مسلم بن عوسجه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| تصویر = | | تصویر =مزار یاران امام حسین(ع).jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
|توضیح تصویر = | |توضیح تصویر = | ||
خط ۲۳: | خط ۲۱: | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| نقش های برجسته = از یاران امام حسین (ع) | | نقش های برجسته = از یاران امام حسین (ع) و شهدای کربلا | ||
}} | }}'''مسلم بن عوسجه''' از اصحاب [[امام حسین(ع)]] که در روز [[عاشورا]] در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید. | ||
==زندگینامه== | |||
مسلم بن عوسجه بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه بن ابو جهل اسدی سعدی، منسوب به بنی اسد قبیلهای از اعراب عدنانی شمال شبه جزیره که در [[کوفه]] میزیست. او از مردان کوفه بود که به [[حسین|امام حسین (ع)]] نامه نوشت و ایشان را به [[کوفه]] دعوت کرد و به عهدش هم وفا کرد. بنا به نقلی [[مسلم بن عقیل]] در هنگام ورود به کوفه به خانه او وارد شد. <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص436؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق. القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص382؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34. </ref> | |||
او هم اسم پدرش و هم اسم فرزندش عوسجه بود به همین جهت ابن اثیر او را ابو عوسجه نامیده است. کُنیهاش ابو جحل به معنی مهتر زنبوران عسل است. <ref>اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیر، عزّ الدین علی بن احمد بن ابی الکرم، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت: 1417 ﻫ ق / 1966 م. فی معرفه الصحابه، ابن اثیر، عزّ الدین علی بن احمد بن ابی الکرم، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت: 1417 ﻫ ق / 1966 م.، ج5، ص172.</ref> | |||
مسلم از اصحاب پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود. او چندین بار قرآن را در نزد امام علی (ع) فرا گرفت و از قراء و محدثین بود. او از اصحابی بود که از پیامبر (ص) حدیث نقل کرد و در فتوحات صدر اسلام به ویژه فتح آذربایجان شرکت داشت. مسلم همچنین در تمامی جنگها در خدمت امام علی (ع) جهاد کرد. | |||
مسلم از اصحاب پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود. او | |||
==نقش در نهضت مسلم بن عقیل== | ==نقش در نهضت مسلم بن عقیل== | ||
در زمان نهضت مسلم بن عقیل | در زمان نهضت [[مسلم بن عقیل]]، مسلم از نمایندگان و وکلای ایشان در کوفه بود که به ثبت اسامی بیعتکنندگان و جمع وجوه و صرف در موارد نیاز شرعی از جمله خرید اسلحه برای مقابله با [[یزید]] و سپاه او و امثال آن میپرداخت. مسلم بن عوسجه و [[حبیب بن مظاهر|حبیب بن مُظاهر]] در کوفه برای [[حسین بن علی|امام حسین (ع)]] [[بیعت]] میگرفتند. <ref>5. 5. ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص102.</ref> [[عبید الله بن زیاد|ابن زیاد]] پس از آنکه مردم کوفه را مرعوب نمود، به جستوجوی مسلم پرداخت و توسط یکی از بردگان شامی خود به نام مَعقِل با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد. معقل برای انجام مأموریت خود، مسلم بن عوسجه را انتخاب کرد و با زیر نظر گرفتن او توانست مخفیگاه مسلم را بداند و در خانه [[هانی بن عروه|هانی بن عروه]] با مسلم دیدار کند. | ||
==نقش در واقعه کربلا== | |||
پس از شهادت مسلم و هانی، خاندان حبیب بن مُظاهر و مسلم بن عوسجه آن دو را پنهان کردند تا اینکه مخفیانه از شهر گریختند. در این سفر همسرش امّخلف، فرزندش خلف و کنیزش نیز با آنان بودند و در روز ششم محرم در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند. آمدن آنان شوقی فراوان در کاروان امام حسین (ع) به وجود آورد چندان که حضرت زینب (س) برای آنان سلام فرستاد. مسلم و حبیب از این سلام سخت گریستند. | == نقش در واقعه کربلا == | ||
