احمد مشجری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
حاج احمد مشجری یکی از شاعران معاصر است.
حاج احمد مشجری | |
---|---|
زادروز | 1318 ه. ش کاشان |
کتابها | نغمههای کاشان |
تخلص | محبوب |
زندگینامه
حاج احمد مشجری فرزند ابو القاسم در سال 1318 ه. ش در کاشان به دنیا آمد.
وی در ابتدا «مجرم» تخلّص میکرد که سپس آنرا به «مخلص» تغییر داد و بالاخره به پیشنهاد رئیس انجمن ادبی صبا، میرزا حسین علی منشی، تخلص «محبوب» را برگزید.
وی از کودکی در دستهجات عزاداری کاشان به مدّاحی میپرداخت و از جمله شاعرانی است که بدون اینکه سواد کلاسیک چندانی داشته باشد از سر ذوق و علاقه و با حضور در مجامع ادبی و مطالعه دواوین شعرا، سرودن اشعار را آموخته است. خود معتقد است که مرحوم سید شهاب موسوی آرانی بیش از دیگران نسبت به او حق استادی داشته است.
محبوب در سال 1350 شمسی مجموعهی «نغمههای کاشان» را با همیاری دوستش احمد قناد زاده به چاپ رسانید.
اشعار
شه بطحا
هر نکتهای که مردم دانا نوشتهاند | سطری ز بیوفایی دنیا نوشتهاند | |
بس نکتههای نغز که مردان رهشناس | امروز بهر راحت فردا نوشتهاند | |
باید نوشت نام یکایک به لوح زر | آنان که درس زندگی ما نوشتهاند | |
برنامهی سعادت دنیا و آخرت | بر نامه اهل دانش و تقوا نوشتهاند | |
عالم به حقّ جاهل دل مرده میکند | آن معجزی که بهر مسیحا نوشتهاند | |
تحقیق کن به دفتر پیشینیان ببین | این بیت را چه دلکش و زیبا نوشتهاند | |
«این خط جادهها که به صحرا کشیدهاند | یاران رفته با قلم پا نوشتهاند» | |
از راز خلقت بشر آگه نشد کسی | این رمز را به طارم اعلا نوشتهاند | |
ناگفتهای نمانده که گویند بهر ما | یا گفتهاند اهل قلم یا نوشتهاند | |
کس را ندیدهایم که باقی بود به دهر | این را ز قول قیصر و کسری نوشتهاند | |
قارون به خاک با همه مال و منال رفت | این جمله را به صحنهی غبرا نوشتهاند | |
نام شهید عرصهی پیکار عشق را | بر برگبرگ لالهی حمرا نوشتهاند | |
دوری مکن ز خلق چو یونس که بیخبر | او را نصیب ماهی دریا نوشتهاند | |
بر هر صحیفه بهر تبرّک از ابتدا | نام خدای قادر یکتا نوشتهاند | |
قومی برند بهرهی وافر ز عمر خویش | کاندر جهان، فضایل مولا نوشتهاند | |
بر سر در بهشت برین کاتبان صنع | نام علیّ عالی اعلا نوشتهاند | |
با پیروی شاه نجف مرتضی علی | ما را بهشت، منزل و مأوا نوشتهاند | |
درسی مخوان، محبت اولاد بو تراب | در سینه مهر عترت طاها نوشتهاند | |
نام بلند سرور آزادگان حسین | بر لوح عرش با خط طغرا نوشتهاند | |
توصیف راد مردی او را فرشتگان | با خط خویش به عرش معلّا نوشتهاند | |
در هر سریست عشقی و مهری به هر دلی | عشق حسین را به دل ما نوشتهاند | |
در زیر بار ظلم نرفتن به روزگار | با نام نامی شه بطحا نوشتهاند | |
رسوایی و دنائت ابن زیاد را | در خطبههای زینب کبری نوشتهاند | |
«محبوب» این جواب به «پروانه» آنکه گفت | «در دفتر زمانه معمّا نوشتهاند» |
آن صانعی که زیور هفت آسمان دهد | در باغ، رنگ و بو به گل ارغوان دهد | |
آن خالق کریم که بر مور ناتوان | نیروی استقامت و صبر و توان دهد | |
طاعت سزای اوست که از راه مکرمت | عزّت گهی به این و زمانی به آن دهد | |
از روی صدق، روی به درگاه او کنم | تا در پناه لطف عمیم امان دهد | |
کی میتوان ز عهدهی شکرش برآمدن | گر بنده را ز راه کرم صد زبان دهد | |
مغبون شود، کسی که به بازار زندگی | نقد حیات خویش ز کف رایگان دهد | |
گویم مدیح سرور آزادگان حسین | کز اشتیاق جان به ره آرمان دهد | |
از خلقت حسین، خدای جهانیان | میخواست حسن خلقت خود را نشان دهد | |
غیر از حسین کیست که بهر رضای دوست | هفتاد و یک شهید ز پیر و جوان دهد | |
غیر از حسین کیست که در راه دین حق | در زیر تیغ اهل ستم تشنه جان دهد | |
هرکس به راه دوست کند ترک جان و سر | او را خدای، زندگی جاودان دهد | |
نازم به همّتش که برای رضای دوست | از جان خویش بگذرد و خانمان دهد | |
آن خسروی که بهر فنای ستمگران | با انقلاب خویش جهان را تکان دهد | |
خواهم از او، مرا ز کرم در کنار خویش | روز جزا به روضهی رضوان مکان دهد | |
عبّاس آن برادر با جان برابرش | درس وفا و مهر به خلق جهان دهد | |
سقّا که دیده؟ دست دهد از برای آب | یا جان خود به خاطر آب روان دهد | |
دارم امید آنکه خداوندم از کرم | توفیق خاکبوسی آن آستان دهد | |
ای شیعه غم مدار، ز فردای رستخیز | کز راه مهر او به تو خطّ امان دهد [۱] |
منابع
پی نوشت
- ↑ سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 5، ص 3166 و 3167.