جلیل واقع طلب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جلیل واقع طلب''' یکی از شاعران معاصر ایرانی است. | '''جلیل واقع طلب''' (١٣٣٠ ه. ش) یکی از شاعران معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = جلیل واقع طلب | | نام = جلیل واقع طلب | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٣٠ ه.ش | ||
| محل تولد =رشت | | محل تولد =رشت | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
جلیل واقع طلب فرزند علی تخلص به «نهیب» به سال ١٣٣٠ ه. ش در شهرستان رشت به دنیا آمد تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در زادگاهش طی نمود. | |||
واقع طلب فعالیتهای شعری خود را از دوران جوانی آغاز و از سال ١٣٧٠ ه. ش به صورت جدی دنبال کرد. در آغاز اشعارش در مطبوعات به چاپ میرسید. | |||
واقع طلب صرفا اشعار کلاسیک میسراید و تمایل اصلی او به سرودن غزل و در مرتبه بعد مثنوی است وی در سال ١٣٧٠ ه. ش از کار اداری (اداره ثبت اسناد) بازنشسته شد و بعد از آن با صدا و سیمای مرکز استان گیلان به عنوان نویسنده و هم چنین دبیر شورای شعر اداره کل ارشاد اسلامی گیلان را بر عهده داشته است. | |||
واقع طلب صرفا اشعار کلاسیک میسراید و تمایل اصلی او به سرودن غزل و در مرتبه بعد مثنوی است وی در سال | |||
تأسیس انجمن مستقل شاعران گیل و هیئت هنری پاسداشت عاشورا و دبیری کنگره سراسری اول و دوم غزل معاصر در کارنامهی فعالیتهای فرهنگی و هنری وی به چشم میخورد. | تأسیس انجمن مستقل شاعران گیل و هیئت هنری پاسداشت عاشورا و دبیری کنگره سراسری اول و دوم غزل معاصر در کارنامهی فعالیتهای فرهنگی و هنری وی به چشم میخورد. | ||
==آثار | ==آثار== | ||
از جلیل واقع طلب تاکنون چند مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «باغ آبی» که مجموعه غزلیات اوست. «باران تشنگی» در دو مرحله که منظومه بلند عاشورایی شاعر است. منظومه «یک جرعه شوکران»، «دود آه فرشتههای خدا» که منظومه شعر دفاع مقدس میباشد و «گنجشک هیچ وقت قناری نمیشود». | از جلیل واقع طلب تاکنون چند مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «باغ آبی» که مجموعه غزلیات اوست. «باران تشنگی» در دو مرحله که منظومه بلند عاشورایی شاعر است. منظومه «یک جرعه شوکران»، «دود آه فرشتههای خدا» که منظومه شعر دفاع مقدس میباشد و «گنجشک هیچ وقت قناری نمیشود». | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===سیمرغ روز واقعه | ===سیمرغ روز واقعه=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۱۶: | ||
{{ب| آری تو تشنه بودی و طفلانت، این درست|همراه کاروان تو سقّا مگر نبود؟ }} | {{ب| آری تو تشنه بودی و طفلانت، این درست|همراه کاروان تو سقّا مگر نبود؟ }} | ||
{{ب| با خانهی خدا به خدا میشد اشتباه|شش گوشه، مرقد تو | {{ب| با خانهی خدا به خدا میشد اشتباه|شش گوشه، مرقد تو [[حسین]]م، اگر نبود }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===بخشی از منظومه بلند باران تشنگی | ===بخشی از منظومه بلند باران تشنگی=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۶۰: | ||
===مثل تیغهی علم | ===مثل تیغهی علم=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۸۱: | ||
===گل سرخ | ===گل سرخ=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۲۰۹: | خط ۱۹۹: | ||
===سوز باران | ===سوز باران=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۲۲۹: | خط ۲۱۹: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1459-1461. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1459-1461.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۲۳۶: | خط ۲۲۶: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱
جلیل واقع طلب (١٣٣٠ ه. ش) یکی از شاعران معاصر ایرانی است.
جلیل واقع طلب | |
---|---|
زادروز | ١٣٣٠ ه.ش رشت |
تخلص | نهیب |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
جلیل واقع طلب فرزند علی تخلص به «نهیب» به سال ١٣٣٠ ه. ش در شهرستان رشت به دنیا آمد تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در زادگاهش طی نمود.
واقع طلب فعالیتهای شعری خود را از دوران جوانی آغاز و از سال ١٣٧٠ ه. ش به صورت جدی دنبال کرد. در آغاز اشعارش در مطبوعات به چاپ میرسید.
واقع طلب صرفا اشعار کلاسیک میسراید و تمایل اصلی او به سرودن غزل و در مرتبه بعد مثنوی است وی در سال ١٣٧٠ ه. ش از کار اداری (اداره ثبت اسناد) بازنشسته شد و بعد از آن با صدا و سیمای مرکز استان گیلان به عنوان نویسنده و هم چنین دبیر شورای شعر اداره کل ارشاد اسلامی گیلان را بر عهده داشته است.
تأسیس انجمن مستقل شاعران گیل و هیئت هنری پاسداشت عاشورا و دبیری کنگره سراسری اول و دوم غزل معاصر در کارنامهی فعالیتهای فرهنگی و هنری وی به چشم میخورد.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از جلیل واقع طلب تاکنون چند مجموعه شعر به چاپ رسیده است: «باغ آبی» که مجموعه غزلیات اوست. «باران تشنگی» در دو مرحله که منظومه بلند عاشورایی شاعر است. منظومه «یک جرعه شوکران»، «دود آه فرشتههای خدا» که منظومه شعر دفاع مقدس میباشد و «گنجشک هیچ وقت قناری نمیشود».