مسلم | پس از شهادت مسلم و هانی، خاندان حبیب بن مُظاهر و مسلم بن عوسجه آن دو را پنهان کردند تا اینکه مخفیانه از شهر گریختند. در این سفر همسرش امّخلف، [[خلف بن مسلم بن عوسجه|فرزندش خلف]] و کنیزش نیز با آنان بودند و در روز ششم [[محرم]] در [[کربلا]] به [[امام حسین (ع)]] پیوستند. آمدن آنان شوقی فراوان در کاروان امام حسین (ع) به وجود آورد چندان که [[زینب (س)|حضرت زینب (س)]] برای آنان سلام فرستاد. مسلم و حبیب از این سلام سخت گریستند. | ||
در شب عاشورا پس از سخنان امام حسین (ع) و سخنان عباس بن علی (ع)، | |||
=== اعلام حمایت از امام حسین(ع) === | |||
در روز عاشورا و به هنگام نبرد چنین رجز میخواند: | مسلم در شب عاشورا پس از سخنان امام حسین (ع) و سخنان [[عباس ابن علی(ع)|عباس بن علی (ع)]]، برخاست و گفت: «چگونه میتوانیم تو را ترک کنیم؟ از آن پس در پیشگاه خداوند، چه عذری در عدم انجام وظیفه نسبت به تو خواهیم داشت؟ نه! به خدا قسم از تو هرگز جدا نخواهم شد و از تو دست بر نمیدارم تا نیزهام را برسینه پر از کینه دشمنان فرو برم و با شمشیر خود آنقدر بر آنان زخم وارد سازم که قبضه آن از تیغه جدا شود و هرگاه اسلحه برای جنگ کردن با آنان نداشته باشم آنقدر سنگ بر دشمنان میاندازم تا در راهت کشته شوم، تا خدا بداند و امضا فرماید که ما وصیت رسول خدا را درباره شما به کار بردیم و سوگند به خدا اگر بدانم کشته میشوم، سپس زنده میگردم، باز سوخته میشوم و باز زنده میگردم و این عمل هفتاد مرتبه با من تکرار میشود، دست از تو برنمیدارم تا در رکاب تو به افتخار شهادت نایل گردم و اینک چگونه دست از یاری تو بردارم با اینکه میدانم یک کشتن بیش نیست و به افتخار و عزت و امتیاز ابدی نائل میگردم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص434؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص95؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص444. </ref> | ||
در روز [[عاشورا]] و به هنگام نبرد چنین رجز میخواند: | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
اگر از شخصیت من بپرسید من شیری از فرزندان تیرهای از بزرگان بنی اسد هستم. | اگر از شخصیت من بپرسید من شیری از فرزندان تیرهای از بزرگان بنی اسد هستم. کسی که بر ما ستم کند، از رستگاری دور است و کافرِ به دینِ جبار صمد است. | ||
===شهادت=== | |||
در نبرد، کسی یارای مقابله با او نبود. [[عمرو بن حجاج زبیدی|عمرو بن حجاج زبیدی]] که دید ممکن است تمام لشکریانش در جنگ تن به تن از پای در آیند، به لشکر [[عمر بن سعد|ابن سعد]] توصیه کرد که هماورد نطلبند. به آنان گفت: «ای نادانان! میدانید با چه کسانی نبرد میکنید؟ اینان شجاعان شهر و مردمی طالب مرگند. با کسانی که خود را برای هرگونه پیشآمد مهیا کرده و از مرگ هراسی ندارند. هیچکس از شما، تنها به جنگ نرود. اینان عده اندکی هستند و به خدا سوگند اگر آنان را سنگسار کنید، همگی آنان را خواهید کشت. پس به صورت دسته جمعی حمله برید!» | |||
[[عمر بن سعد|عمر بن سعد]] گفت: «آری! درست است.» | |||
سپاهیان عمرو بن حجاج از سوی فرات بر سپاه امام حسین (ع) حمله کردند. مدتی با هم درگیر شدند تا آنکه آشوب فرونشست و یاران حجاج به جای خود بازگشتند. در این یورش، مسلم بن عوسجه بر اثر حمله گروهی دشمنان، بر خاک افتاد. <ref>ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435-439؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص455-456؛ نهایة الارب، ج7، ص188. </ref> | |||
