۹٬۵۴۶
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابوسفیان''' نام کاملش (صخر) بن حَرببن امیةبن عبدشمسبن عبدمنافبن قُصَیبن کِلاب است. کُنیهاش ابوحنظله بود و به همین جهت او را گاهی با کُنیهاش میخواندند.<ref>- المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، | '''ابوسفیان''' نام کاملش (صخر) بن حَرببن امیةبن عبدشمسبن عبدمنافبن قُصَیبن کِلاب است. کُنیهاش ابوحنظله بود و به همین جهت او را گاهی با کُنیهاش میخواندند.<ref>- المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲، ص۸۱۷؛ اسد الغابه فی معرفةالصحابه، ابناثیر، عزّالدین علیبن احمدبن ابیالکرم، چاپ عادل احمد رفاهی، بیروت: ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۶۶ میلادی.، ج۳، ص۱۲.</ref> تاریخ دقیق تولد او روشن نیست به نقلی ده سال پیش از عامالفیل (۵۶۰ م) متولد شد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۱۳.</ref> مادرش صفیه دختر حَزنبن بُجَیربن هُزَم بود.<ref>- الاغانی، ج۶، ص۳۴۱؛ التبیین فی انساب القرشیین، ابنقدامه مقدسی، عبداللهبن احمد، به کوشش محمد نایف دلیمی، بیروت: ۱۴۰۸ قمری / ۱۹۸۸ میلادی.، ص۲۰۲.</ref> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
===شخصیت سیاسی و اجتماعی=== | ===شخصیت سیاسی و اجتماعی=== | ||
بهرغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر میآید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته است.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: | بهرغم شهرت ابوسفیان در تاریخ صدر اسلام، از زندگی او خاصه پیش از اسلام آگاهی دقیق و کاملی در دست نیست. از برخی اشارات مورخان چنین بر میآید که وی پیش از اسلام از بزرگان قریش بوده و پیشه بازرگانی داشته است.<ref>- فتوح البلدان، بلاذری، احمد بن یحیی، به کوشش دخویه، لیدن: ۱۸۶۶ میلادی.، ص۱۲۹.</ref> ابنحبیب او را از حکام قریش خوانده است.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، ۱۹۸۵ میلادی.، ص۳۶۸.</ref> به هنگام ظهور اسلام ابوسفیان به عنوان یکی از مخالفان پیامبر (ص) به شمار میآمد و جزء سرسختترین دشمنان او شد و با برخی از بزرگان مکه در چند فعالیت بر ضد دعوت اسلام شرکت جست، ولی در مقایسه با دیگر سران قریش مانند ابوجهل و ابولهب، ظاهراً عداوت کمتری نشان میداد و شدت مخالفت او کمتر بود.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۱۴۱.</ref> شاید به سبب اشتغال به تجارت و ارتباط داشتن با جهان اطراف، دلبستگی کمتری به عقاید مشرکان حجاز داشت.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، ۱۹۸۷ میلادی.، ص۳۸۸.</ref> پس از مهاجرت [[پیامبر (ص)]] از مکه به مدینه، ابوسفیان احتمالاً برای جبران مافات، دوباره به فعالیت تجاری روی آورد. در دومین سال هجرت، در رأس کاروانی تجاری از شام بازمیگشت. پیامبر (ص) با سپاهیانی آهنگ حمله به آن کرد، اما ابوسفیان از یکسو از قریشیان مکه یاری خواست و از سوی دیگر خود با زیرکی تغییر مسیر داده، کاروان را به سلامت به مکه رساند. او مایل به درگیری با مسلمانان نبود. با اینکه کاروان از خطر رسته بود، ابوجهل از تهدیدِ پیامبر چنان در خشم شد که تصمیم گرفت به مکه باز نگردد تا با یثربیان پیکار کند.<ref>- ر.ک : مغازی رسوال الله، عروه بن زبیر، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۱ قمری/ ۱۹۸۱ میلادی. (ص)، ص۱۳۱-۱۳۷.</ref> با وقوع نبرد بدر که قریشیان شکست خوردند و شماری از مشرکان و سران بنیامیه از جمله فرزند ابوسفیان حنظله کشته شدند،<ref>- السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛ المعارف، ص۳۴۴-۳۴۵.</ref> این شکست چنان بر آنان گران آمد که تصمیم گرفتند دوباره به پیکار با پیامبر (ص) و مسلمانان مدینه روند. چنانکه برخی از محققان بهدرستی گفتهاند، نبرد بدر به رقابت یا دشمنی بنیامیه با بنیهاشم چهرهای خونین داد به خصوص که سران بنیامیه به دست حضرت علی (ع) و حمزه کشته شده بودند و خاطره تلخ و گزنده آن برای قریش تا سالهای دور، حتی در اندیشه نسلهای بعدی باقی ماند و در پارهای حوادث قرن اول هجری نقش داشت.<ref>تاریخ قریش، مونس، حسین، جده: ۱۴۰۸ قمری / ۱۹۹۸ میلادی، ص۱۴۳.</ref> | ||
