شاه داعی شیرازی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «سید نظام الدّین محمود بن حسن الحسنی ملقّب به داعی الی اللّه یا شاه داعی از نو...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
سید نظام الدّین محمود بن حسن الحسنی ملقّب به داعی الی اللّه یا شاه داعی از نوادگان داعی صغیر، چهارمین امیر سلسلهی علویان طبرستان است. او به سال 810 ه ق. در شیراز متولّد شد. در جوانی مسافرتهای بسیار کرد و با مشایخ سلسلههای مختلف ارتباط پیدا کرد و دست ارادت به شیخ مرشد الدّین ابو اسحاق بهرانی (م 85 ه ق) داده و مدتی نیز در محضر شاه نعمت اللّه ولی در کرمان گذرانده است. | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = شاه داعی شیرازی | |||
| تصویر = شاه داعی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = سید نظام الدین محمود بن حسن الحسنی | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = سال 810 هجری قمری | |||
| محل تولد = شیراز | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = سال 870 هجری قمری | |||
| محل مرگ = شیراز | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب =داعی الی الله یا شاه داعی | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
'''شاه داعی شیرازی''' از شعرا و وعاظ قرن هشتم هجری میباشد. | |||
==زندگینامه== | |||
سید نظام الدّین محمود بن حسن الحسنی ملقّب به داعی الی اللّه یا شاه داعی از نوادگان داعی صغیر، چهارمین امیر سلسلهی علویان طبرستان است. او به سال 810 ه ق. در شیراز متولّد شد. در جوانی مسافرتهای بسیار کرد و با مشایخ سلسلههای مختلف ارتباط پیدا کرد و دست ارادت به شیخ مرشد الدّین ابو اسحاق بهرانی (م 85 ه ق) داده و مدتی نیز در محضر [[شاه نعمت اللّه ولی|شاه نعمت اللّه ولی]] در کرمان گذرانده است. | |||
انتساب داعی به سلسلهی نعمت اللهیه او را از ارتباط با سایر سلاسل باز نداشت و نسبت به سلسلهی قادریه نیز تمایلاتی نشان داد. | انتساب داعی به سلسلهی نعمت اللهیه او را از ارتباط با سایر سلاسل باز نداشت و نسبت به سلسلهی قادریه نیز تمایلاتی نشان داد. | ||
مدت سی سال در شیراز به وعظ اشتغال داشت. شاه داعی با آنکه شافعی مذهب بود امّا مانند مرشد خود شاه نعمت اللّه ولی نسبت به اهل بیت و ائمه اطهار (ع) اظهار علاقهی خاص داشت. اشعار وی بیشتر فارسی است اما گاه ملمع و ابیات عربی نیز در آن به چشم میخورد. | مدت سی سال در شیراز به وعظ اشتغال داشت. شاه داعی با آنکه شافعی مذهب بود امّا مانند مرشد خود شاه نعمت اللّه ولی نسبت به [[اهل بیت]] و ائمه اطهار (ع) اظهار علاقهی خاص داشت. اشعار وی بیشتر فارسی است اما گاه ملمع و ابیات عربی نیز در آن به چشم میخورد. | ||
قصاید، ترجیعات و غزلیات او بیشتر به سبک سعدی و امیر خسرو دهلوی است. اما مثنویاتش به سبک نظامی و امیر خسرو سروده شده است. در دیوانش مناقب و مدایح ائمه فراوان به چشم میخورد. | قصاید، ترجیعات و غزلیات او بیشتر به سبک سعدی و امیر خسرو دهلوی است. اما مثنویاتش به سبک نظامی و امیر خسرو سروده شده است. در دیوانش مناقب و مدایح ائمه فراوان به چشم میخورد. | ||
خط ۱۱: | خط ۶۱: | ||
شاه داعی در سال 870 هجری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در آنجا زیارتگاه مردم است. <ref>لغت نامه دهخدا. تاریخ ادبیات در ایران؛ ج 4، ص 333. دیوان شاه داعی شیرازی؛ مقدمه با تخلیص.</ref> | شاه داعی در سال 870 هجری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در آنجا زیارتگاه مردم است. <ref>لغت نامه دهخدا. تاریخ ادبیات در ایران؛ ج 4، ص 333. دیوان شاه داعی شیرازی؛ مقدمه با تخلیص.</ref> | ||
==اشعار== | |||
