اصغر عظیمی مهر: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اصغر عظیمی | '''اصغر عظیمی مهر''' (١٣٥٨ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
| نام اصلی = | | نام اصلی = | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = اردیبهشت ماه | | تاریخ تولد = اردیبهشت ماه ١٣٥٨ه.ش | ||
| محل تولد = کرمانشاه | | محل تولد = کرمانشاه | ||
| والدین = علی عظیمی مهر | | والدین = علی عظیمی مهر | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|آثار = | |آثار = «همیشه حق با دیوانههاست»، «دوستت دارم امضای من است»، «شبی بدون تو و ساعتی که زنگ نمیخورد»، «شعر شیطان است» و «همیشه حق با دیوانههاست» | ||
|کتابها = | |کتابها = | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
اصغر عظیمی مهر فرزند علی در اردیبهشت ماه ١٣٥٨ شمسی در کرمانشاه متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی مدرک کارشناسی خود را در علوم سیاسی از دانشگاه رازی کرمانشاه و کارشناسی ارشد را در رشته ادبیات فارسی را از همان دانشگاه اخذ نمود. | |||
اصغر عظیمی مهر در چندین جشنواره از جمله جایزه شعر [[محمد علی بهمنی]] و نخستین جایزه ادبی شیراز مقام اول را به خود اختصاص داده است. ایشان همچنین داوری چندین کنگره شعر دفاع مقدس را نیز بر عهده داشته است. | |||
وی مدیریت مؤسسه انتشاراتی دوک را برعهده داشته است. <ref>گفتوگوی مؤلف با شاعر.</ref> | |||
==آثار== | |||
آثار منتشر شده اصغر عظیمی مهر عبارتند از: | |||
«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1709677&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author همیشه حق با دیوانههاست]» مجموعه شعر کلاسیک، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2247218&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دوستت دارم امضای من است]» مجموعه رباعی، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2787299&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author شبی بدون تو و ساعتی که زنگ نمیخورد]» مجموعه مثنوی و غزل، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=4192298&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author شعر شیطان است]» و «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1709677&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author همیشه حق با دیوانههاست]» | |||
کتاب «همیشه حق با دیوانههاست» برگزیده کتاب سال شعر جوان کشور در چهارمین دوره به سال ١٣٨٩ شمسی بوده است. | |||
کتاب «همیشه حق با دیوانههاست» برگزیده کتاب سال شعر جوان کشور در چهارمین دوره به سال | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۹۷: | خط ۶۷: | ||
{{ب| هر کس شبانه از صف یاران گریختهست | چون روز روشن است که او یار دوست نیست }} | {{ب| هر کس شبانه از صف یاران گریختهست | چون روز روشن است که او یار دوست نیست }} | ||
{{ب| آیین عشق «سر به بدن داشتن» نبود | سر تا جدا نگشته سزاوار دوست نیست }} | {{ب| آیین عشق «سر به بدن داشتن» نبود | سر تا جدا نگشته سزاوار دوست نیست }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| با خون به روی خاک کسی شعر تر نوشت | تاریخ، این حماسه به خون جگر نوشت }} | {{ب| با خون به روی خاک کسی شعر تر نوشت | تاریخ، این حماسه به خون جگر نوشت }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| دل در میان خون جگر غوطه میخورد | در خون، نگاه اهل نظر غوطه میخورد }} | {{ب| دل در میان خون جگر غوطه میخورد | در خون، نگاه اهل نظر غوطه میخورد }} | ||