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سیمرغ روز واقعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از حجِ خانهای که به جز بام و در نبود | تا حجّ عشق، یک شریان بیشتر نبود | |
وقتی که آسمان تف «هَلْ مِنْ مُعین» گرفت | انگار در زمینِ خدا یک نفر نبود | |
نابود، نخل بود و درختی از این تبار | کاش آن میان، تهاجم کور تبر نبود | |
اندوهم این که شعبدههای شریح را | غیر از سر بریده کسی پرده در نبود | |
بلیعده بود شب همه کاینات را | خورشید روی نیزه اگر مستقر نبود |
گیرم فرات منزلی از جنس قاف داشت | سیمرغ روز واقعه، بیبال و پر نبود | |
شیر، از زلال تیر و بلورینِ حلقِ شوق! | رسمی که در تمامی عصر حجر نبود |
آقا اگر غلط نکنم، بیشکفتنت | حتی شناسنامهی گل معتبر نبود | |
من از تمام واقعه خواندم که آسمان | از خشکسال مشک شما بیخبر نبود | |
حیرانم از همین که در انبوه تشنگان | یک ابر- بیشتر نه- چرا بارور نبود | |
آری تو تشنه بودی و طفلانت، این درست | همراه کاروان تو سقّا مگر نبود؟ | |
با خانهی خدا به خدا میشد اشتباه | شش گوشه، مرقد تو حسینم، اگر نبود |
بخشی از منظومه بلند باران تشنگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
باز شط تفتید و، آب آتش گرفت | روح باغ از اضطراب، آتش گرفت | |
لاله، شولای [۱] بلا پوشیده است | از شقایق، عاشقی جوشیده است | |
در سبوی عاشقی، نوشتی که نیست | عشق عریانیم، تن پوشی که نیست! | |
سهم قیس از عشق اگر مجنونیست | سهم ما، یک قتلگاهِ خونیست! | |
داغبارانست اینجا، باغ نیست | هیچ کس در فصل خون بیداغ نیست | |
باز هم از سینهها، خون میچکد | از دل آیینهها، خون میچکد | |
برگها، از شبنم آتش میخورند! | لالهها هم، نمنم آتش میخورند! | |
یک نفر، خورشید ما را سر برید | تشنه لب، خون خدا را سر برید | |
کاش خون میشد تمام آبها | از عطش میسوخت کامِ آبها | |
کاش دریا از غمت گُر میگرفت | ابر، یک نم غیرت از «حُرّ» میگرفت | |
کاش شمشاد و صنوبر، میشکست | سروها را، داغ اکبر میشکست | |
کاش دهن آب، آتش میگرفت | برکهی مهتاب، آتش میگرفت | |
کاش صحرا یک نیستان ناله داشت | شور عاشوراییت دنباله داشت | |
زخم تو، یک کوله بار آشفتگیست | مثل یک عمر انتظار، آشفتگیست | |
آفتاب از هُرم حلقت، آب شد | رود از شرم لبت، بیتاب شد | |
ما هنوز آشفتهی زخم توایم | خشم در خون خفتهی زخم توایم | |
باز هم از سینهها خون میچکد | از دلِ آیینهها، خون میچکد |
مثل تیغهی علم[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تا به دستیاری تو عشق را بر فراز آسمان علم کند | ناگزیر بود دست خویش را در حوالی زمین قلم کند | |
دید، آب و نیزه، نقشه میکشند، مثل آتش از میانشان گذشت | تا حصار فتنه و فرات را با لبان تشنه متهم کند | |
جاری شریعه میگذشت و ماه، مشک را پر آب کرد و بازگشت | شرم کرد با ترنّم فرات، از فراز تشنگیش کم کند |
«ماه بود و مشک» در حصار گرگ یک سوار و یک تهاجم بزرگ | مانده زخم واپسین که چشم او، داستان دیگری رقم کند | |
آه ای امام تشنه لب ببخش تو ستادهای و او نشسته است | کاش میشد این سوار غرق خون بی دو دست تکیه، قد علم کند | |
شاید آرزوی دیگری نداشت غیر از این که مثل تیغهی علم | قامت هزار زخم خویش را پیش پای حضرت تو خم کند |
گل سرخ[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گرچه صد غائله آب است ز من تا شمشیر | عطشم را ننشانید، مگر با شمشیر | |
میروم، تا تب خیزابی خون راهی نیست | بلکه آوردم از آن معرکه سر یا شمشیر | |
گر قرار است که از نیزه بروید گل سرخ | باید امروز بیفتد به تقلّا شمشیر | |
دل به دریا زدهام غرّش طوفان لال است | گو که امواج برآرند ز دریا شمشیر | |
دادن دست به یکدیگر اگر دوستی است | این چه دستیست که دادهست به سقّا شمشیر | |
تیر و خونبارش چشم و جگر زخمی مشک | همه هستند در این معرکه حتی شمشیر |
سوز باران[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مثل یک دجله تشنگی، جاریام در دل سراب | مشک بیشبنمت کجاست، ای عطش نوش آفتاب | |
میرود چشمهچشمه درد، میوزد سینهسینه داغ | باز هم خیمهخیمه سوز، باز هم ضجّهضجّه آب | |
مثل آیینهها شکست، بغمهی [۲] سهمگین بغض | زیر آوارِ هایهای، در کمرگاه اضطراب | |
یک غزل شعر فصل سبز، قسمت دفترم نبود | کاسهی عاشقت تهیست، از دو انگشت، شعر ناب | |
ما و پرواز و آفتاب؟ خواب خوش دیدهای به خیر | لحن من لحن سادهایست، ای سوالات بیجواب | |
سوز باران شنیدنیست، در دو دستم نگاه کن | چشمهای از زلال درد، رودی از آتش مذاب |