سید عبدالله حسینی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سید عبدالله حسینی''' شاعر معاصر ایرانی است. شعر های وی بیشتر در قالب غزل، مثنوی و رباعی است که در حال و هوای انقلاب، دفاع مقدس، شهدا و سایر ارزشهای انقلاب سروده شده است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = سید عبدالله حسینی | |||
| تصویر = سیدعبدالله حسینی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد =1343ه.ش | |||
| محل تولد =مشهد | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر = | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
| imdb_id = | |||
| soure_id = | |||
| جوایز اسکار = | |||
| جوایز آفی = | |||
| جایزه اریل = | |||
| جوایز بافتا = | |||
| جوایز سزار = | |||
| جوایز امی = | |||
| filmfareawards = | |||
| جوایز جمینای = | |||
| جوایز گوی طلایی = | |||
| جوایز تمشک طلایی = | |||
| جوایز گویا = | |||
| جوایز گرمی = | |||
| جوایز ایفتا = | |||
| جوایز لورنس الیور = | |||
| naacpimageawards = | |||
| جوایز فیلم ملی = | |||
| جوایز ساگه = | |||
| جوایز تونی = | |||
| جوایز سیمرغ بلورین = | |||
| جوایز جشن سینمای ایران = | |||
| جوایز حافظ = | |||
| جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==دربارهی شاعر== | |||
سید عبد اللّه حسینی در سال 1343 ه. ش در مشهد به دنیا آمد. از سال 1356 شمسی در حوزهی علمیهی مشهد در مدرسهی مرحوم آیة اللّه میلانی مشغول تحصیل شد. در سن پانزده سالگی اصول دین را به نظم درآورد و این علاقهمندی را با به نظم در آوردن مسایل منطقی ادامه داد. در سال 1363 تحصیلات خود را در دانشگاه علوم اسلامی رضوی ادامه داد و کفایتین را به پایان رساند. وی اولین شعر جدی خود را در یکی از روستاهای خراسان سرود و با شرکت در اولین همایش سراسری شعر دانشجویان که طلاب نیز در آن شرکت داشتند به جمع شاعران انقلاب پیوست. | سید عبد اللّه حسینی در سال 1343 ه. ش در مشهد به دنیا آمد. از سال 1356 شمسی در حوزهی علمیهی مشهد در مدرسهی مرحوم آیة اللّه میلانی مشغول تحصیل شد. در سن پانزده سالگی اصول دین را به نظم درآورد و این علاقهمندی را با به نظم در آوردن مسایل منطقی ادامه داد. در سال 1363 تحصیلات خود را در دانشگاه علوم اسلامی رضوی ادامه داد و کفایتین را به پایان رساند. وی اولین شعر جدی خود را در یکی از روستاهای خراسان سرود و با شرکت در اولین همایش سراسری شعر دانشجویان که طلاب نیز در آن شرکت داشتند به جمع شاعران انقلاب پیوست. | ||
حسینی برای چندین سال متمادی به عنوان مدیر مرکز اسلامی آفریقای جنوبی به تبلیغ و تدریس در خارج از کشور اشتغال داشت و در حال حاضر دانشجوی دورهی دکترای علوم سیاسی دانشگاه ویتز در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) میباشد. وی در گردآوری برخی از مجموعههای شعر همکاری و تلاش داشته و به ترجمه نمونههایی از شعر آفریقا همت گماشته است. | حسینی برای چندین سال متمادی به عنوان مدیر مرکز اسلامی آفریقای جنوبی به تبلیغ و تدریس در خارج از کشور اشتغال داشت و در حال حاضر دانشجوی دورهی دکترای علوم سیاسی دانشگاه ویتز در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) میباشد. وی در گردآوری برخی از مجموعههای شعر همکاری و تلاش داشته و به ترجمه نمونههایی از شعر آفریقا همت گماشته است. | ||
حسینی قبل از سفر به خارج از کشور با سازمان تبلیغات اسلامی مشهد که به تشکیل گروه شعر انجامید همکاری داشت. <ref>حماسههای همیشه؛ جلد 1، ص 391.</ref> | حسینی قبل از سفر به خارج از کشور با سازمان تبلیغات اسلامی مشهد که به تشکیل گروه شعر انجامید همکاری داشت. <ref>حماسههای همیشه؛ جلد 1، ص 391.</ref> | ||
==اشعار== | |||
===فصل بهار گریه:=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۴: | خط ۱۱۷: | ||
===داشت وجدان ذو الجناح:=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۶۷: | خط ۱۵۰: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1599-1600. | *دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1599-1600. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |
نسخهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۹
سید عبدالله حسینی شاعر معاصر ایرانی است. شعر های وی بیشتر در قالب غزل، مثنوی و رباعی است که در حال و هوای انقلاب، دفاع مقدس، شهدا و سایر ارزشهای انقلاب سروده شده است.