{{ب| بند از زره گشوده شده! وقت ضربت است! | در خون کلاهخود و سپر غوطه میخورد! }} | {{ب| بند از زره گشوده شده! وقت ضربت است! | در خون کلاهخود و سپر غوطه میخورد! }} | ||
{{ب| جایی که پیکر پسری در میان خون | در پیش چشمهای پدر غوطه میخورد }} | {{ب| جایی که پیکر پسری در میان خون | در پیش چشمهای پدر غوطه میخورد }} | ||
{{ب| پیکی سری بریده به همراه میبرد | یک شهر در میان خبر غوطه میخورد }} | {{ب| پیکی سری بریده به همراه میبرد | یک شهر در میان خبر غوطه میخورد }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| هر کس جز اهل درد نباشد کجا رود؟! | دیوانه دورهگرد نباشد کجا رود؟! }} | {{ب| هر کس جز اهل درد نباشد کجا رود؟! | دیوانه دورهگرد نباشد کجا رود؟! }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| ساقی ما تویی! تو بگو! جام ما کجاست؟ | موعود ما کجاست؟ دلارام ما کجاست؟ }} | {{ب| ساقی ما تویی! تو بگو! جام ما کجاست؟ | موعود ما کجاست؟ دلارام ما کجاست؟ }} | ||
{{ب| شبهای قدر خامه تقدیر دست کیست؟ | آغاز ما کجا و سرانجام ما کجاست؟ }} | {{ب| شبهای قدر خامه تقدیر دست کیست؟ | آغاز ما کجا و سرانجام ما کجاست؟ }} | ||
خط ۱۲۵: | خط ۸۳: | ||
{{ب| در کربلا که کعبه نزدیک شهر ماست | «سعی» از کجا و موضع «احرام» ما کجاست؟ }} | {{ب| در کربلا که کعبه نزدیک شهر ماست | «سعی» از کجا و موضع «احرام» ما کجاست؟ }} | ||
{{ب| «رمی» از کجا کنیم؟ چه «قربانی»ات کنیم؟ | جای «وقوف» و «هروله»ی گام ما کجاست؟ }} | {{ب| «رمی» از کجا کنیم؟ چه «قربانی»ات کنیم؟ | جای «وقوف» و «هروله»ی گام ما کجاست؟ }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| در زیر بار درد کمر خم نمیکنیم! | فهمیده تازیانه که سر خم نمیکنیم! }} | {{ب| در زیر بار درد کمر خم نمیکنیم! | فهمیده تازیانه که سر خم نمیکنیم! }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| گهواره خالی است که بیتاب مانده است! | چشمان باز کیست! چنین خواب مانده است!! }} | {{ب| گهواره خالی است که بیتاب مانده است! | چشمان باز کیست! چنین خواب مانده است!! }} | ||
{{ب| قلاب گیر کرده به حلقوم کوچکی | حالا فقط کشیدن قلاب مانده است }} | {{ب| قلاب گیر کرده به حلقوم کوچکی | حالا فقط کشیدن قلاب مانده است }} | ||
خط ۱۴۴: | خط ۹۶: | ||
{{ب| این دشت مثل مسجد ویرانه شد ولی | گودال قتلگاه چو محراب مانده است }} | {{ب| این دشت مثل مسجد ویرانه شد ولی | گودال قتلگاه چو محراب مانده است }} | ||
{{ب| از تو زیاد گفتهام اما هنوز هم | فرصت برای یک غزل ناب مانده است: }} | {{ب| از تو زیاد گفتهام اما هنوز هم | فرصت برای یک غزل ناب مانده است: }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| نازل نگشته است چنین آیتی شگفت | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت }} | {{ب| نازل نگشته است چنین آیتی شگفت | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت }} | ||
{{ب| ای چشم تو چراغ خداوند! یا حسین! | چون تو ندیده چشم کسی آیتی شگفت }} | {{ب| ای چشم تو چراغ خداوند! یا حسین! | چون تو ندیده چشم کسی آیتی شگفت }} | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۱۳: | ||
