سهیل محمودی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۷۴: خط ۷۴:


سید حسن ثابت محمودی در سال ١٣٣٩ ه. ش در یک خانواده‌ خراسانی نژاد در تهران چشم به جهان گشود. پس از فراغت از تحصیل به کار مطبوعاتی روی آورد.  
سید حسن ثابت محمودی در سال ١٣٣٩ ه. ش در یک خانواده‌ خراسانی نژاد در تهران چشم به جهان گشود. پس از فراغت از تحصیل به کار مطبوعاتی روی آورد.  
وی چون دارای قریحه‌ی شاعری بود آن‌گونه که خود می‌گوید مهرداد اوستا و حسین آهی او را به وادی شعر کشاندند و با فنون شعر و رموز آن آشنایش ساختند و در این رهگذر به توانایی و مهارت رسید و مجموعه‌ای نیز از اشعارش به نام‌های «دریا و غدیر» و «فصلی از عاشقانه‌ها» طبع و نشر گردید.
وی چون دارای قریحه‌ی شاعری بود آن‌گونه که خود می‌گوید مهرداد اوستا و حسین آهی او را به وادی شعر کشاندند و با فنون شعر و رموز آن آشنایش ساختند و در این رهگذر به توانایی و مهارت رسید و مجموعه‌ای نیز از اشعارش به نام‌های «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=556750&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دریا و غدیر]» و «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=517214&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author فصلی از عاشقانه‌ها]» طبع و نشر گردید.
{{گفتاورد|اگر می‌توانستم به کار تصویری می‌پرداختم چرا که از همان روزهای کودکی دوربین را بیش از قلم و کاغذ دوست داشتم اما حافظ و افسون ناپیدای شعرش و دردمندانه‌های پروین اعتصامی با جاذبه‌اش برای جوانی که روزها با فقر بالیده بود مرا به سمت شعر کشانید.
{{گفتاورد|اگر می‌توانستم به کار تصویری می‌پرداختم چرا که از همان روزهای کودکی دوربین را بیش از قلم و کاغذ دوست داشتم اما حافظ و افسون ناپیدای شعرش و دردمندانه‌های پروین اعتصامی با جاذبه‌اش برای جوانی که روزها با فقر بالیده بود مرا به سمت شعر کشانید.<ref>سهل محمودی، سخنوران نامی معاصر ایران، ج 3، ص 1838.</ref>
|سهیل محمودی|سخنوران نامی معاصر ایران، ج 3، ص 1838.}}
||}}
 


او در شعر تخلّص «سهیل» را برگزید اما کمتر از این تخلص در شعر استفاده می‌کند.<br />
او در شعر تخلّص «سهیل» را برگزید اما کمتر از این تخلص در شعر استفاده می‌کند.<br />
خط ۱۲۹: خط ۱۳۰:
{{ب| آب نگذاشت روسیه باشی‌|آفرین باد! آفرین بر چشم  }}
{{ب| آب نگذاشت روسیه باشی‌|آفرین باد! آفرین بر چشم  }}
{{پایان شعر}}<br />
{{پایان شعر}}<br />
===خاک کربلا===
===خاک [[کربلا]]===
{{شعر}}
{{شعر}}


خط ۱۶۹: خط ۱۷۰:
===کتاب‌ها===
===کتاب‌ها===


*[[با کاروان شعر عاشورا|با کاروان‌ شعر عاشورا، گردآورنده‌ مریم‌ بختیاری‌؛ زیرنظر سهیل‌ محمودی‌، تهران‌: نشر تاریخ‌ و فرهنگ‌، 1383.]]
*[[با کاروان شعر عاشورا|با کاروان‌ شعر عاشورا، گردآورنده‌ مریم‌ بختیاری‌؛ زیرنظر سهیل‌ محمودی‌، تهران‌: نشر تاریخ‌ و فرهنگ‌، ۱۳۸۳.]]


==منابع==
==منابع==


*[[دانشنامه‌ شعر عاشورایی‌ انقلاب‌ حسینی‌ در شعر شاعران‌ عرب‌ و عجم‌|دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ص: 1553-1554.]]
*[[دانشنامه‌ شعر عاشورایی‌ انقلاب‌ حسینی‌ در شعر شاعران‌ عرب‌ و عجم‌|دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ۲، ص: ۱۵۵۳-۱۵۵۴.]]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do وبسایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do وبسایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران]


== پی‌نوشت ==
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
[[رده:شاعران ایرانی]]
خط ۱۸۶: خط ۱۸۸:
[[رده:هنرمندان ایرانی]]
[[رده:هنرمندان ایرانی]]
[[رده:هنرمندان در گروه مجریان]]
[[رده:هنرمندان در گروه مجریان]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۸

سید حسن ثابت محمودی (١٣٣٩ ه. ش) شاعر، نویسنده و مجری ایرانی است.

