سید ضیاءالدین شفیعی: تفاوت میان نسخهها
(ادامه تحصیلات) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سید ضیاء الدین شفیعی''' شاعر معاصر ایرانی است. | '''سید ضیاء الدین شفیعی''' (١٣٤٤ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = سید ضیاءالدین شفیعی | | نام = سید ضیاءالدین شفیعی | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٤٤ ه.ش | ||
| محل تولد =مشهد | | محل تولد =مشهد | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها =«سرود مرد غریب»، «انار»، «پشت به سایهها و صداها»، «بر گونههای ماه»، «افکار و اندیشههای سید جمالالدین اسد آبادی»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٧٩ نظم»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٣ نثر»، «سمت صمیمانهی حیات» و «امام خمینی، پدر انقلاب اسلامی»، «سلمان و سرانجام» (یادنامهی جامع و کامل در بزرگداشت شاعر فقیه سلمان هراتی)، «پروندههای متروک». «کفن کاغذی» و ... | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
سید ضیاء الدین شفیعی فرزند سید کریم به سال ١٣٤٤ ه. ش در شهر مقدس مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و سپس به تهران آمد و از دانشگاه تهران لیسانس پیرا پزشکی و سپس فوق لیسانس ارتباطات و سرانجام دکتری ادبیات فارسی گرفت. | |||
شفیعی با انقلاب اسلامی ایران به عرصهی فعالیتهای فرهنگی- هنری قدم گذاشت و در سالهای دفاع مقدس به ادبیات گرایش پیدا کرد و نخستین کتابش در سال ١٣٧٢ ه. ش منتشر شد. | |||
از آن پس تألیفات و تحریرات متعددی در زمینههای مختلف شعر، نثر، نقد و ترجمه از او به چاپ رسید مجموعا حدود بیست عنوان کتاب تاکنون منتشر کرده و همین تعداد نیز در حال انتشار دارد. | از آن پس تألیفات و تحریرات متعددی در زمینههای مختلف شعر، نثر، نقد و ترجمه از او به چاپ رسید مجموعا حدود بیست عنوان کتاب تاکنون منتشر کرده و همین تعداد نیز در حال انتشار دارد. | ||
شفیعی در طول سالهای متمادی در مراکز مختلف مسئولیتهایی داشته که برخی از آنها عبارتند از: | |||
*مسئول بخش ادبیات مقاومت روزنامه سلام | |||
*مسئول اداره ارتباطات بنیاد شهید مرکز | |||
*مسئول بررسی محتوایی برنامههای صدا و سیما | |||
*مسئول اداره کل روابط عمومی حوزهی هنری | |||
*مدیر هنری شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی | |||
==آثار== | |||
آثار منتشر شده عبارتند از: «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=488382&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author سرود مرد غریب]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=518660&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author انار]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=576973&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author پشت به سایهها و صداها]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2786703&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author بر گونههای ماه]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1985301&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author افکار و اندیشههای سید جمالالدین اسد آبادی]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=592101&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گزیده ادبیات معاصر شماره ٧٩ نظم]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=608135&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گزیده ادبیات معاصر شماره ٣ نثر]»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=598862&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author سمت صمیمانهی حیات]» و «امام خمینی، پدر انقلاب اسلامی»، «سلمان و سرانجام» (یادنامهی جامع و کامل در بزرگداشت شاعر فقیه سلمان هراتی)، «پروندههای متروک». «کفن کاغذی» و ... | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===طوفان در سینههای شعلهور | ===طوفان در سینههای شعلهور=== | ||
خورشید سربرهنه و سرخرو در کرانهی کبود آسمان ایستاده است. خیمههای نیم سوختهی عصمت در محاصرهی نیزاری از نیزههای شعلهور شهوت آرامآرام رمق از کف میدهند و در مظلومیتی بزرگ بر زمین میافتند. شریانهای خاک از خون ابا عبد اللّه (ع) جانی تازه میگیرند، و در این اندوه بیمثال هیچ سنگ نیست که سرخ نگرید و هیچ باد نیست که تا همیشه از این سرزمین عطش به شیون نگذارد. | خورشید سربرهنه و سرخرو در کرانهی کبود آسمان ایستاده است. خیمههای نیم سوختهی عصمت در محاصرهی نیزاری از نیزههای شعلهور شهوت آرامآرام رمق از کف میدهند و در مظلومیتی بزرگ بر زمین میافتند. شریانهای خاک از [[خون]] [[ابا عبدالله (ع)|ابا عبد اللّه (ع)]] جانی تازه میگیرند، و در این اندوه بیمثال هیچ سنگ نیست که سرخ نگرید و هیچ باد نیست که تا همیشه از این سرزمین عطش به شیون نگذارد. | ||