{{ب| حجت تمام گشت اگر در غدیر خم! | حالا تمامتر شده با حجتی شگفت! }} | {{ب| حجت تمام گشت اگر در غدیر خم! | حالا تمامتر شده با حجتی شگفت! }} | ||
{{ب| پهلو دریده، دست بریده، بدون سر | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت }} | {{ب| پهلو دریده، دست بریده، بدون سر | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| این دشت سوختهست! ز سوز و گداز تو | این خاک خون گرفته شده جانماز تو }} | {{ب| این دشت سوختهست! ز سوز و گداز تو | این خاک خون گرفته شده جانماز تو }} | ||
{{ب| بر خشکی لب تو فقط چشم دوختیم | دقت نکردهایم به راز و نیاز تو }} | {{ب| بر خشکی لب تو فقط چشم دوختیم | دقت نکردهایم به راز و نیاز تو }} | ||
{{ب| محراب اگر که پشت به دیوار کرده است | آغوش وا نموده به سمت نماز تو! }} | {{ب| محراب اگر که پشت به دیوار کرده است | آغوش وا نموده به سمت نماز تو! }} | ||
{{ب| پایین نخواهد آمد از آماج آسمان | تا روز حشر پرچم در اهتزاز تو }} | {{ب| پایین نخواهد آمد از آماج آسمان | تا روز حشر پرچم در اهتزاز تو }} | ||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| خونت دچار آفت ناباوری نشد! | رنجی مدوّن است که گردآوری نشد! <ref>همان.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | |||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1129-1133.] | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۳۰: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۴
اصغر عظیمی مهر (١٣٥٨ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اصغر عظیمی مهر فرزند علی در اردیبهشت ماه ١٣٥٨ شمسی در کرمانشاه متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی مدرک کارشناسی خود را در علوم سیاسی از دانشگاه رازی کرمانشاه و کارشناسی ارشد را در رشته ادبیات فارسی را از همان دانشگاه اخذ نمود.
اصغر عظیمی مهر در چندین جشنواره از جمله جایزه شعر محمد علی بهمنی و نخستین جایزه ادبی شیراز مقام اول را به خود اختصاص داده است. ایشان همچنین داوری چندین کنگره شعر دفاع مقدس را نیز بر عهده داشته است.
وی مدیریت مؤسسه انتشاراتی دوک را برعهده داشته است. [۱]
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
آثار منتشر شده اصغر عظیمی مهر عبارتند از:
«همیشه حق با دیوانههاست» مجموعه شعر کلاسیک، «دوستت دارم امضای من است» مجموعه رباعی، «شبی بدون تو و ساعتی که زنگ نمیخورد» مجموعه مثنوی و غزل، «شعر شیطان است» و «همیشه حق با دیوانههاست»
کتاب «همیشه حق با دیوانههاست» برگزیده کتاب سال شعر جوان کشور در چهارمین دوره به سال ١٣٨٩ شمسی بوده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قلبی که هرزه است، گرفتار دوست نیست | چشم پلید لایق دیدار دوست نیست | |
هر کس که از تمامی خود ساده نگذرد | ناقابل است و درخور بازار دوست نیست | |
هر کس شبانه از صف یاران گریختهست | چون روز روشن است که او یار دوست نیست | |
آیین عشق «سر به بدن داشتن» نبود | سر تا جدا نگشته سزاوار دوست نیست |
با خون به روی خاک کسی شعر تر نوشت | تاریخ، این حماسه به خون جگر نوشت |
دل در میان خون جگر غوطه میخورد | در خون، نگاه اهل نظر غوطه میخورد | |
بند از زره گشوده شده! وقت ضربت است! | در خون کلاهخود و سپر غوطه میخورد! | |
