رقیه آزادنیا: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «رقیه آزادنیا در سال 1358شمسی در شهرستان شفت استان گیلان متولد شد و تحصیلات خود...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
رقیه آزادنیا | '''رقیه آزادنیا''' (١٣٥٨ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = | | نام = رقیه آزادنیا | ||
| تصویر = | | تصویر = رقیه آزادنیا.jpg | ||
|اندازه تصویر = | |اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی = | | نام اصلی = | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = ١٣٥٨ ه.ش | ||
| محل تولد = | | محل تولد = شهرستان شفت استان گیلان | ||
| والدین = | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = | ||
| محل مرگ = | | محل مرگ = | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = کارشناسی زبان و ادبیات فارسی | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه رقیه آزادنیا== | |||
رقیه آزادنیا در سال ١٣٥٨ شمسی در شهرستان شفت استان گیلان متولد شد و تحصیلات خود را تا کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و در کانون پرورش فکر و نوجوانان استخدام شد.<ref>گفتوگوی مؤلف با شاعر.</ref> او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف [[امام حسین|امام حسین (ع)]]، اشعاری را سروده است. | |||
ایشان فعالیت شعری خود را از سال ١٣٨٠ ه. ش آغاز کرد و در چندین سوگواره شعری در مشهد، الیگودرز و جهرم برگزیده شده است. | |||
==آثار== | |||
رقیه آزاد نیا برگزیده اشعارش را در کتابی به نام «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2069162&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author یک پلک سکوت]» منتشر کرده است. | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۶۲: | خط ۶۵: | ||
{{ب| بگذار زمزم از تو بنوشد اگر چه با | قصد نیابت از همه تشنهکامها }} | {{ب| بگذار زمزم از تو بنوشد اگر چه با | قصد نیابت از همه تشنهکامها }} | ||
{{ب| از دور هم زیارت ما را قبول کن | از دور هم به حرمت این السّلامها... }} | {{ب| از دور هم زیارت ما را قبول کن | از دور هم به حرمت این السّلامها... }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| خون در هوای چاره عریان نماندنت | از سایههای زخم کفن دوخت بر تنت }} | {{ب| خون در هوای چاره عریان نماندنت | از سایههای زخم کفن دوخت بر تنت }} | ||
{{ب| بوسید تیغ، حلقِ تو را که تَر کُنَد | جای لبان فاطمه را روی گردنت }} | {{ب| بوسید تیغ، حلقِ تو را که تَر کُنَد | جای لبان فاطمه را روی گردنت }} | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
{{ب| ای بغض شعرخیز! که هر قدر هم... دلم | لج میکند دوباره برای سرودنت }} | {{ب| ای بغض شعرخیز! که هر قدر هم... دلم | لج میکند دوباره برای سرودنت }} | ||
{{ب| بگذار تا شهید کند این غزل مرا | حالا که سر گذاشتهام روی دامنت }} | {{ب| بگذار تا شهید کند این غزل مرا | حالا که سر گذاشتهام روی دامنت }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| فرمان رسید قافله اینجا بایستد | این کاروان ِ رفته به فردا بایستد }} | {{ب| فرمان رسید قافله اینجا بایستد | این کاروان ِ رفته به فردا بایستد }} | ||
{{ب| فرمان رسید خیمه ما را علم کنید | تا سایهای بر این همه صحرا بایستد }} | {{ب| فرمان رسید خیمه ما را علم کنید | تا سایهای بر این همه صحرا بایستد }} | ||
{{ب| این نوح آمده است که کشتیاش تا ابد| روی نگاه تشنه دریا بایستد }} | {{ب| این نوح آمده است که کشتیاش تا ابد| روی نگاه تشنه دریا بایستد }} | ||
{{ب| فرمود راه، باز و شب و پیش رو خطر | | {{ب| فرمود راه، باز و شب و پیش رو خطر | هر کس که خواست یا برود، یا بایستد }} | ||
{{ب| فرمود | {{ب| فرمود هر که را که سَرِ سرفرازی است | در برگ ریز معرکه با ما بایستد }} | ||
{{ب| تقدیم کرد آینهها را یکی یکی | تا یک تنه مقابل دنیا بایستد }} | {{ب| تقدیم کرد آینهها را یکی یکی | تا یک تنه مقابل دنیا بایستد }} | ||
{{ب| آنگاه تکیه داد به شمشیر خستهاش | بر زانوان خم شدهاش... تا بایستد }} | {{ب| آنگاه تکیه داد به شمشیر خستهاش | بر زانوان خم شدهاش... تا بایستد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| حالا میان دسته سرها جلوتری | از دیدن تو کیست که خود را بایستد؟ }} | {{ب| حالا میان دسته سرها جلوتری | از دیدن تو کیست که خود را بایستد؟ }} | ||
{{ب| از کشته تو این همه دل زنده | {{ب| از کشته تو این همه دل زنده شد به عشق | زنده است دل به عشق تو حتّی بایستد }} | ||
{{ب| باید که پیش این همه اعجاز روشنت | زانو زند کلیم و مسیحا بایستد }} | {{ب| باید که پیش این همه اعجاز روشنت | زانو زند کلیم و مسیحا بایستد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| آری میان دسته سرها جلوتری | تا عالمی تو را به تماشا بایستد }} | {{ب| آری میان دسته سرها جلوتری | تا عالمی تو را به تماشا بایستد }} | ||