این کودکان که چنین در دشت خار و خدعه میدوند، غزالان باغهای بهشتند که از سموم مهلکه جاهلیت میگریزند و آن شیرزن که پیامبر اندوه کربلاست فردا به تیغ ذو الفقار زبانش صبح حکومت یزید را شام خواهد کرد. | این کودکان که چنین در دشت خار و خدعه میدوند، غزالان باغهای بهشتند که از سموم مهلکه جاهلیت میگریزند و آن شیرزن که پیامبر اندوه کربلاست فردا به تیغ ذو الفقار زبانش صبح حکومت یزید را شام خواهد کرد. | ||
کیست که تردید کند عالمگیر شدن نام حسین (ع) را از پس این نیمروز بیمثل؟ بگذار تا زبان علی (ع) در کام زین العابدین (ع) بچرخد و طوفان کلمات در دار الامارهی بوزینهی شام در بگیرد آنوقت چشمان حیرتزده ظلم خواهند دید رویش دوبارهی سیمرغ امامت را از خاکستر معرکهی کربلا و جان گرفتن دوبارهی شمشیرها بیقرار کاروانیان شهادت را در دستان مردان افتخار آفرین فخّ. | کیست که تردید کند عالمگیر شدن نام [[امام حسین|حسین (ع)]] را از پس این نیمروز بیمثل؟ بگذار تا زبان علی (ع) در کام [[زین العابدین «ع»|زین العابدین (ع)]] بچرخد و طوفان کلمات در [[دار الاماره|دار الامارهی]] بوزینهی [[شام]] در بگیرد آنوقت چشمان حیرتزده ظلم خواهند دید رویش دوبارهی سیمرغ امامت را از خاکستر معرکهی کربلا و جان گرفتن دوبارهی شمشیرها بیقرار کاروانیان شهادت را در دستان مردان افتخار آفرین فخّ. | ||
زخمی که آن روز بر غیرت شیعه خورد و اندوهی که از آن ظهر دهم، سرنوشت علویان را در نوردید و تاوان آن خون که بر نسلهای پیدرپی ما ماند شوری شد که در هلهله تمام نبردهای پیروزمان ماند و بغضی شد که در حنجرهی تمام شهیدان مظلوممان شکفت. | زخمی که آن روز بر غیرت شیعه خورد و اندوهی که از آن ظهر دهم، سرنوشت علویان را در نوردید و تاوان آن خون که بر نسلهای پیدرپی ما ماند شوری شد که در هلهله تمام نبردهای پیروزمان ماند و بغضی شد که در حنجرهی تمام شهیدان مظلوممان شکفت. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۰۲: | ||
اینک این پرچمهای عزا و این کتیبههای سوگ، اینک این سینههای شعلهور و این اشکهای بیدریغ، اینک این خورشید سر برهنهی هر سال کربلا: | اینک این پرچمهای عزا و این کتیبههای سوگ، اینک این سینههای شعلهور و این اشکهای بیدریغ، اینک این خورشید سر برهنهی هر سال کربلا: | ||
زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید | |||
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید <ref> بیت از محمد کاظم کاظمی است.</ref> | زنجیرهای سینهزنی را بیاورید <ref> بیت از محمد کاظم کاظمی است.</ref> | ||
===غزل تلخ | ===غزل تلخ=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۲۵: | ||
===غزل آتش | ===غزل آتش=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۴۳: | ||
===نوحه ( | ===نوحه (١)=== | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۸۶: | ||
===نوحه (٢)=== | |||
خط ۲۳۱: | خط ۲۱۸: | ||
===مرگ و مشک و ماه | ===مرگ و مشک و ماه=== | ||
خط ۲۹۷: | خط ۲۸۴: | ||
===غزل اندوه | ===غزل اندوه=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۱۱: | خط ۲۹۸: | ||
{{ب| یک صبح بعد از آن شب سنگین زمان گم شد|بر شانه میبردند مرد خطبههایت را }} | {{ب| یک صبح بعد از آن شب سنگین زمان گم شد|بر شانه میبردند مرد خطبههایت را }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> دنیا به تنها مرد باقی مانده محتاج است</span> | |||
{ | | style="width:2em;" | | ||
| class="b" |<span class="beyt">مردی که در خود دارد اندوه صدایت را </span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۶۱۶-۱۶۲۰.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۳۳۱: | خط ۳۱۳: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۱
سید ضیاء الدین شفیعی (١٣٤٤ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سید ضیاء الدین شفیعی فرزند سید کریم به سال ١٣٤٤ ه. ش در شهر مقدس مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و سپس به تهران آمد و از دانشگاه تهران لیسانس پیرا پزشکی و سپس فوق لیسانس ارتباطات و سرانجام دکتری ادبیات فارسی گرفت.