===آتش زدن نخلهای مدینه=== | ===آتش زدن نخلهای مدینه=== | ||
بعد از شکست بدر، ابوسفیان خود در رأس مشرکان قرار گرفت. او با | بعد از شکست بدر، ابوسفیان خود در رأس مشرکان قرار گرفت. او با ۲۰۰ سوار از قریش آهنگ مدینه کرد و پس از مذاکره با سلّام بن مِشکَم رئیس بنینضیر، کسانی را به مدینه فرستاد و آنان در جایی به نام ”عُرَیض“ نخلستانهایی را به آتش کشیدند و گریختند. پیامبر (ص) به تعقیب ابوسفیان پرداخت اما به او دست نیافت و بازگشت.<ref>- ر.ک : السیر و المغازی، ص۳۱۰-۳۱۲؛ المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۱، ص۱۸۱؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۳۱۰.</ref> | ||
===جنگ احد=== | ===جنگ احد=== | ||
در سال سوم هجری ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: | در سال سوم هجری ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ به قصد انتقام از مسلمانان به سوی مدینه حرکت کرد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۳۱۲.</ref> او در بسیج مکّیان برای نبرد اُحد نقش اصلی را ایفا کرد. در اُحد، نزدیکی مدینه جنگ سختی روی داد و مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر (ص) به شهادت رسیدند. | ||
===جنگ بدر و خندق=== | ===جنگ بدر و خندق=== | ||
پس از شکست مسلمانان در اُحد، ابوسفیان بر فراز کوه بر آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر (ص) را به نبردی دوباره در بدر وعده داد.<ref>- ر.ک : السیر و المغازی، | پس از شکست مسلمانان در اُحد، ابوسفیان بر فراز کوه بر آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر (ص) را به نبردی دوباره در بدر وعده داد.<ref>- ر.ک : السیر و المغازی، ص۳۳۳-۳۳۴؛ السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۳۲۷.</ref> سال بعد پیامبر به بدر آمد، اما ابوسفیان پیش از رسیدن به وعدهگاه، قریشیان را متقاعد کرد که به مکه باز گردند.<ref>- السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۳، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref> سال دیگر ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد مسلمانان ترتیب داد،<ref>- همان، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref> اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر (ص)، سپاه ابوسفیان و متحدانش ناکام برگشتند و مدینه رهایی یافت.<ref>- ر.ک :انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۵.</ref> | ||
==اسلام ابوسفیان== | ==اسلام ابوسفیان== | ||
با آنکه در جریان صلح حُدَیبیه، ابوسفیان مداخله آشکاری نداشت، اما پس از شکستن پیماننامه صلح حدیبیه، ابوسفیان از سوی مشرکان به مدینه آمد تا درباره تمدید مدت صلح با پیامبر (ص) مذاکره کند، اما کسی به او اعتنا نکرد و بینتیجه به مکه بازگشت.<ref>- ر.ک : السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، | با آنکه در جریان صلح حُدَیبیه، ابوسفیان مداخله آشکاری نداشت، اما پس از شکستن پیماننامه صلح حدیبیه، ابوسفیان از سوی مشرکان به مدینه آمد تا درباره تمدید مدت صلح با پیامبر (ص) مذاکره کند، اما کسی به او اعتنا نکرد و بینتیجه به مکه بازگشت.<ref>- ر.ک : السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۴، ص۳۷-۳۹.</ref> سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال هشتم هجرت و به هنگام فتح مکه به یاری و وساطت عباس عموی پیامبر نزد آن حضرت آمد و اسلام آورد.<ref>- المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲، ص۸۱۷-۸۱۸.</ref> پیامبر (ص) خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد.<ref>- ر.ک : المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲، ص۸۱۷-۸۱۸؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۴۶.</ref> پس از آن ابوسفیان و خانوادهاش در شمار مسلمانان در آمدند. رفتاری که پیامبر (ص) با مردم مکه کرد، سماحت اسلام و بزرگواری پیغمبر این دین را در دیده مخالفان آشکار ساخت. با اعلان چشمپوشی پیامبر (ص) از همه کسانی که در برابر اسلام جنگافروزی کرده و مدت بیست سال از هیچ آزاری نسبت به پیامبر و پیروان او دریغ نکرده بودند و از کیفر میترسیدند، چون از او شنیدند که به آنان گفت: همه شما را آزاد کردم،<ref>- روزی که پیامبر (ص) مکه را فتح کرد، بزرگان قریش نزد پیامبر آمدند. پیامبر پرسید گمان میکنید با شما چگونه رفتار میکنم؟ گفتند آنچه درخور برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگوار است. پیامبر فرمود: اِذهَبُوا اَنتُمُ الطُّلَقاء بروید شما آزادید. از آن روز بزرگان و مشرکین سابق قریش به طلقا معروف شدند. ر.ک : السیرةالنبویه، ابنهشام، محمدبن عبدالملک، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، قم: انتشارات ایران، ۱۳۶۳ شمسی. النبویه ابن هشام، ج۴، ص۵۴-۵۵؛ المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲، ص۸۳۵-۸۳۶.</ref> سران بنیامیه نیز برای مدتی فرصت و امکان مخالفت و دشمنی با بنیهاشم را نیافتند. | ||
==یاری ابوسفیان در غزوه طائف== | ==یاری ابوسفیان در غزوه طائف== | ||
سران بنیامیه اسلام را از دریچه رقابتهای قبیلهای و در جهت کسب امتیازهای کلان مادی و قدرت سیاسی مینگریستند. چنان که ابوسفیان و خاندان او نیز اگر چه سرانجام اسلام آوردند و حتی از امتیازهایی برخوردار شدند و رسول خدا (ص) او را به امارت نجران فرستاد<ref>- جمهرة انساب العرب، ابنحزم اندلسی، علیبن احمد، قاهره: دار المعارف، | سران بنیامیه اسلام را از دریچه رقابتهای قبیلهای و در جهت کسب امتیازهای کلان مادی و قدرت سیاسی مینگریستند. چنان که ابوسفیان و خاندان او نیز اگر چه سرانجام اسلام آوردند و حتی از امتیازهایی برخوردار شدند و رسول خدا (ص) او را به امارت نجران فرستاد<ref>- جمهرة انساب العرب، ابنحزم اندلسی، علیبن احمد، قاهره: دار المعارف، ۱۳۸۲ قمری. ، ص۴۹.</ref> و در جنگ حُنَین، فرماندهی گروهی جنگجو را به او سپرد و در پایان جنگ، به او و فرزندانش غنایم بیشتری بخشید.<ref>- ر.ک : المغاری، واقدی، محمد بن عمر، تحقیق مارسدن جونس، قم: نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ قمری.، ج۲، ص۹۴۴-۹۴۵.</ref> در غزوه طائف نیز شرکت داشت و حتی یک چشمش را از دست داد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۵۳۰.</ref> پیامبر (ص) او را برای گردآوری صدقات به طائف فرستاد،<ref>- المعارف، ص۳۴۴؛انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۵۳۰.</ref> ولی در روزگار پس از رحلت پیامبر (ص) در همراهی با قدرت غالب، سخت در پی اهداف خاص خویش بود. | ||
==هنگام درگذشت پیامبر (ص)== | ==هنگام درگذشت پیامبر (ص)== | ||
از پارهای روایات چنین برمیآید که هنگام رحلت پیامبر (ص)، ابوسفیان والی نجران بود.<ref>- جمهرة انساب العرب، ابنحزم اندلسی، علیبن احمد، قاهره: دار المعارف، | از پارهای روایات چنین برمیآید که هنگام رحلت پیامبر (ص)، ابوسفیان والی نجران بود.<ref>- جمهرة انساب العرب، ابنحزم اندلسی، علیبن احمد، قاهره: دار المعارف، ۱۳۸۲ قمری. ، ص۴۹.</ref> آنگاه به مکه آمد و چندی در آنجا ماند. سپس به مدینه رفت و در آن شهر ساکن شد. اما واقدی معتقد است که وی هنگام درگذشت پیامبر (ص) در مکه بوده و در آن هنگام [[عمرو بن حزم]]، والی نجران بود،<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۵۸۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص۷۱۴.</ref> به هر حال ابوسفیان پس از رحلت پیامبر (ص) خود را به مدینه رساند.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۵۲۹.</ref> | ||