{{ب| این نیزهدار، مرد اگر هست لحظهای | را روبروی حضرت زهرا بایستد }} | {{ب| این نیزهدار، مرد اگر هست لحظهای | را روبروی حضرت زهرا بایستد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| وقتیکه عکس چشم تو افتاد توی آب | تب کرد خیمه خیمه دلت پیش روی آب }} | {{ب| وقتیکه عکس چشم تو افتاد توی آب | تب کرد خیمه خیمه دلت پیش روی آب }} | ||
{{ب| یک قطره هم به لب نرساندی که تا هنوز | | {{ب| یک قطره هم به لب نرساندی که تا هنوز | در حسرت تو تشنه بماند گلوی آب }} | ||
{{ب| بارانِ ِزخم بود و تو بودی و میچکید | از مشک دلشکسته تو آبروی آب }} | {{ب| بارانِ ِزخم بود و تو بودی و میچکید | از مشک دلشکسته تو آبروی آب }} | ||
{{ب| طفلان درون خیمه | {{ب| طفلان درون خیمه هنوز آه میکشند | هنگامه نیامدنت را عموی آب! }} | ||
{{ب| ای | {{ب| ای گُُر گرفته از نَفَسَت آتش و عطش! | نوشیدن از زلال لبت آرزوی آب }} | ||
{{ب| ماهی که با اشاره | {{ب| ماهی که با اشاره تو خَلق میشود | هر لحظه روح تازهای در خُلق و خوی آب }} | ||
{{ب| حتی غزل ز جذبه نام تو لال ماند | دریا چگونه ساده شود | {{ب| حتی غزل ز جذبه نام تو لال ماند | دریا چگونه ساده شود در سبوی آب؟! }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1144-1146. | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1144-1146.] | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۰۶: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۶
رقیه آزادنیا (١٣٥٨ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
رقیه آزادنیا | |
---|---|
زادروز | ١٣٥٨ ه.ش شهرستان شفت استان گیلان |
آثار | «یک پلک سکوت» |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
زندگینامه رقیه آزادنیا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
رقیه آزادنیا در سال ١٣٥٨ شمسی در شهرستان شفت استان گیلان متولد شد و تحصیلات خود را تا کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و در کانون پرورش فکر و نوجوانان استخدام شد.[۱] او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.
ایشان فعالیت شعری خود را از سال ١٣٨٠ ه. ش آغاز کرد و در چندین سوگواره شعری در مشهد، الیگودرز و جهرم برگزیده شده است.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
رقیه آزاد نیا برگزیده اشعارش را در کتابی به نام «یک پلک سکوت» منتشر کرده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ای مقتدای باور سرخ قیامها | آن سوی هر چه خاطره و یاد و نامها! | |
ای جوشش همیشه خون در رگان آب! | ای گریه ای گریه چکیده ز چشم نیامها! | |
از لحظه طلوع تو بر نی غریب من! | سر بر نکردهاند، ازین کوچه شامها | |
بوی نجیب عشق، تو را میوزد هنوز | جاریتر از همیشه به سمت مشامها | |
بگذار زمزم از تو بنوشد اگر چه با | قصد نیابت از همه تشنهکامها | |
از دور هم زیارت ما را قبول کن | از دور هم به حرمت این السّلامها... |
خون در هوای چاره عریان نماندنت | از سایههای زخم کفن دوخت بر تنت | |
بوسید تیغ، حلقِ تو را که تَر کُنَد | جای لبان فاطمه را روی گردنت | |
زیر هجوم وحشی ِاسبان نمیرسید | آن سوتر از غبار، صدای شکستنت | |
بیسایه تو باغ، تبآلوده شد، ببین! | آتش گرفته دامن گل در نبودنت | |
قرآن به حرف آمد و اصلاً چه فرق داشت | بالای فرق نیزه به منبر نشستنت؟ | |
ای بغض شعرخیز! که هر قدر هم... دلم | لج میکند دوباره برای سرودنت | |
بگذار تا شهید کند این غزل مرا | حالا که سر گذاشتهام روی دامنت |
فرمان رسید قافله اینجا بایستد | این کاروان ِ رفته به فردا بایستد | |
فرمان رسید خیمه ما را علم کنید | تا سایهای بر این همه صحرا بایستد | |
این نوح آمده است که کشتیاش تا ابد | روی نگاه تشنه دریا بایستد | |
فرمود راه، باز و شب و پیش رو خطر | هر کس که خواست یا برود، یا بایستد | |
فرمود هر که را که سَرِ سرفرازی است | در برگ ریز معرکه با ما بایستد | |
تقدیم کرد آینهها را یکی یکی | تا یک تنه مقابل دنیا بایستد | |
آنگاه تکیه داد به شمشیر خستهاش | بر زانوان خم شدهاش... تا بایستد |
حالا میان دسته سرها جلوتری | از دیدن تو کیست که خود را بایستد؟ | |
از کشته تو این همه دل زنده شد به عشق | زنده است دل به عشق تو حتّی بایستد | |
باید که پیش این همه اعجاز روشنت | زانو زند کلیم و مسیحا بایستد |
آری میان دسته سرها جلوتری | تا عالمی تو را به تماشا بایستد | |
این نیزهدار، مرد اگر هست لحظهای | را روبروی حضرت زهرا بایستد |
وقتیکه عکس چشم تو افتاد توی آب | تب کرد خیمه خیمه دلت پیش روی آب | |
یک قطره هم به لب نرساندی که تا هنوز | در حسرت تو تشنه بماند گلوی آب | |
بارانِ ِزخم بود و تو بودی و میچکید | از مشک دلشکسته تو آبروی آب | |
طفلان درون خیمه هنوز آه میکشند | هنگامه نیامدنت را عموی آب! | |
ای گُُر گرفته از نَفَسَت آتش و عطش! | نوشیدن از زلال لبت آرزوی آب | |
ماهی که با اشاره تو خَلق میشود | هر لحظه روح تازهای در خُلق و خوی آب | |
حتی غزل ز جذبه نام تو لال ماند | دریا چگونه ساده شود در سبوی آب؟! |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.