سید عبدالله حسینی | |
---|---|
زادروز | 1343ه.ش مشهد |
دربارهی شاعر
سید عبد اللّه حسینی در سال 1343 ه. ش در مشهد به دنیا آمد. از سال 1356 شمسی در حوزهی علمیهی مشهد در مدرسهی مرحوم آیة اللّه میلانی مشغول تحصیل شد. در سن پانزده سالگی اصول دین را به نظم درآورد و این علاقهمندی را با به نظم در آوردن مسایل منطقی ادامه داد. در سال 1363 تحصیلات خود را در دانشگاه علوم اسلامی رضوی ادامه داد و کفایتین را به پایان رساند. وی اولین شعر جدی خود را در یکی از روستاهای خراسان سرود و با شرکت در اولین همایش سراسری شعر دانشجویان که طلاب نیز در آن شرکت داشتند به جمع شاعران انقلاب پیوست.
حسینی برای چندین سال متمادی به عنوان مدیر مرکز اسلامی آفریقای جنوبی به تبلیغ و تدریس در خارج از کشور اشتغال داشت و در حال حاضر دانشجوی دورهی دکترای علوم سیاسی دانشگاه ویتز در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) میباشد. وی در گردآوری برخی از مجموعههای شعر همکاری و تلاش داشته و به ترجمه نمونههایی از شعر آفریقا همت گماشته است.
حسینی قبل از سفر به خارج از کشور با سازمان تبلیغات اسلامی مشهد که به تشکیل گروه شعر انجامید همکاری داشت. [۱]
اشعار
فصل بهار گریه:
فصل بهار گریه و فصل محرّم است | فصل حسین، فصل عزا، فصل ماتم است | |
اینک دل شکسته و اندوهبار من | دل نیست، آشیانهی اندوه عالم است | |
ای آبروی مکتب اسلام، ای حسین | بعد از تو آسمان و زمین هالهی غم است | |
در سوز سوزناک تو ای پاکتر ز آب | دریا اگر گریه کنم، باز هم کم است | |
آن ماجرای سرخ که تو آفریدهای | زیباترین حماسهی تاریخ آدم است | |
زخمی که لب گشود چو گل روی سینهات | زیباتر از تمامی گلهای عالم است | |
بر زخمهای تازهی ما در نبرد عشق | آن دستهای مرحمتآمیز مرهم است | |
چشم انتظار لحظهی سرخ شهادتم | بیتو بهشت نیز برایم جهنّم است | |
باید قدم گذاشت به بام بلند عرش | اکنون که نردبان شهادت فراهم است | |
جانا دمِ سپردن جان بر سرم بیا | جانم به پیشواز تو قربان مقدم است [۲] |
داشت وجدان ذو الجناح:
جوشنی از زخم بر تن، اشک افشان، ذو الجناح | مثل خورشیدی، دمید از شرق میدان، ذو الجناح | |
تا کنار خیمههای منتظر خود را کشاند | حلقهای را دید گرد خویش گریان، ذو الجناح | |
زینب آمد از خیام خویش بیرون، بیقرار | دیده برگشتهست بیصاحب ز میدان ذو الجناح | |
پرسش از حال برادر کرد، امّا در جواب | ریخت- تنها- از نگاهش خون غلتان، ذو الجناح | |
کودکی پرسید «بابا کو؟» جوابی چون نداشت | کرد یال خویش در پاسخ پریشان، ذو الجناح | |
گیسوان خویش را آغشته با خون کرده بود | تا ببندد با حسین این گونه پیمان، ذو الجناح | |
در فراقش آن قدر بر سنگها کوبید سر | تا سپرد آخر به رسم عاشقان، جان، ذو الجناح | |
بردهاند اسبان نجابت را همه از او به ارث | گرچه حیوان بود، اما داشت وجدان، ذو الجناح | |
بود حیوان، لیک تا آخر به میدان ایستاد | تا دهد درس فداکاری به انسان، ذو الجناح | |
کاش من جای تو میبودم در آن ظهر غریب | ای غبار سُم تو کحل دو چشمان، ذو الجناح |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1599-1600.