یدالله گودرزی: تفاوت میان نسخهها
(←آثار: افزودن مطلب) |
(اصلاح خط) |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
آثار یدالله گودرزی به شرح زیر است. | آثار یدالله گودرزی به شرح زیر است. | ||
●جمهوری زنان ، برگردان اشعار نزار قبانی، مهر ۱۴۰۱ انتشارات گویا | ●جمهوری زنان ، برگردان اشعار نزار قبانی، مهر ۱۴۰۱ انتشارات گویا | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۷: | ||
*دوبیتی ها و رباعی ها.نشر تجلی مهر۱۳۹۰ | *دوبیتی ها و رباعی ها.نشر تجلی مهر۱۳۹۰ | ||
*فرصتی برای پرنده شدن، مجموعه نثر ادبی،نشر تکا | *فرصتی برای پرنده شدن، مجموعه نثر ادبی،نشر تکا | ||
*شب نمی گذارد که بخوابم(مجموعه آنک،شعرهای کوتاه) (سال ۹۵ و ۹۶) | *شب نمی گذارد که بخوابم(مجموعه آنک،شعرهای کوتاه) (سال ۹۵ و ۹۶) (چاپ دوم) | ||
*رادیو رسانه ی رویاپرداز، انتشارات سروش | *رادیو رسانه ی رویاپرداز، انتشارات سروش | ||
*فرهنگ در آیینه ی ادبیات فارسی ، مرکزپژوهشهای اسلامی | *فرهنگ در آیینه ی ادبیات فارسی ، مرکزپژوهشهای اسلامی | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۵: | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
{{شاعران}} | {{شاعران}} | ||
<references /> |
نسخهٔ ۲۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۷
یدالله گودرزی (١٣50 ه. ش) شاعر، پژوهشگر، مترجم و ترانه نویس ایرانی است.
ید اللّه گودرزی | |
---|---|
زادروز | ١٣٤٩ه.ش بروجرد |
کتابها | «ناگهان بهار»؛ «بگذار عاشقانه بگویم»، «آخرین قبیله شرقی»، «سیمای بروجرد»،«گزیده ادبیات معاصر، شماره ۱۳۹». |
زندگینامه
یدالله گودرزی معروف به «شهاب بروجردی»[۱] در سال ١٣٥٠ در بروجرد متولد شد. وی در دوره دبیرستان با انجمن های ادبی آشنا شد و در جلسات ادبی این شهر و قم وتهران حضور یافت. وی تحصیلات خود را در رشته های زبان و ادبیات فارسی و ادبیات عرب تا مرحله دکترا ادامه داد و از محضر استادانی چون شفیعی کدکنی ، قیصر امین پور، دکتر اصغر دادبه ، دکتر محمود شایگانفر و دکتر پروین گنابادی بهره برد. او همچنین به فراگیری خوشنویسی تا مرحله ممتاز پرداخت.
وی به غیر از سرودن شعر به نوشتن مقالات متعدد در موضوع نقد شعر پرداخته و هنر خوشنویسی را تا حد ممتاز گذرانده است.
یدالله گودرزی کار سرودن را از سال ١٣٦٩ ه. ش به صورت جدی آغاز کرد و در سال ١٣٧٢ ه. ش در حوزه های پژوهش ادبی و فرهنگی نیز فعالیت کرد.
گودرزی در حوزه ترانه نویسی هم فعال بوده و تاکنون بیش از یکصد ترانه از وی توسط خوانندگان اجرا شده است.او در دهه هفتاد وارد کار مطبوعاتی شد و مسئولیت ادبی برخی از مجلات را به عهده گرفت. وی مسئول صفحات شعر برخی روزنامه ها و مجله"سروش" بوده و سردبیری مجله «صدای ماندگار» را به مدت سه سال عهده داشته است.وی برای نامگذاری شعر کوتاه ، مقاله "آنک"[۲] را پیشنهاد داد که در مجله «شعر» منتشر شده و اشعار و مطالب متعددی از نزار قبانی و غاده السمان و... ترجمه کرده است. پایان نامه کارشناسی ارشد وی درباره شبهاهتها و تفاوتهای نادر نادرپور با نزار قبانی ِ شاعر مشهور عرب است.
گودرزی برنامه های متعدد ادبی و فرهنگی در رادیو و تلویزیون در دهه هفتاد و هشتاد ساخته است از جمله گفتگوی فرهنگی با اجرای سهیل محمودی تا مهر حج سرخ در رسانه تلویزیون و برنامه های هزار پنجره ادبستان کافه رادیو اردیبهشت در رادیو. وی با هنرمندان زیادی همکاری کرده و مهران دوستی بیش از پانزده سال روزانه با وی همکاری داشته است.
داوری در جشنواره های متعدد ادبی و هنری مانند جشنواره بین المللی رادیو، جشنواره تسنیم، جشنواره جوانه و جشنواره ایران من ، جشنواره شعر مقاومت و جشنواره کتابخانه های خانگی نیز از سوابق گودرزی است.
آثار
گودرزی نخستین کتاب خود را با نام «بگذار عاشقانه بگویم» در سال ١٣٧٢ ه. ش منتشر کرد. کتاب «سیمای بروجرد زادگاه فرزانگان»، «فرهنگ در ادبیات» و «تحلیل آثار نزار قبانی» و مقالات و یادداشتهای متعدد ادبی از جمله تلاشهای اوست. عنوان «زادگاه فرزانگان» مقبول شهردار وقت بروجرد مهندس «دوایی فر» افتاد و وی دستور داد که بر تابلوهای شهری این عنوان نقش ببندد و شهر بروجرد با این لقب شناخته می شود.