امام حسین (ع) به همراه حبیب بن مظاهر بر بالین او حاضر شدند و چند لحظه پیش از شهادت با او سخن گفتند. امام حسین (ع) برای او آمرزش خواست و این آیه را تلاوت فرمود: «فَمِنْهُم مَنْ قَضی نَحْبَه وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً، <ref>قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 33. </ref> برخی از آنان پیمان خود را انجام دادند و برخی از آنان انتظار میکشند و تغییر و تبدیلی در کار ندادند.» | |||
حبیب به او گفت: «ای مسلم! شهادت تو بر من دشوار است. تو را به بهشت بشارت میدهم. میدانم فاصلهای نخواهد شد که من هم به تو ملحق میشوم. اما اگر حرف و وصیتی داری، در خدمت تو هستم.» | |||
مسلم گفت: «خداوند تو را به خیر بشارت دهد، اَنَا اوُصیکَ بِهذَا رَحِمَکَ اللهُ اَنْ تَموُتَ دوُنَهُ، در راه نواده رسول خدا لحظهای آرام نگیر و از بذل جان و ریختن خون دریغ مدار!» | |||
حبیب گفت: «به خدا سوگند در راه او جان میدهم» | |||
مسلم به شهادت رسید. <ref>ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق /1962 –1967 م.، ج5، ص435-439؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص455-456؛ نهایة الارب، ج7، ص435-439. </ref> قاتلان مسلم بن عوسجه عبارتند از: [[مسلم بن عبدالله ضبابی|مسلم بن عبدالله ضبابی]]، [[عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی|عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی]] <ref>زیارت ناحیه مقدسه.</ref> و بنا به قولی خود عمرو بن حجاج زبیدی است. | |||
[[شبث بن ربعى|شبث بن ربعی]] از فرماندهان سپاه عمر بن سعد یاران خود را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه سرزنش کرد و گفت: «به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت. در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام، خود شش تن را کشته بود.» | |||
شبث بن ربعی از فرماندهان سپاه عمر بن سعد یاران خود را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه سرزنش کرد و گفت: | |||
تمامی مصادر و منابع تاریخی و رجالی نام او را ذکر کردهاند. <ref>برای نمونه نک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص336-337؛ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م. الطوال، ص235-236؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص363، 435-439.</ref> برخی او را اولین شهید بعد از حمله اول میدانند. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص69.</ref> او به هنگام شهادت حدود 80 سال سن داشت. | |||
==ذکر نام در زیارتنامه ها== | |||
در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به وی سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ الاَسَدِی القائِلِ لِلحُسَینِ وَ قَد اَذِنَ لَهُ فِی الاِنصِرَافِ: نَحنُ نُخَلِّی عَنکَ وَ بِمَ نَعتَذِرُ عِندَاللهِ مِن اَدَاءِ حَقِّکَ؟ وَ لا وَاللهِ حَتَّی اَکسِرَ فِی صُدُورِهِم رُمحِی وَ اَضرِبَهُم بِسَیفِی ما ثَبَتَ قائِمُهُ فِی یدِی وَ لا اُفارقُکَ وَ لَو لَم یکُن مَعِی سِلاحٌ اُقاتِلُهُم بِهِ لَقَذَفتُهُم بِالحِجَارَةِ وَ لَم اُفارِقکَ حَتَّی اَمُوتَ مَعَکَ وَ کُنتَ اَوَّلَ مَن شَرَی نَفسَهُ وَ اَوَّلَ شَهیدٍ مِن شُهَداءِاللهِ نَحبَهُ فَفُزتَ وَ رَبِّ الکَعبَةِ شَکَرَاللهُ لَکَ استِقدَامَکَ وَ مُوَاساتَکَ اِمامَکَ اِذ مَشَی اِلَیکَ وَ اَنتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یرحَمُکَ اللهُ یا مُسلِمَ بنَ عَوسَجَةَ وَ قَرَأَ: فَمِنْهُم مَنْ قَضی نَحْبَه وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً لَعَنَ اللهُ المُشتَرکِینَ فِی قَتلِکَ عَبدَاللهِ بنَ خَشکَارَةِ البَجَلِی وَ مُسلِمَ بنَ عَبدِاللهِ الضَّبابِی» | |||
