مجید نظافت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
و فردا تصاویری جدید | و فردا تصاویری جدید | ||
نگاه مرثیه را مجروح کرد | نگاه [[مرثیه]] را مجروح کرد | ||
کوفه | کوفه | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
وقتی دوباره باز به راه افتاد | وقتی دوباره باز به راه افتاد | ||
هرگام او هزار شهادت بود | هرگام او هزار [[شهادت]] بود | ||
آمد | آمد | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
با ریسمان عاطفه در گردن | با ریسمان عاطفه در گردن | ||
تا خیمهگاه وحی | تا [[خیمهگاه]] وحی | ||
رودی در آستانهی دریا | رودی در آستانهی دریا | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۵۷۴-۱۵۷۵.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۵۷۴-۱۵۷۵.] | ||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۵
مجید نظافت (١٣٤١ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
مجید نظافت | |
---|---|
زادروز | ١٣٤١ ه.ش مشهد |
کتابها | «و ناگاه شعرهای متبسم را باد میبرد ...»، «از چیدن رنگ» و «گزیده ادبیات معاصر، شماره 33». |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مجید نظافت یزدی فرزند علی اکبر به سال ١٣٤١ ه. ش متولد شد. تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد و از شانزده سالگی به سرودن شعر پرداخت.
اشعارش در روزنامهها، جنگهای ادبی و مجموعههای مختلف، انتشار یافته است. وی دبیر اجرایی شورای شعر خراسان و معاون سردبیر روزنامهی قدس بوده است.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آثار او عبارتند از: «و ناگاه شعرهای متبسم را باد میبرد ...»، «از چیدن رنگ»، گزیدهای از غزلیات بیدل با همکاری محمد کاظم کاظمی و مصطفی محدثی و «گزیده ادبیات معاصر، شماره 33».
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آن شب امیر قافله سفره ماه را گشود
و از فاصلهی دو انگشت ضیافت عشق را، به تماشا گذاشت
یاران، لقمهی گلوگیر عشق را برداشتند
و مرگهای عاشقانه در بلوغ شکفت
و فردا تصاویری جدید
نگاه مرثیه را مجروح کرد
کوفه
انگشت نمای بیوفایی شد
و کوفی، فحشی رکیک
که «یای» نسبت را بدنام کرده است
تمامت بیداد
داد از عدالت تنها ستاند
خیمهها زیر نگاه دریدهی آفتاب
در هرم مضاعف شعله سوخت
و زمین از سرها
بر نیزه و دار، سرشار
اینک
در نگاهم هر درخت
داریست
که فریبکارانه در هیئت سبز خویش
شیعه مردان فردا را
انتظار میکشد
آنک مردی در آستانهی تردید
ایستاد و انتخاب آخر خود را لختی درنگ کرد
وقتی دوباره باز به راه افتاد
هرگام او هزار شهادت بود
آمد
آمد
آمد
با ریسمان عاطفه در گردن
تا خیمهگاه وحی
رودی در آستانهی دریا
درنگ کرد
اجازت را،
از پیش از دین خویش تبری کرد
پناه یافت
و برگشت
میدان تفته منتظرش بود
خدای را
حُرّ
نامی سزای صاحب خود بود.