آثار یدالله گودرزی به شرح زیر است.
●جمهوری زنان ، برگردان اشعار نزار قبانی، مهر ۱۴۰۱ انتشارات گویا
*وطن من چمدان است. ترجمه اشعار محمود درویش 1401
- زنی در من قدم می زند. ترجمه اشعار نزارقبانی.(چاپ چهارم) انتشارات گویا 1400
- فاتحه عاشقی، مجموعه شعر ، سوره مهر ۹۸
- بگذار عاشقانه بگویم،مجموعه شعر(نشر آفرینه/۱۳۷۴)
- آخرین قبیله شرقی،مجموعه شعر(نشر سوره۱۳۷۷)
- گزیده ادبیات معاصر/۱۳۹،مجموعه شعر ۱۳۸۰ (نشر نیستان)
- عاشقانه های شوکا،مجموعه شعر۱۳۸۷ (نشر نزدیک)
- سیمای بروجرد(نشر همسایه)پژوهش
- دوبیتی ها و رباعی ها.نشر تجلی مهر۱۳۹۰
- فرصتی برای پرنده شدن، مجموعه نثر ادبی،نشر تکا
- شب نمی گذارد که بخوابم(مجموعه آنک،شعرهای کوتاه) (سال ۹۵ و ۹۶) (چاپ دوم)
- رادیو رسانه ی رویاپرداز، انتشارات سروش
- فرهنگ در آیینه ی ادبیات فارسی ، مرکزپژوهشهای اسلامی
- حماسه ی شط، مجموعه شعر، ویژه خرمشهر
- منظومه ی نماز ،ویژه کنگره آواها و سرودهای قرآنی رادیو قرآن
- تحقیق و تدوین کتاب پیرغلامان حسینی
- انتشار آلبوم موسیقی « شوکا» با آهنگسازی داریوش تقی پور و بابک بیات و خوانندگی مهرداد شهسوار
- سرودن بیش از یک صد ترانه و اجرای آن توسط خوانندگانی چون حجت اشرف زاده، میثم ابراهیمی، آوان بند، مازیار عصری، علی خدایی، محسن ابراهیم، مهرداد شهسوار، ابوالقاسم صادقیان ، رشیدی ، مجتبی مصری، شهاب اکبری و....
افتخارات
یدالله گودرزی در جشنواره های مختلفی نیز برگزیده شده و از وی تقدیر به عمل آمده است از جمله مقام اول شعر دانشجویان کشور(۱۳۷۳) برگزیده شعر حج (۱۳۸۳) کسب رتبه بهترین نویسنده رادیو (۱۳۸۲) تقدیر در سی و سومین جشنواره بین المللی موسیقی فجر (۱۳۹۶) تقدیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی به خاطر تلاش برای نگهبانی از زبان فارسی (۱۳۹۷)
مسئولیتها و عنوانها
- مدیر گروه فرهنگ و اندیشه رادیوایران ازسال ۹۳ تاکنون
- دبیر شورای نویسندگان رادیو
- نماینده معاونت صدا در شورای زبان فارسی
- مدیرگروه جوان وفرهنگ رادیوجوان ۸۶ تا۹۳
- مدیر باشگاه رادیویی جوان ۱۳۸۵
- مسئول تحریریه پخش رادیو
- سردبیر نشریه صدای ماندگار، سه سال
- مسئول صفحه ادبی مجله سروش
- مسئول روابط عمومی جشنواره بین المللی رادیو، دوره دهم
- مسئولیت در جشنواره های تسنیم،جوانه، طنز هجده کلمه ای و...
- عضو شورای موسیقی شبکه سلامت ۱۳۸۹
- عضو شورای شعر و موسیقی اداره کل نغمات آیینی ۱۳۹۱
اشعار
در مصاف گلوی تو
خورشید سر برهنه برون آمد چون گوی آتشین و سراسر سوخت | آیینههای عرش ترک برداشت، قلب هزار پارهی حیدر سوخت | |
از فتنههای فرقهی نوبنیاد آتش به هرچه بود و نبود افتاد | تنها نه روح پاک شقایق مرد، تنها نه بالهای کبوتر سوخت | |
حالت چگونه بود؟ نمیدانم. وقتی میان معرکه میدیدی | بر ساحل شریعهی خونآلود آن سرو سربلند تناور سوخت | |
جنگاوری ز اهل حرم کم شد، از این فراق قامت تو خم شد | آری! میان آتش نامردان، فرزند نازنین برادر سوخت | |
هنگام ظهر کودک عطشان را بردی به دست خویش به قربانگاه | جبرئیل پاره کرد گریبان را وقتی که حلق نازک اصغر سوخت | |
در آن کویر تفتهی آتشناک آن قدر داغ و غرق عطش بودی | تا آن که در مصاف گلوی تو، حتّی گلوی تشنهی خنجر سوخت | |
چشمان سرخ و ملتهبی آن روز چشم انتظار آمدنت بودند | امّا نیامدی و از این اندوه، آن چشمهای منتظر آخر سوخت | |
میخواستم برای تو ای مولا، شعری به رنگ مرثیه بنویسم | امّا قلم در اول ره خشکید، اوراق ناگشودهی دفتر سوخت |