سلام بر مسلم بن عوسجه اسدی که وقتی حسین بن علی (ع) به او اجازه بازگشت از صحنه کربلا را داد، خطاب به امام حسین (ع) گفت: چگونه میتوانیم تو را ترک کنیم؟ از آن پس در پیشگاه خداوند، چه عذری در عدم انجام وظیفه نسبت به تو خواهیم داشت؟ نه! به خدا سوگند از تو هرگز جدا نخواهم شد و از تو دست برنمیدارم تا نیزهام را برسینه پر از کینه دشمنان فرو برم و با شمشیر خود آنقدر بر آنان زخم وارد سازم که قبضه آن از تیغه جدا شود؛ و هرگاه اسلحه برای جنگ کردن با آنان نداشته باشم، آنقدر سنگ بر دشمنان میاندازم تا در راهت کشته شوم، تا خدا بداند و امضا فرماید که ما وصیت رسول خدا را درباره شما به کار بردیم. ای مسلم تو اول کسی بودی که از جان گذشتی و اول شهیدی بودی که در راه خدا رستگار شدی و به پیمانت با خدا عمل کردی. به خدای کعبه قسم که رستگار شدی. خداوند به تو به خاطر دلیری و مردانگی، مساعدت و همیاری و مواساتی که با امام خود کردی، پاداش نیکو دهد. آن هنگام که امام پیش آمد و تو افتاده بودی فرمود: خداوند تو را رحمت کند ای مسلم بن عوسجه اسدی؛ و این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَن قَضی' نَحْبَه وَ مِنْهُم مَن ینْتَظِر وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً <ref>قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 33. </ref> برخی از آنان پیمان خود را انجام دادند و برخی از آنان انتظار میکشند و تغییر و تبدیلی در کار ندادند. خداوند شرکتکنندگان در قتل تو، عبدالله ضبابی و عبدالله بن خشکاره بجلی را لعنت کند. | |||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 339-345. | |||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 339-345.] | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده: تاریخ]] | [[رده: تاریخ]] | ||
خط ۷۳: | خط ۸۵: | ||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[رده: شهدای صبح عاشورا]] | [[رده: شهدای صبح عاشورا]] | ||
[[en:Muslim b. Awsaja al-Asadi]] | |||
<references />{{یاران امام حسین علیه السلام}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۱
مسلم بن عوسجه از اصحاب امام حسین(ع) که در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید.
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | |
---|---|
نام کامل | مسلم بن عوسجه بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه بن ابو جهل اسدی سعدی |
محل زندگی | کوفه |
نقش های برجسته | از یاران امام حسین (ع) و شهدای کربلا |
زندگینامهویرایش
مسلم بن عوسجه بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه بن ابو جهل اسدی سعدی، منسوب به بنی اسد قبیلهای از اعراب عدنانی شمال شبه جزیره که در کوفه میزیست. او از مردان کوفه بود که به امام حسین (ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد و به عهدش هم وفا کرد. بنا به نقلی مسلم بن عقیل در هنگام ورود به کوفه به خانه او وارد شد. [۱]
او هم اسم پدرش و هم اسم فرزندش عوسجه بود به همین جهت ابن اثیر او را ابو عوسجه نامیده است. کُنیهاش ابو جحل به معنی مهتر زنبوران عسل است. [۲]
مسلم از اصحاب پیامبر (ص) و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود. او چندین بار قرآن را در نزد امام علی (ع) فرا گرفت و از قراء و محدثین بود. او از اصحابی بود که از پیامبر (ص) حدیث نقل کرد و در فتوحات صدر اسلام به ویژه فتح آذربایجان شرکت داشت. مسلم همچنین در تمامی جنگها در خدمت امام علی (ع) جهاد کرد.
