فدایى مازندرانى: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۸٬۸۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مهٔ ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
{{ب|و آن مرقدى که تربت او راست بوى سیب| در حیرتم که نفخه مشک تتار کیست؟}}   
{{ب|و آن مرقدى که تربت او راست بوى سیب| در حیرتم که نفخه مشک تتار کیست؟}}   
{{م|خاکش مگر گل است؟نه!گل سینه چاک اوست}}  
{{م|خاکش مگر گل است؟نه!گل سینه چاک اوست}}  
{{م|گُل پاى در گِلى است به جایى که خاک اوست 2}}
{{م|گُل پاى در گِلى است به جایى که خاک اوست<ref>همان،ص 170 و 171.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
===بند سى و سوم از نظام دوم===
{{ب|در ماتمش کلیم و مسیحا گریستند| افزون از آن چه آدم و حوا گریستند}}
{{ب|تنها بر او نه جن و ملک نوحه‌گر شدند| مرغ هوا و ماهى دریا گریستند}} 
{{ب|از اوج چرخ تا به حضیض زمین هفت| وز سطح خاک تا به ثریا گریستند}} 
{{ب|زین غم به دیر و صومعه قسیّس و برهمن| با رشته صلیب و چلیپا گریستند}} 
{{ب|از محنتش چه عامى و عارف چه نیک و بد| در ماتمش چه پیر و چه برنا گریستند...}} 
{{ب|گرگ اجل چو اکبر یوسف‌ لقا درید| آن دم عزیز مصر و زلیخا گریستند}} 
{{ب|چون شد روانه شاه شهیدان سوى مصاف| اندر قفاش عترت طاها گریستند...}} 
{{ب|هم سوز ناله‌هاش دل چرخ پیر سوخت| هم چشم زخم‌هاش بر اعضا گریستند}} 
{{ب|چون ماند زیب دامن زهرا به روى خاک| آن دم رسول و حیدر و زهرا گریستند...}} 
{{ب|هم مهر منکسف شد و هم ماه منخسف| هم فرقدین و زهره و جوزا گریستند...}} 
{{ب|در قتلگه ز دیدن تنهاى کشتگان| سرها به روى نیزه اعدا گریستند}} 
{{ب|از استماع نوحه زینب گریست نوح| نوعى که هود و صالح و یحیى گریستند}} 
{{ب|در گریه خیل ماتم و در خنده کوفیان| اینها همى به خنده و آنها گریستند}} 
{{م|گر فاش مى‌گریست بر او چشم روزگار}}
{{م|توفان تازه‌اى به جهان گشتى آشکار<ref>همان،ص 146.</ref>}}
{{پایان شعر}}
===بند بیست و دوم از نظام سوم===
{{شعر}}
{{ب|بى‌چاکِ سینه جامه دریدن چه فایده؟| بى‌آب دیده آه کشیدن چه فایده؟}}
{{ب|بى‌سوزسینه، سینه زدن را چه حاصلى است| بى‌درد دل به خاک تپیدن چه فایده؟...}}
{{ب|چون تیر از نشانه خطا کرد و درگذشت| اندر پى غزال دویدن چه فایده؟...}}
{{ب|گفتن که: شد بریده حسین را سر از ستم| و آن گه طمع ز سر نبریدن چه فایده؟}}
{{ب|گفتن که:راست گشته بر او از کمال خدنگ| اما کمان صفت نخمیدن چه فایده؟}}
{{ب|بى‌یاد چشم پرنَم او،خواب را چه سود؟| بى‌ذکرش آب سرد چشیدن چه فایده؟...}}
{{ب|اى لاله داغدار برون کن سر از زمین| بى‌داغ او ز خاک دمیدن چه فایده؟}}
{{ب|هر لحظه‌اى هزار!ز شاخ گلى به سرو| بى‌عشق او به هرزه پریدن چه فایده؟}}
{{م|بر گل،گر اى هزار!تو را ناله آرزوست}}
{{م|بر آن گلى بنال که گل سینه چاک اوست<ref>همان،ص 174.</ref>}}
{{پایان شعر}}
===بند سى و ششم از نظام سوم===
{{شعر}}
{{ب|زین درد خون گریست سپهر و ستاره هم خون گشت قلب لعل و دل سنگ خاره هم}}
{{ب|بر سر زدند از الم زاده بتول تنها همین نه مریم و هاجر که ساره هم}}
{{ب|بستند راه مهلت او از چهار سو تنها نه راه مهلت او راه چاره هم}}
{{ب|کردند قتل عام به نوعى که شد قتیل از کودکان آل نبى شیرخواره هم}}
{{ب|بر قتل شیرخواره نکردند اکتفا تاراج برده‌اند ز کین گاهواره هم}}
{{ب|از کینه،استخوان بر و سینه‌اش شکست تنها نه سنگ ظلم،که از سُمِّ باره هم}}