===شعر 1=== | |||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> خواجه عالم امام المرسلین</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">آن که زو با زیب شد دنیا و دین </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> با چنین تمکین حکم و اصطفا</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">خوش نشسته بود روزی مصطفی </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> نزد او شهزادگان در انبساط</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">هر دو را از التفات او نشاط </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> این یکی دُرّ حسن، دُرّ ثمین</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">وان دگر گوهر، [[حسین]] نازنین </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> زاده این دو گوهر، این دو سرفراز</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">از علی و فاطمه در بحر راز </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> بوده جدّ خویش را منظور چشم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">هر دو را میداشت همچون نور چشم </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> سوی ایشان داشت خواجه دیدگان</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">کآب گشت از دیدگان او روان </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> سایلی گفتا چو خواجه میگریست</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">یا رسول، این گریهی دلسوز چیست؟ </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> چون نگریم؟ گفت کآمد جبرئیل</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">آن که از حضرت مرا او شد دلیل </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> گفت با من گرچه خواهی شد ملول</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">میکنم القا حدیثی ای رسول </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> گرچه این هر دو جگر گوشهی تواند</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">ملجأ امّت به محشر این دواند </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> امتّت خواهند کشتنشان دریغ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">این به زهر و آن یک دیگر به تیغ </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> امّتان بیوفا را بین که چون</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">این دو گوهر را روا دارند خون </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> چون نگریم کاین دو جان روزگار</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">هر دو خواهند کشتن زار زار؟ </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> چون نگریم کاین دو، روزی از قضا</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">میدردشان چنگل سگزادهها </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> لیک با حکم خدایی چاره نیست</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">گرچه دل، الّا که پارهپاره نیست </span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
===شعر 2=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| آنان که دیده حاصل دنیا و دین، حسین|گریند بر امام زمان و زمین، حسین }} | {{ب| آنان که دیده حاصل دنیا و دین، [[حسین]]|گریند بر امام زمان و زمین، حسین }} | ||
{{ب| یاد آورید خون که روان کردهاند چون|از گردن وز حنجرهی نازنین، حسین }} | {{ب| یاد آورید خون که روان کردهاند چون|از گردن وز حنجرهی نازنین، حسین }} | ||
خط ۶۳: | خط ۱۴۹: | ||
==منابع== | |||
== | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 783-784.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:ادبیات]] | |||
[[رده:شاعران]] | |||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | |||
[[رده:شاعران متقدم]] | |||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۲
شاه داعی شیرازی | |
---|---|
نام اصلی | سید نظام الدین محمود بن حسن الحسنی |
زادروز | سال 810 هجری قمری شیراز |
مرگ | سال 870 هجری قمری شیراز |
لقب | داعی الی الله یا شاه داعی |
شاه داعی شیرازی از شعرا و وعاظ قرن هشتم هجری میباشد.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سید نظام الدّین محمود بن حسن الحسنی ملقّب به داعی الی اللّه یا شاه داعی از نوادگان داعی صغیر، چهارمین امیر سلسلهی علویان طبرستان است. او به سال 810 ه ق. در شیراز متولّد شد. در جوانی مسافرتهای بسیار کرد و با مشایخ سلسلههای مختلف ارتباط پیدا کرد و دست ارادت به شیخ مرشد الدّین ابو اسحاق بهرانی (م 85 ه ق) داده و مدتی نیز در محضر شاه نعمت اللّه ولی در کرمان گذرانده است.