نقش در نهضت مسلم بن عقیلویرایش
در زمان نهضت مسلم بن عقیل، مسلم از نمایندگان و وکلای ایشان در کوفه بود که به ثبت اسامی بیعتکنندگان و جمع وجوه و صرف در موارد نیاز شرعی از جمله خرید اسلحه برای مقابله با یزید و سپاه او و امثال آن میپرداخت. مسلم بن عوسجه و حبیب بن مُظاهر در کوفه برای امام حسین (ع) بیعت میگرفتند. [۳] ابن زیاد پس از آنکه مردم کوفه را مرعوب نمود، به جستوجوی مسلم پرداخت و توسط یکی از بردگان شامی خود به نام مَعقِل با ترفندی خاص به مخفیگاه او پی برد. معقل برای انجام مأموریت خود، مسلم بن عوسجه را انتخاب کرد و با زیر نظر گرفتن او توانست مخفیگاه مسلم را بداند و در خانه هانی بن عروه با مسلم دیدار کند.
نقش در واقعه کربلاویرایش
پس از شهادت مسلم و هانی، خاندان حبیب بن مُظاهر و مسلم بن عوسجه آن دو را پنهان کردند تا اینکه مخفیانه از شهر گریختند. در این سفر همسرش امّخلف، فرزندش خلف و کنیزش نیز با آنان بودند و در روز ششم محرم در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند. آمدن آنان شوقی فراوان در کاروان امام حسین (ع) به وجود آورد چندان که حضرت زینب (س) برای آنان سلام فرستاد. مسلم و حبیب از این سلام سخت گریستند.
اعلام حمایت از امام حسین(ع)ویرایش
مسلم در شب عاشورا پس از سخنان امام حسین (ع) و سخنان عباس بن علی (ع)، برخاست و گفت: «چگونه میتوانیم تو را ترک کنیم؟ از آن پس در پیشگاه خداوند، چه عذری در عدم انجام وظیفه نسبت به تو خواهیم داشت؟ نه! به خدا قسم از تو هرگز جدا نخواهم شد و از تو دست بر نمیدارم تا نیزهام را برسینه پر از کینه دشمنان فرو برم و با شمشیر خود آنقدر بر آنان زخم وارد سازم که قبضه آن از تیغه جدا شود و هرگاه اسلحه برای جنگ کردن با آنان نداشته باشم آنقدر سنگ بر دشمنان میاندازم تا در راهت کشته شوم، تا خدا بداند و امضا فرماید که ما وصیت رسول خدا را درباره شما به کار بردیم و سوگند به خدا اگر بدانم کشته میشوم، سپس زنده میگردم، باز سوخته میشوم و باز زنده میگردم و این عمل هفتاد مرتبه با من تکرار میشود، دست از تو برنمیدارم تا در رکاب تو به افتخار شهادت نایل گردم و اینک چگونه دست از یاری تو بردارم با اینکه میدانم یک کشتن بیش نیست و به افتخار و عزت و امتیاز ابدی نائل میگردم.» [۴] در روز عاشورا و به هنگام نبرد چنین رجز میخواند:
اِن تَسئَلوا عَنّی فَانّی ذولَبد | ||
فَمَن بَغایا حائدٌ عَنِ الرَّشَد | ||
مِن فَرعِ قَومٍ مِن ذَری بَنیاَسَد | ||
وَ کافِرُ بِدینِ جَبّارٍ صَمَد |
اگر از شخصیت من بپرسید من شیری از فرزندان تیرهای از بزرگان بنی اسد هستم. کسی که بر ما ستم کند، از رستگاری دور است و کافرِ به دینِ جبار صمد است.