شفیعی با انقلاب اسلامی ایران به عرصهی فعالیتهای فرهنگی- هنری قدم گذاشت و در سالهای دفاع مقدس به ادبیات گرایش پیدا کرد و نخستین کتابش در سال ١٣٧٢ ه. ش منتشر شد.
از آن پس تألیفات و تحریرات متعددی در زمینههای مختلف شعر، نثر، نقد و ترجمه از او به چاپ رسید مجموعا حدود بیست عنوان کتاب تاکنون منتشر کرده و همین تعداد نیز در حال انتشار دارد.
شفیعی در طول سالهای متمادی در مراکز مختلف مسئولیتهایی داشته که برخی از آنها عبارتند از:
- مسئول بخش ادبیات مقاومت روزنامه سلام
- مسئول اداره ارتباطات بنیاد شهید مرکز
- مسئول بررسی محتوایی برنامههای صدا و سیما
- مسئول اداره کل روابط عمومی حوزهی هنری
- مدیر هنری شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آثار منتشر شده عبارتند از: «سرود مرد غریب»، «انار»، «پشت به سایهها و صداها»، «بر گونههای ماه»، «افکار و اندیشههای سید جمالالدین اسد آبادی»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٧٩ نظم»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٣ نثر»، «سمت صمیمانهی حیات» و «امام خمینی، پدر انقلاب اسلامی»، «سلمان و سرانجام» (یادنامهی جامع و کامل در بزرگداشت شاعر فقیه سلمان هراتی)، «پروندههای متروک». «کفن کاغذی» و ...
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
طوفان در سینههای شعلهور[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خورشید سربرهنه و سرخرو در کرانهی کبود آسمان ایستاده است. خیمههای نیم سوختهی عصمت در محاصرهی نیزاری از نیزههای شعلهور شهوت آرامآرام رمق از کف میدهند و در مظلومیتی بزرگ بر زمین میافتند. شریانهای خاک از خون ابا عبد اللّه (ع) جانی تازه میگیرند، و در این اندوه بیمثال هیچ سنگ نیست که سرخ نگرید و هیچ باد نیست که تا همیشه از این سرزمین عطش به شیون نگذارد.
این کودکان که چنین در دشت خار و خدعه میدوند، غزالان باغهای بهشتند که از سموم مهلکه جاهلیت میگریزند و آن شیرزن که پیامبر اندوه کربلاست فردا به تیغ ذو الفقار زبانش صبح حکومت یزید را شام خواهد کرد.
کیست که تردید کند عالمگیر شدن نام حسین (ع) را از پس این نیمروز بیمثل؟ بگذار تا زبان علی (ع) در کام زین العابدین (ع) بچرخد و طوفان کلمات در دار الامارهی بوزینهی شام در بگیرد آنوقت چشمان حیرتزده ظلم خواهند دید رویش دوبارهی سیمرغ امامت را از خاکستر معرکهی کربلا و جان گرفتن دوبارهی شمشیرها بیقرار کاروانیان شهادت را در دستان مردان افتخار آفرین فخّ.
