بیشتر درباره این 5 رکن، نک: شیخ الاسلام، 136-138، 124-140.
- ↑ 252/ EI 2, VIII.
- ↑ وسترمارک، 28-27.
- ↑ همو، 33.
- ↑ همو، 29-28.
- ↑ همو، 29.
- ↑ بلوکباشی، «مفاهیم...»، 13.
- ↑ سعدی، 214؛ برای ارزش اجتماعی- فرهنگی دست راست، نک: ه د، دست.
- ↑ هال، 244-245.
- ↑ ER، همانجا.
- ↑ فتح 10/48.
- ↑ ER,VI/190.
- ↑ وسترمارک، 27.
- ↑ همو، 29.
- ↑ 189/ ER , VI.
- ↑ هال، 244.
- ↑ E12, x501؛ 459/ ERE , III.
- ↑ 126/IV.
- ↑ آنندراج 945 / 2.
- ↑ هال، همانجا.
- ↑ بلوکباشی، نخل گردانی، 100؛ نیز نک: ه د، عباس، علم، علامت.
- ↑ شریف، 160-159.
- ↑ اند، 241.
- ↑ فرهنگ، 308.
- ↑ شهرستانی، 262-363؛ نیز نک: بلوکباشی، همان. 28-29.
- ↑ معیرالممالک، 106.
- ↑ معتمدی، 55981.
- ↑ یادداشتهای مؤلف.
- ↑ جودائیکا. 999/VI.
- ↑ یادداشتهای مؤلف.
- ↑ وسترمارک، 29.
- ↑ بلوکباشی، همان، 100.
- ↑ ص 39.
- ↑ برای اطلاع بیشتر، نک: ه د، چشم بد.
- ↑ ERE بلوکباشی، همانجاها: تیز نک: هد، 192/11-193.
- ↑ وسترمارک، 49؛ برای آگاهی بیشتر درباره عدد 5 و دست و چشم و ارزش فرهنگی- جادوی آنها در جامعههای اسلامی، نک: همو، 58-22.