انتساب داعی به سلسلهی نعمت اللهیه او را از ارتباط با سایر سلاسل باز نداشت و نسبت به سلسلهی قادریه نیز تمایلاتی نشان داد.
مدت سی سال در شیراز به وعظ اشتغال داشت. شاه داعی با آنکه شافعی مذهب بود امّا مانند مرشد خود شاه نعمت اللّه ولی نسبت به اهل بیت و ائمه اطهار (ع) اظهار علاقهی خاص داشت. اشعار وی بیشتر فارسی است اما گاه ملمع و ابیات عربی نیز در آن به چشم میخورد.
قصاید، ترجیعات و غزلیات او بیشتر به سبک سعدی و امیر خسرو دهلوی است. اما مثنویاتش به سبک نظامی و امیر خسرو سروده شده است. در دیوانش مناقب و مدایح ائمه فراوان به چشم میخورد.
از شاه داعی آثار نظم و نثر فراوان به جا مانده که از جملهی آنها است: مثنویهای ششگانه مشهور به «ستّهی داعی»، «دواوین»، «ساقی نامه» و 16 رساله به نثر. شانزده رساله داعی و دیوان اشعار او به کوشش دکتر دبیر سیاقی در 2 جلد به چاپ رسیده است. او در شعر هم «داعی» تخلص میکرد و هم «نظامی».
شاه داعی در سال 870 هجری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در آنجا زیارتگاه مردم است. [۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شعر 1[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خواجه عالم امام المرسلین | آن که زو با زیب شد دنیا و دین | |
با چنین تمکین حکم و اصطفا | خوش نشسته بود روزی مصطفی | |
نزد او شهزادگان در انبساط | هر دو را از التفات او نشاط | |
این یکی دُرّ حسن، دُرّ ثمین | وان دگر گوهر، حسین نازنین | |
زاده این دو گوهر، این دو سرفراز | از علی و فاطمه در بحر راز | |
بوده جدّ خویش را منظور چشم | هر دو را میداشت همچون نور چشم | |
سوی ایشان داشت خواجه دیدگان | کآب گشت از دیدگان او روان | |
سایلی گفتا چو خواجه میگریست | یا رسول، این گریهی دلسوز چیست؟ | |
چون نگریم؟ گفت کآمد جبرئیل | آن که از حضرت مرا او شد دلیل | |
گفت با من گرچه خواهی شد ملول | میکنم القا حدیثی ای رسول | |
گرچه این هر دو جگر گوشهی تواند | ملجأ امّت به محشر این دواند | |
امتّت خواهند کشتنشان دریغ | این به زهر و آن یک دیگر به تیغ | |
امّتان بیوفا را بین که چون | این دو گوهر را روا دارند خون | |
چون نگریم کاین دو جان روزگار | هر دو خواهند کشتن زار زار؟ | |
چون نگریم کاین دو، روزی از قضا | میدردشان چنگل سگزادهها | |
لیک با حکم خدایی چاره نیست | گرچه دل، الّا که پارهپاره نیست |
شعر 2[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آنان که دیده حاصل دنیا و دین، حسین | گریند بر امام زمان و زمین، حسین | |
یاد آورید خون که روان کردهاند چون | از گردن وز حنجرهی نازنین، حسین | |
از زعم خویش دعوی اسلام کردهاند | وانگه شهید کرده و کشته چنین، حسین | |
فریاد و ناله میکند و یاد میکند | کافر به گریه در طرف روم و چین، حسین | |
ای مصطفی که خفتهای امّا نخفتهای | از روضه سر برآور و بدینسان ببین، حسین | |
«داعی» بگو که قاتل او روز رستخیز | از فعل شوم خود به کجا آورد گریز |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ لغت نامه دهخدا. تاریخ ادبیات در ایران؛ ج 4، ص 333. دیوان شاه داعی شیرازی؛ مقدمه با تخلیص.