زخمی که آن روز بر غیرت شیعه خورد و اندوهی که از آن ظهر دهم، سرنوشت علویان را در نوردید و تاوان آن خون که بر نسلهای پیدرپی ما ماند شوری شد که در هلهله تمام نبردهای پیروزمان ماند و بغضی شد که در حنجرهی تمام شهیدان مظلوممان شکفت.
اینک این پرچمهای عزا و این کتیبههای سوگ، اینک این سینههای شعلهور و این اشکهای بیدریغ، اینک این خورشید سر برهنهی هر سال کربلا:
زخمیم، خنجر یمنی را بیاورید
زنجیرهای سینهزنی را بیاورید [۱]
غزل تلخ[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گرچه روزی تلختر از روز عاشورا نبود | آنچه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود [۲] | |
عشق میفرمود: «باید رفت» میرفتند و هیچ | بیمشان از تیرهای تلخ و بیپروا نبود | |
خیمهها از مرد خالی میشد، امّا همچنان | اهل بیت عشق در مردانگی تنها، نبود | |
آفتاب ظهر عاشورا به سختی میگریست | کودکان لب تشنه بودند و کسی سقّا نبود | |
آسمان میسوخت از داغی که بر دل داشت، آه | کودکی آتش به دامن میشد و بابا نبود | |
کاروان کمکم به سمت ناکجا میرفت و کاش | بازگشتی این سفر را، باز، از آن جا نبود |
غزل آتش[ویرایش | ویرایش مبدأ]
خونی چکید و حنجرهی خاک جان گرفت | بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت | |
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد | آتش سراغ خیمهی رنگین کمان گرفت | |
ابری برای گریه نیامد ولی ز سنگ | خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت | |
«اسبی ز سمت علقمه آمد» دگر بس است | تیری امام آینهها را نشان گرفت | |
ماندهست در حکایت این سوگ شعر من | چندان که جسم سوخت و آتش به جان گرفت | |
از آخرین شراره چنین میرسد به گوش: | باید تقاص عافیت از کوفیان گرفت |
نوحه (١)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آتشی به خیمهگاه ابرهاست
گردباد تیرهای
در آسمان تلخ ایستاده
طعم مرگ
در دهان کهکشان
غریب
تکتک ستارهها
شکستهاند.
[کهکشان خرابهایست
ماه یک سر بریده
تشت آسمانِ تیره
پر ز خون]
دورتر
صدای سنج میرسد به گوش،
یک نفر غریب
مویه میکند:
«باز این چه شورش است؟»
نوحه (٢)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آسمان
-کمر شکسته-
آه میکشید مرگ خویش را.
ماه نوحهخوان رودی از ستارگان دردمند شد.
ناگهان
میان دستهای کهکشان
شهاب کوچکی شکفت [۳]
آسمان
دوباره قد کشید
ماه سربلند شد
مرگ و مشک و ماه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مشک تشنه
ماه تشنه
خیمهگاه تشنه تو
ماه از میان نخلهای شرمگین گذشت
چشمهای مست مرگ
مشک و ماه را به خواب دید
مشک سیر
ماه تشنه
خیمهگاه منتظر
ماه دستهای خویش را به آب داد
چشمهای خویش را به آفتاب
مرگ
همچنان به مشک خیره مانده بود
تیری از کمان پرید
مشک مرد و
ماه تشنه جان سپرد
خیمهگاه بغض کودکان خویش را
به آسمان سپرد
مرگ مانده بود و
ماه میگذشت
شط
-هنوز تا همیشه-
رو سیاه میگذشت
غزل اندوه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نوشید خاک تشنه اندوه صدایت را | پیمود چشم آسمان سمت دعایت را | |
گم کرد دستاس زمین در گردشی غافل | دستان با تقدیر چرخش آشنایت را | |
میچرخد این دستاس خالی بعد از آن بیخود | میجوید از انسان گندمگون خدایت را | |
میپرسد از خود در سکوت نیمه شبهایش | راز بقیع و راز ظهر کربلایت را | |
یک صبح بعد از آن شب سنگین زمان گم شد | بر شانه میبردند مرد خطبههایت را |
دنیا به تنها مرد باقی مانده محتاج است | مردی که در خود دارد اندوه صدایت را |