شیما تقیان پور: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1679.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1679.] | ||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۲۴
شیما تقیان پور | |
---|---|
زادروز | ١٣٥١ ه.ش قزوین |
کتابها | «مویرگهای باران» |
شیما تقیان پور (١٣٥١ ه. ش) از شاعرههای غزلسرای معاصر ایرانی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شیما تقیان پور فرزند صمد به سال ١٣٥١ ه. ش در قزوین دیده به جهان گشود. بعد از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاه خود توانست از دانشگاه آزاد تاکستان در رشتهی الهیات لیسانس بگیرد.
وی در صدا و سیمای استان قزوین به کار نویسندگی برنامه نیز اشتغال داشته است.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از تقیان پور دفتر شعری با نام «مویرگهای باران» چاپ و منتشر شده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آتش[ویرایش | ویرایش مبدأ]
زمین تا کران در خون، تمام آسمان آتش | و دشتی زیر پای شب، در آن صد کهکشان، آتش | |
زمین و آسمان در هم گره خوردند و پیچیدند | که برپا کردهای صدها هزاران کهکشان، آتش | |
«سرت بر نیزهها روئیده، خواندی یک غزل گل را» | سراسر عشق و آینه، بمان در خون بخوان، آتش | |
به طوفان میزنی هر شب، تو هفتاد و دو کشتی را | میان باد میرقصد، فقط یک بادبان، آتش | |
دو بال سرخ روئیدند، جای دستهای سبز | کنار علقمه غلطید، صدها آسمان، آتش |
غریبی خیمه زد بر دشت و زینب این سوی میدان | برادر آن طرف مانده و دشتی در میان آتش |
آب و التهاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
طرح دستی روی آب افتاده بود | عشق هم در التهاب افتاده بود | |
دستهای سبز بوی یاس داشت | رونق از گل از گلاب افتاده بود | |
تا به او شاید رساند خویش را | آب هم در پیچ و تاب افتاده بود | |
با طلوع آفتاب صورتش | در دل شب اضطراب افتاده بود | |
خیمهها در زمهریر درد سوخت | ز آسمانها آفتاب افتاده بود | |
چشمههای تب زده در انتظار | دستِ سقّا روی آب افتاده بود |