اکبر دخیلی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| | {{ب| [[آب]]ی برای رفع [[عطش]] در گلو نریخت|جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت }} | ||
{{ب| دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک|کاخ بلند همّت خود را فرو نریخت }} | {{ب| دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک|کاخ بلند همّت خود را فرو نریخت }} | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
{{ب| چون رشتهی امید بریدش ز آب گفت:|خاکی چو من کسی به سر آرزو نریخت }} | {{ب| چون رشتهی امید بریدش ز آب گفت:|خاکی چو من کسی به سر آرزو نریخت }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1271. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1271.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۸۱: | خط ۷۸: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۵
اکبر دخیلی یکی از شاعران معاصر است.
اکبر دخیلی | |
---|---|
زادروز | 1310 ه. ش |
تخلص | «واجد» |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اکبر دخیلی که در شعر تخلص «واجد» را برگزید، در سال 1310 ه. ش در شهر قم پا به عرصهی حیات گذاشت. پدرش حاج میرزا حسن از مردم یزد است و نسبش به وحشی بافقی شاعر نامور میرسد. طبیعی است که واجد قریحهی شاعری را از نیای بزرگ خود به ارث برده است.
واجد تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود به انجام رسانید و پس از آن به تهران عزیمت کرد و به امر بازرگانی پرداخت و در رشتهی فرش و قالی فعالیت کرد و با موفقیت و پیشرفت در امر تجارت به حسن شهرت و معروفیت رسید.
واجد شعر و شاعری را از دوران نوجوانی آغاز کرد و چون دارای استعداد ذاتی و ذوق سرشار بود به سرعت شعرش شکوفایی یافت. وی در انواع شعر طبع آزمایی کرده امّا بیشتر به نوع غزل رغبت نشان میدهد و غزل را هم نیکو میسراید و عقیده دارد:
«شاعر باید شعرش از احساس و اندیشه مایه گیرد تا در جان و روح دیگران تأثیر گذارد». [۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آبی برای رفع عطش در گلو نریخت | جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت | |
دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک | کاخ بلند همّت خود را فرو نریخت | |
چون مهر خفت در دل خون شفق و لیک | اشکی به پیش دشمن خفّاش خود نریخت | |
غیرت نگر که آب به کف کرد و همّتش | امّا به جام کام، می از این سبو نریخت | |
چون رشتهی امید بریدش ز آب گفت: | خاکی چو من کسی به سر آرزو نریخت |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 6، ص 3802.