جایی که پیکر پسری در میان خون | در پیش چشمهای پدر غوطه میخورد | |
پیکی سری بریده به همراه میبرد | یک شهر در میان خبر غوطه میخورد |
هر کس جز اهل درد نباشد کجا رود؟! | دیوانه دورهگرد نباشد کجا رود؟! |
ساقی ما تویی! تو بگو! جام ما کجاست؟ | موعود ما کجاست؟ دلارام ما کجاست؟ | |
شبهای قدر خامه تقدیر دست کیست؟ | آغاز ما کجا و سرانجام ما کجاست؟ | |
اذن جلوس اگر به سلیمان نمیدهد | هنگام مرگ، فرصت فرجام ما کجاست؟ | |
ما از خواص مورد لطف تو نیستیم! | در بارگاه عام بگو نام ما کجاست؟ | |
در کربلا که کعبه نزدیک شهر ماست | «سعی» از کجا و موضع «احرام» ما کجاست؟ | |
«رمی» از کجا کنیم؟ چه «قربانی»ات کنیم؟ | جای «وقوف» و «هروله»ی گام ما کجاست؟ |
در زیر بار درد کمر خم نمیکنیم! | فهمیده تازیانه که سر خم نمیکنیم! |
گهواره خالی است که بیتاب مانده است! | چشمان باز کیست! چنین خواب مانده است!! | |
قلاب گیر کرده به حلقوم کوچکی | حالا فقط کشیدن قلاب مانده است | |
عباس کیست؟! او که چنین حسرت لبش | تا روز حشر بر جگر آب مانده است! | |
میپیچد از فراق به خود تا ابد فرات | بر سطح رود، پیچش گرداب مانده است | |
باران گرفت! نیزه و شمشیر و تیر و سنگ!!! | باران تمام! نوبت سیلاب مانده است! | |
افتاده روی خاک همه! منتها هنوز | جولان اسب بر تن اصحاب مانده است | |
مأموریت تمام شد! اما نه! صبر کن! | کارِ بریدنِ سرِ ارباب مانده است!!! | |
تصویر دست و پا زدن ذبح شد تمام! | تصویر دست شستن قصاب مانده است! | |
این دشت مثل مسجد ویرانه شد ولی | گودال قتلگاه چو محراب مانده است | |
از تو زیاد گفتهام اما هنوز هم | فرصت برای یک غزل ناب مانده است: |
نازل نگشته است چنین آیتی شگفت | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت | |
ای چشم تو چراغ خداوند! یا حسین! | چون تو ندیده چشم کسی آیتی شگفت | |
تو آمدی و پلک جهنم به خواب رفت | دیگر خدا نکرده چنین خلقتی شگفت | |
چندین هزار نامه برایت نوشتهاند | از کس نکردهاند چنین دعوتی شگفت! | |
مابین خانه پدر و مادرت غریب! | چشمی ندیده است چنین غربتی شگفت | |
این کربلا کجاست؟!!! که حتی بهشت نیز | در خود ندیده است چنین تربتی شگفت! | |
لبیک شیرخواره به «هل من معین ...» تو | بین دو کس نبوده چنین صحبتی شگفت | |
قرآن به خون نوشتنِ بر بوم آسمان | دستی نداشتهست چنین غیرتی شگفت | |
بییار و بیسوار و علمدار و نیزهدار | سمت سپاه آمده با هیبتی شگفت! | |
هرگز به هیچ جنگ نیفتاده هیچگاه | از زین به روی خاک چنین قامتی شگفت | |
«صبرا علی قضائک...» از صبر کس مَلَک | هرگز نکرده است چنین حیرتی شگفت | |
-سرها در اهتزاز- یقین هیچ لشکری | هرگز نداشتهست چنین رأیتی شگفت | |
سلطان عرش و پیرهن تکه تکهای!!! | شاهی به تن نکرده چنین خلعتی شگفت | |
در درسهای مدرسه جایی نداشت هیچ! | تاریخ اگر نداشت چنین قسمتی شگفت | |
حجت تمام گشت اگر در غدیر خم! | حالا تمامتر شده با حجتی شگفت! | |
پهلو دریده، دست بریده، بدون سر | کس با خدا نکرده چنین بیعتی شگفت |
این دشت سوختهست! ز سوز و گداز تو | این خاک خون گرفته شده جانماز تو | |
بر خشکی لب تو فقط چشم دوختیم | دقت نکردهایم به راز و نیاز تو | |
محراب اگر که پشت به دیوار کرده است | آغوش وا نموده به سمت نماز تو! | |
پایین نخواهد آمد از آماج آسمان | تا روز حشر پرچم در اهتزاز تو |
خونت دچار آفت ناباوری نشد! | رنجی مدوّن است که گردآوری نشد! [۲] |