شهادتویرایش
در نبرد، کسی یارای مقابله با او نبود. عمرو بن حجاج زبیدی که دید ممکن است تمام لشکریانش در جنگ تن به تن از پای در آیند، به لشکر ابن سعد توصیه کرد که هماورد نطلبند. به آنان گفت: «ای نادانان! میدانید با چه کسانی نبرد میکنید؟ اینان شجاعان شهر و مردمی طالب مرگند. با کسانی که خود را برای هرگونه پیشآمد مهیا کرده و از مرگ هراسی ندارند. هیچکس از شما، تنها به جنگ نرود. اینان عده اندکی هستند و به خدا سوگند اگر آنان را سنگسار کنید، همگی آنان را خواهید کشت. پس به صورت دسته جمعی حمله برید!»
عمر بن سعد گفت: «آری! درست است.»
سپاهیان عمرو بن حجاج از سوی فرات بر سپاه امام حسین (ع) حمله کردند. مدتی با هم درگیر شدند تا آنکه آشوب فرونشست و یاران حجاج به جای خود بازگشتند. در این یورش، مسلم بن عوسجه بر اثر حمله گروهی دشمنان، بر خاک افتاد. [۵]
امام حسین (ع) به همراه حبیب بن مظاهر بر بالین او حاضر شدند و چند لحظه پیش از شهادت با او سخن گفتند. امام حسین (ع) برای او آمرزش خواست و این آیه را تلاوت فرمود: «فَمِنْهُم مَنْ قَضی نَحْبَه وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً، [۶] برخی از آنان پیمان خود را انجام دادند و برخی از آنان انتظار میکشند و تغییر و تبدیلی در کار ندادند.»
حبیب به او گفت: «ای مسلم! شهادت تو بر من دشوار است. تو را به بهشت بشارت میدهم. میدانم فاصلهای نخواهد شد که من هم به تو ملحق میشوم. اما اگر حرف و وصیتی داری، در خدمت تو هستم.»
مسلم گفت: «خداوند تو را به خیر بشارت دهد، اَنَا اوُصیکَ بِهذَا رَحِمَکَ اللهُ اَنْ تَموُتَ دوُنَهُ، در راه نواده رسول خدا لحظهای آرام نگیر و از بذل جان و ریختن خون دریغ مدار!»
حبیب گفت: «به خدا سوگند در راه او جان میدهم»
مسلم به شهادت رسید. [۷] قاتلان مسلم بن عوسجه عبارتند از: مسلم بن عبدالله ضبابی، عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی [۸] و بنا به قولی خود عمرو بن حجاج زبیدی است.
شبث بن ربعی از فرماندهان سپاه عمر بن سعد یاران خود را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه سرزنش کرد و گفت: «به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت. در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام، خود شش تن را کشته بود.»
تمامی مصادر و منابع تاریخی و رجالی نام او را ذکر کردهاند. [۹] برخی او را اولین شهید بعد از حمله اول میدانند. [۱۰] او به هنگام شهادت حدود 80 سال سن داشت.
