سید اکبر میرجعفری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
سید اکبر میر جعفری شاعر معاصر ایرانی است | '''سید اکبر میر جعفری''' (١٣٤٨ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = سید اکبر میر جعفری | | نام = سید اکبر میر جعفری | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٤٨ه. ش | ||
| محل تولد =اردستان | | محل تولد =اردستان | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
سید اکبر میر جعفری فرزند ولی اللّه در سال ١٣٤٨ ه. ش در زواره اردستان دیده به جهان گشود. وی در شهر مقدس قم نشو و نما یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر به پایان برد، و ادامه تحصیلات را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران پی گرفت و فارغ التحصیل شد. | |||
میرجعفری هم چنین در تألیف کتب ادبیات فارسی دوره دبیرستان به عنوان کمک مؤلف همکاری نموده است. | |||
وی در شعر بیشتر تمایل به کار در شعر کلاسیک و در قالب غزل و مثنوی دارد. | |||
==آثار== | |||
میر جعفری از سال ١٣٧١ ه. ش با چاپ اشعارش در مطبوعات کشور رسما به جرگهی شاعران پیوست. مجموعه اشعار ایشان در کتاب «گزیده ادبیات معاصر شماره ٦١» به چاپ رسیده است. کتاب نثری با عنوان «حرفی از جنس زمان» که تحلیل شعر بعد از انقلاب اسلامی است، را نیز در کارنامه خود دارد | |||
== | |||
کتاب نثری با عنوان «حرفی از جنس زمان» که تحلیل شعر بعد از انقلاب اسلامی است، را نیز در کارنامه خود دارد | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===از زخم مشک آب | ===از زخم [[مشک]] [[آب]]=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}}{{ب| این را نسیم گفت [[شام]]ی که میوزید|طوفان شکست خورد ای شاخههای بید! }}{{ب| پیچیده در غبار، آورد بیسوار|پیغام خویش را اسبی که میورزید }}{{ب| آخر خدای عشق از خون خود گذشت|او را شهید خواست او را شهید دید! }}{{ب| ساقی رقیه را با چشم خویش دید|کز زخم مشک آب بر خاک میچکید }}{{ب| لب تشنه کشتهاید مهمان خویش را|ای قوم با یزید الطافتان مزید! }}{{ب| اینک نماز و خون آغشته درهماند|قاضی شریحها! فتوا نمیدهید؟! }}{{ب| حق السّکوت قوم، یک لقمه قوت قوم|کمکم زیاد شد از جانب یزید }}{{ب| این را نسیم گفت صبحی که میوزید|ای شاخههای بید طوفان به پا کنید }}{{شعر}} | ||
===وزش فرات=== | |||
===وزش فرات | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۰۶: | ||
{{ب| کشتی شکستگان تو را بیم موج نیست|آن جا که بادبان نجات تو میوزد }} | {{ب| کشتی شکستگان تو را بیم موج نیست|آن جا که بادبان نجات تو میوزد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1661. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1661.] | ||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱
سید اکبر میر جعفری (١٣٤٨ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.
سید اکبر میر جعفری | |
---|---|
زادروز | ١٣٤٨ه. ش اردستان |
محل زندگی | قم |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سید اکبر میر جعفری فرزند ولی اللّه در سال ١٣٤٨ ه. ش در زواره اردستان دیده به جهان گشود. وی در شهر مقدس قم نشو و نما یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر به پایان برد، و ادامه تحصیلات را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران پی گرفت و فارغ التحصیل شد.
میرجعفری هم چنین در تألیف کتب ادبیات فارسی دوره دبیرستان به عنوان کمک مؤلف همکاری نموده است.
وی در شعر بیشتر تمایل به کار در شعر کلاسیک و در قالب غزل و مثنوی دارد.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
میر جعفری از سال ١٣٧١ ه. ش با چاپ اشعارش در مطبوعات کشور رسما به جرگهی شاعران پیوست. مجموعه اشعار ایشان در کتاب «گزیده ادبیات معاصر شماره ٦١» به چاپ رسیده است. کتاب نثری با عنوان «حرفی از جنس زمان» که تحلیل شعر بعد از انقلاب اسلامی است، را نیز در کارنامه خود دارد
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از زخم مشک آب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این را نسیم گفت شامی که میوزید | طوفان شکست خورد ای شاخههای بید! | |
پیچیده در غبار، آورد بیسوار | پیغام خویش را اسبی که میورزید | |
آخر خدای عشق از خون خود گذشت | او را شهید خواست او را شهید دید! | |
ساقی رقیه را با چشم خویش دید | کز زخم مشک آب بر خاک میچکید | |
لب تشنه کشتهاید مهمان خویش را | ای قوم با یزید الطافتان مزید! | |
اینک نماز و خون آغشته درهماند | قاضی شریحها! فتوا نمیدهید؟! | |
حق السّکوت قوم، یک لقمه قوت قوم | کمکم زیاد شد از جانب یزید | |
این را نسیم گفت صبحی که میوزید | ای شاخههای بید طوفان به پا کنید |
وزش فرات[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تا آفتاب از حرکات تو میوزد | از سمت سیب عطر صفات تو میوزد | |
دل میدهیم، پنجره را باز میکنیم | باران گرفته یا کلمات تو میوزد | |
دل میشویم، محض تپیدن به پای تو | بر خاک کوچهای که حیات تو میوزد | |
اینک چقدر بوی شهادت، چه قدر صبح | اینک چقدر از نفحات تو میوزد | |
امشب بهار میدمد از خون روشنت | فردا بهشت از برکات تو میوزد | |
من ایستادهام به تماشای زیستن | جایی که موجموج فرات تو میوزد | |
با هر اذان به یاد همان ظهر چاکچاک | گیسوی خونچکان صلات تو میوزد | |
کشتی شکستگان تو را بیم موج نیست | آن جا که بادبان نجات تو میوزد |