سعید بن‌ عبدالله حنفی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۳: خط ۳۳:


امام‌ حسین (ع) پس‌ از  صحبت‌ با هانی‌ و سعید، آخرین‌ فرستادگان‌ کوفه‌ برخاست‌ و بعد از خواندن دو رکعت‌ نماز بین‌ رکن‌ و مقام‌، از خداوند طلب‌ خیر نمود و در پاسخ‌ به‌ همه‌ نامه‌‌ها، نامه‌ای‌ نوشت‌ و همراه‌ [[مسلم بن عقیل|مسلم‌ بن‌ عقیل]]<nowiki/>‌ برای‌ مردم‌ کوفه‌ فرستاد.<ref>الاخبار الطوال، ص230؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص380.</ref>
امام‌ حسین (ع) پس‌ از  صحبت‌ با هانی‌ و سعید، آخرین‌ فرستادگان‌ کوفه‌ برخاست‌ و بعد از خواندن دو رکعت‌ نماز بین‌ رکن‌ و مقام‌، از خداوند طلب‌ خیر نمود و در پاسخ‌ به‌ همه‌ نامه‌‌ها، نامه‌ای‌ نوشت‌ و همراه‌ [[مسلم بن عقیل|مسلم‌ بن‌ عقیل]]<nowiki/>‌ برای‌ مردم‌ کوفه‌ فرستاد.<ref>الاخبار الطوال، ص230؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص353؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص380.</ref>
{{روزشمار واقعه عاشورا}}
===اعلام وفاداری در شب عاشورا===
===اعلام وفاداری در شب عاشورا===
شب عاشورا و پس از سخنان [[مسلم بن عوسجه]]، سعید بن‌ عبدالله برخاست‌ و اعلام وفاداری کرد: «پسر رسول‌ خدا! به‌ خدا سوگند تو را رها نمی‌کنیم‌ تا آن‌که‌ خداوند شاهد باشد که‌ در غیاب‌ پیامبرش، حرمت‌ او را در وجود تو پاسداری‌ کردیم‌. اگر بدانم که کشته می‌شوم سپس زنده شده و سوزانده می‌شوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده می‌شوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمی‌شوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی می‌انجامد.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص444. </ref>  
شب عاشورا و پس از سخنان [[مسلم بن عوسجه]]، سعید بن‌ عبدالله برخاست‌ و اعلام وفاداری کرد: «پسر رسول‌ خدا! به‌ خدا سوگند تو را رها نمی‌کنیم‌ تا آن‌که‌ خداوند شاهد باشد که‌ در غیاب‌ پیامبرش، حرمت‌ او را در وجود تو پاسداری‌ کردیم‌. اگر بدانم که کشته می‌شوم سپس زنده شده و سوزانده می‌شوم و پس از آن متلاشی شده و در هوا پراکنده می‌شوم تا هفتاد مرتبه، از تو جدا نمی‌شوم تا مرگ خود را در نزد تو ببینم. پس چگونه جنگ نکنم در حالی که این کشته شدن به کرامتی ابدی می‌انجامد.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص435؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص444. </ref>  

منوی ناوبری