{{ب|بر خور نشست از اثر نعل میخ‌کوب تنها نه نقش ماه که نقش ستاره هم}}
{{ب|بگذاشتند پیکر مجروح او به خاک نگذاشته‌اند ز آن بدن پاره پاره هم}}
{{ب|آن پیکر شریف چو بر روى خاک ماند بر روى او پیاده گذشت و سواره هم}}
{{ب|شد پاره،گوشِ پردگىِ گوشواره عرش تاراج گشت زیور و خلخال و یاره هم}}
{{م|زین نظم شد گشوده به رویم درِ الم<ref>همان،ص 176.</ref>}}
{{م|بر قلب من نشست ز مَرْهَم هزار هم<ref>همّ به معناى غم که بنا به ضرورت شعرى باید بدون تشدید تلفظ شود.</ref>}}
{{پایان شعر}}
===بند سیزدهم از نظام چهارم===
{{شعر}}
{{ب|این بزم ماتم است و یا محشرست این؟| یا مجلس عزاى شه بى‌سرست این؟}}
{{ب|این قطره خون دلى است که لوح سینه است| یا این که عود سوخته در مجمرست این؟ }}
{{ب|اى دل!به سان شمع بسوز و به غم بساز بزم| عزاى خسرو دین‌پرورست این
{{ب|گر باور تو نیست درین داورى مرا| شاهد دو عادل‌اند:دو چشم ترست این }}
{{ب|دانى چه گفت آن شه لب‌تشنه زیر تیغ| بشنو حدیث راست که در خاطرست این... }}
{{ب|دادم ز صدق گر به سرِ وعده تو سر| در خجلتم که آه همین یک سرست این!... }}
{{ب|آمد نداى غیب که سر دادنت قبول| از لطف ما به فرق سران افسرست این }}
{{ب|چون شد گذار قافله غم به مقتلش| شد شورشى که گفت فلک محشرست این!}}
{{ب|زینب در آن میانه، به نعش برادرش| گفتا که اى اسیر ستم!خواهرست این }}
{{ب|زخم تنت چراست فزون از ستاره‌ها| جانا!مگر سپهر پر از اخترست این؟ }}
{{ب|این پیکرست یا مهِ بنهفته در شفق| یا مهر تابناک به خون اندرست این؟...}}
{{ب|سر نیست بر سنان ستم،گوییا کنون| طالع به چرخ نیزه خور خاورست این!...}}
{{ب|و آن گه به ناله گفت که:یا ایها الرسول!| غلتان به خاک نور دل حیدرست این }}
{{ب|بى‌تن به روى نیزه اعدا، سرست آن| بى‌سر به روى خاک بلا،پیکرست این}}
{{ب|آن قاسم بریده سر و پاى در حناست| وین اکبر شکسته بر و اصغرست،این!}}
{{ب|آن سرو سرنگون شده عباس باوفاست| وین عون خون تپیده تن و جعفرست این!...}}
{{ب|گردیده پاره پاره ز چنگال روبهان| فرزند شیر صف شکن صفدرست این...}}
{{ب|شد تشنه‌لب شهید حسین غریب تو |اندر لب فرات، کرا باورست این؟!...}}
{{م|پس دخت دختر نبى و،زاده ولى}}
{{م|رو کرد جانب نجف و گفت یا على<ref>همان،ص 193 و 194.</ref>!}}
{{پایان شعر}}
===بند بیست و ششم از نظام چهارم===
{{شعر}}
{{ب|احوال گل ز خار بپرس و ز من مپرس| نالیدن از هَزار بپرس و ز من مپرس }}
{{ب|پرسى براى چیست که پیچیده‌اى به خویش| ز آن زلف تابدار بپرس و ز من مپرس }}
{{ب|گویى خمار کیست که کردت خراب و مست| ز آن چشم پرخمار بپرس و ز من مپرس... }}
{{ب|سوز درون تشنه‌لبان فرات را| از قلب داغدار بپرس و ز من مپرس }}
{{ب|از زخم آن تنى که چو گلى گشت چاک چاک| از تیغ و تیر و خار بپرس و ز من مپرس... }}
{{ب|خواهى اگر حکایتى از زخم کارى‌اش| از دشت کارزار بپرس و ز من مپرس... }}
{{ب|حال سرى که شد به سر نیزه سربلند| رو!رو!ز نیزه‌دار بپرس و ز من مپرس...}} 
{{ب|گفتم به گل که: ناله بلبل براى چیست؟| گفتا که از هزار بپرس و ز من مپرس... }}
{{ب|یا رب! سزاى فعل بدم را به روز حشر| از حُبّ هشت و چار بپرس و ز من مپرس }}
{{م|از لطف حق گناه(فدایى)شود ثواب}}
{{م|آرى شراب سرکه به آید به انقلاب<ref>همان،ص 206 و 207.</ref>}}
{{پایان شعر}}
==منابع==
* ''محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص283-292.''
==پی نوشت==
{{پانویس2}}

منوی ناوبری