سید حسن ثابت محمودی
سهیل محمودی.jpg
زادروز ١٣٣٩ ه.ش
تهران
لقب سهیل
کتاب‌ها دریا و غدیر»،«فصلی از عاشقانه‌ها»

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سید حسن ثابت محمودی در سال ١٣٣٩ ه. ش در یک خانواده‌ خراسانی نژاد در تهران چشم به جهان گشود. پس از فراغت از تحصیل به کار مطبوعاتی روی آورد. وی چون دارای قریحه‌ی شاعری بود آن‌گونه که خود می‌گوید مهرداد اوستا و حسین آهی او را به وادی شعر کشاندند و با فنون شعر و رموز آن آشنایش ساختند و در این رهگذر به توانایی و مهارت رسید و مجموعه‌ای نیز از اشعارش به نام‌های «دریا و غدیر» و «فصلی از عاشقانه‌ها» طبع و نشر گردید.

Page الگو:گفتاورد/styles.css must have content model "شیوه‌نامه آبشاری تمیز" for TemplateStyles (current model is "ویکی‌متن").

اگر می‌توانستم به کار تصویری می‌پرداختم چرا که از همان روزهای کودکی دوربین را بیش از قلم و کاغذ دوست داشتم اما حافظ و افسون ناپیدای شعرش و دردمندانه‌های پروین اعتصامی با جاذبه‌اش برای جوانی که روزها با فقر بالیده بود مرا به سمت شعر کشانید.[۱]


او در شعر تخلّص «سهیل» را برگزید اما کمتر از این تخلص در شعر استفاده می‌کند.

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اشتیاق[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با صدف تا بود برابر چشم‌ ریزد از ماتم تو گوهر چشم
کور بادا ز چشم زخم زمان‌ گر نگرید به سوگ تو هر چشم
در رثای تو گردیدم دل خون‌ در عزای تو گردیدم‌تر چشم
هر دمم از غمت تکدّر روی‌ هر دمم از غم تو احمر چشم
خون بگرید به سوگ تو خورشید تا گشاید به بام خاور چشم
با تو گفتا امام تا از رزم‌ که نپوش اینک ای دلاور چشم
ادبت را فلک سراپا گوش‌ شد، چو گفتی تو با برادر چشم
تا شتابان شدی به سوی فرات‌ نخل‌ها ساختند از سر چشم
غرّش تیغت آن چنان در گوش‌ جا گرفت و فروغ آن در چشم
کز خجالت شدند هر دو خموش‌ تا گشودند برق و تندر چشم
با امید تو دارد ایدون دل‌ بر گذار تو دارد ایدر چشم
تا گشودی نظر بر آب فرات‌ آسمانت نشست اندر چشم
بشد از سوی تو معطر آب‌ شدت از روی آن منور چشم
تر نکردی از آب هرگز لب‌ داشتی بر زلال کوثر چشم
گفتی: ار دست نیست در دستم‌ هست ما را به جای دیگر چشم
آب را بر دهان گرفتی و بود آتش اشتیاقت اندر چشم
تا که بر مشک، ناجوانمردی‌ دوخت آن دم ز خیل لشکر چشم
آب تا ریخت. گفتی آبرویم‌ آه! یا رب مدار دیگر چشم
کی گشاید ز شرم بر طفلان‌ دیگر این رو سیاه مضطر چشم
تیر دیگر گذاشت چون در زه‌ دوخت بر چشم، خصم کافر چشم
خون به رویت روانه شد، چون کرد چشمه‌ی خون خویش، بستر چشم
آب نگذاشت روسیه باشی‌ آفرین باد! آفرین بر چشم


خاک کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به هم صدایی هم مؤمنانه برخیزید به موج خیز خطر زین میانه برخیزید
چو آذرخش به امید پرتو افشاندن‌ ز نرم بستر ابر شبانه برخیزید
سلاح سرخ شهادت دوباره برگیرید به عزم فتح زمین و زمانه برخیزید
نثار مقدمتان باد خون سبز بهار هلا چو چلچله‌ها ز آشیانه برخیزید
دلیل راه امام است و کاروان در پی‌ به طوف مشهد خون بی‌بهانه برخیزید
به شوق بستن قامت به وعده‌گاه حضور به بانگ ناب امام زمانه برخیزید
به خویش خواندمان خاک کربلای حسین‌ به شوق بوسه بر آن آستانه برخیزید

آیینه‌ی شکیبایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نباید از شب و تشویق با تو صحبت کرد ز عقل فاصله‌اندیش با تو صحبت کرد
شکوه روح تو را دشمنت نمی‌دانست‌ اگر ز وحشت و تشویش با تو صحبت کرد
دل بزرگ تو از آفتاب لبریز است‌ خطاست از شب، و سردیش با تو صحبت کرد
حضور روشنت آئینه‌ی شکیبایی‌ست‌ همیشه می‌شود از خویش با تو صحبت کرد
دل از تلاوت وحی کلام تو پنداشت‌ که جبریل دمی پیش با تو صحبت کرد
تو محو مذهب عشقی و هیچ جایز نیست‌ از این جماعت بدکیش با تو صحبت کرد
دلم گرفته و شایسته‌ی ملامت نیست‌ اگر که بیش‌تر از بیش با تو صحبت کرد

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کتاب‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی‌نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. سهل محمودی، سخنوران نامی معاصر ایران، ج 3، ص 1838.