ذکر نام در زیارتنامه هاویرایش
در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ الاَسَدِی القائِلِ لِلحُسَینِ وَ قَد اَذِنَ لَهُ فِی الاِنصِرَافِ: نَحنُ نُخَلِّی عَنکَ وَ بِمَ نَعتَذِرُ عِندَاللهِ مِن اَدَاءِ حَقِّکَ؟ وَ لا وَاللهِ حَتَّی اَکسِرَ فِی صُدُورِهِم رُمحِی وَ اَضرِبَهُم بِسَیفِی ما ثَبَتَ قائِمُهُ فِی یدِی وَ لا اُفارقُکَ وَ لَو لَم یکُن مَعِی سِلاحٌ اُقاتِلُهُم بِهِ لَقَذَفتُهُم بِالحِجَارَةِ وَ لَم اُفارِقکَ حَتَّی اَمُوتَ مَعَکَ وَ کُنتَ اَوَّلَ مَن شَرَی نَفسَهُ وَ اَوَّلَ شَهیدٍ مِن شُهَداءِاللهِ نَحبَهُ فَفُزتَ وَ رَبِّ الکَعبَةِ شَکَرَاللهُ لَکَ استِقدَامَکَ وَ مُوَاساتَکَ اِمامَکَ اِذ مَشَی اِلَیکَ وَ اَنتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یرحَمُکَ اللهُ یا مُسلِمَ بنَ عَوسَجَةَ وَ قَرَأَ: فَمِنْهُم مَنْ قَضی نَحْبَه وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً لَعَنَ اللهُ المُشتَرکِینَ فِی قَتلِکَ عَبدَاللهِ بنَ خَشکَارَةِ البَجَلِی وَ مُسلِمَ بنَ عَبدِاللهِ الضَّبابِی»
سلام بر مسلم بن عوسجه اسدی که وقتی حسین بن علی (ع) به او اجازه بازگشت از صحنه کربلا را داد، خطاب به امام حسین (ع) گفت: چگونه میتوانیم تو را ترک کنیم؟ از آن پس در پیشگاه خداوند، چه عذری در عدم انجام وظیفه نسبت به تو خواهیم داشت؟ نه! به خدا سوگند از تو هرگز جدا نخواهم شد و از تو دست برنمیدارم تا نیزهام را برسینه پر از کینه دشمنان فرو برم و با شمشیر خود آنقدر بر آنان زخم وارد سازم که قبضه آن از تیغه جدا شود؛ و هرگاه اسلحه برای جنگ کردن با آنان نداشته باشم، آنقدر سنگ بر دشمنان میاندازم تا در راهت کشته شوم، تا خدا بداند و امضا فرماید که ما وصیت رسول خدا را درباره شما به کار بردیم. ای مسلم تو اول کسی بودی که از جان گذشتی و اول شهیدی بودی که در راه خدا رستگار شدی و به پیمانت با خدا عمل کردی. به خدای کعبه قسم که رستگار شدی. خداوند به تو به خاطر دلیری و مردانگی، مساعدت و همیاری و مواساتی که با امام خود کردی، پاداش نیکو دهد. آن هنگام که امام پیش آمد و تو افتاده بودی فرمود: خداوند تو را رحمت کند ای مسلم بن عوسجه اسدی؛ و این آیه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُم مَن قَضی' نَحْبَه وَ مِنْهُم مَن ینْتَظِر وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً [۱۱] برخی از آنان پیمان خود را انجام دادند و برخی از آنان انتظار میکشند و تغییر و تبدیلی در کار ندادند. خداوند شرکتکنندگان در قتل تو، عبدالله ضبابی و عبدالله بن خشکاره بجلی را لعنت کند.
منبعویرایش
پی نوشتویرایش
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص436؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق. القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص382؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34.
- ↑ اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیر، عزّ الدین علی بن احمد بن ابی الکرم، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت: 1417 ﻫ ق / 1966 م. فی معرفه الصحابه، ابن اثیر، عزّ الدین علی بن احمد بن ابی الکرم، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت: 1417 ﻫ ق / 1966 م.، ج5، ص172.
- ↑ 5. 5. ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص102.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص434؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص95؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص444.
- ↑ ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435-439؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص455-456؛ نهایة الارب، ج7، ص188.
- ↑ قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 33.
- ↑ ر.ک : تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق /1962 –1967 م.، ج5، ص435-439؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص455-456؛ نهایة الارب، ج7، ص435-439.
- ↑ زیارت ناحیه مقدسه.
- ↑ برای نمونه نک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص336-337؛ الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : 1960 م. الطوال، ص235-236؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص363، 435-439.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، 1362 ش.، ج45، ص69.
- ↑ قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 33.