==ابوسفیان و خلفای سهگانه== | ==ابوسفیان و خلفای سهگانه== | ||
در روایات موجود از ماجرای سقیفه، نقشی از این تیره پرنفوذ قریش دیده نمیشود. ابوسفیان از گزینش ابوبکر بهخلافت، بدان سبب که از تیره مشهوری از قریش نبود، آشکارا انتقاد کرد،<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: | در روایات موجود از ماجرای سقیفه، نقشی از این تیره پرنفوذ قریش دیده نمیشود. ابوسفیان از گزینش ابوبکر بهخلافت، بدان سبب که از تیره مشهوری از قریش نبود، آشکارا انتقاد کرد،<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۲، ص۲۱۷.</ref> حتی کوشید که خود را به امام علی (ع) نزدیک کند و برای رسیدن به خلافت پیشنهاد کمک و یاری داد، ولی حضرت پیشنهاد او را به شدت رد کرد و او را طرد نمود و فرمود: ”اِنَّکَ وَ اللهِ ظالِماً بَغَیتَ لِلاِسلامِ شَرّآً“<ref>- الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۶۲.</ref> او در اندیشه فتنهانگیزی بود<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۱، ص۵۸۸،۵۲۹.</ref> و اختلاف او با ابوبکر جدّی نبود به همین سبب اتفاقی نیست که خاندان ابوسفیان در فتوحات زمان ابوبکر و عمر فعالانه شرکت جستند. در سال ۱۵ هجری در پیکار یرموک که فرماندهی آن با یزید فرزند او بود، شرکت داشت و حتی گفته شده که سپاهیان را به مبارزه و پایداری تشویق میکرد. گفتهاند که وی در این نبرد چشم دیگرش را نیز از دست داد.<ref>- ر.ک : تاریخ طبری، ج۳، ص۳۷۶.</ref> فرزندان او یزید و معاویه نیز در فتح برخی از مناطق شام امیر سپاه بودند و بعدها نیز در عهد عمر به امارت آنجا دست یافتند.<ref>- تاریخ طبری، ج۳، ص۳۸۷، ۶۰۴-۶۰۵، ج۴، ص۶۷،۶۴،۶۲.</ref> ابوسفیان در عهد خلیفه دوم محترم بود<ref>- سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۰۷.</ref> و فرزندش معاویه را از مخالفت با خلیفه برحذر میداشت و به او سفارش میکرد که باید از وی پیروی کند.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۵، ص۱۷.</ref> در حقیقت، اصول حاکم بر امر خلافت بود که موجبات حضور عناصری از بنیامیه را در عرصه سیاسی فراهم میآورد و علل و اسباب حضور امویان در سطوح بالای جامعه مسلمین را باید در آن اصول جستوجو کرد. در این صورت اظهار شگفتی مورخی همچون مقریزی(م.۸۰۲ ق) از اینکه چگونه ابوسفیان و مروان و فرزندانشان با آن همه دشمنی با اسلام به ” خلافت اسلامی“ دست یافتند، وجه چندانی نخواهد داشت.<ref>النزاع و التخاصم فیمابین بنیامیه و بنیهاشم، ص۱۱-۱۲.</ref> پس از رسیدن [[عثمان بن عفان]] به خلافت که از بنیامیه بود، امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را بیش از گذشته گسترش دهند، هرچند براساس روایات موجود در باب ترکیب شورای شش نفره پس از قتل عمر، به [[عبدالرحمان بن عوف]] که با عثمان خویشاوندی داشت،<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج6، ص۱۲۴-۱۲۵، ج۱۰، ص۳۰.</ref> در گزینش جانشین خلیفه اختیارات بیحدّی بخشیده شده بود،<ref>- برای مجموعهای از این روایات ر.ک : جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۶، ص۱۱۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۲۷ به بعد.</ref> اما باید گفت: بنا بر روایتی مهم، امیران سپاه و اشراف - که شماری از بنیامیه در این دو طبقه حضوری مؤثر داشتند - عبدالرحمان را به گزینش [[عثمان]] ترغیب میکردند.<ref>- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۱.</ref> پس از رسیدن عثمان به خلافت، ابوسفیان نزد وی و در جمع امویان گفت: اکنون که گوی خلافت به دست شما افتاده آن را در میان خود بگردانید و نگذارید که از دستتان بیرون افتد.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۵، ص۱۹؛ الاغانی، ج۶، ص۳۵۶؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴-۴۵.</ref> او معتقد بود که خلافت در جایگاه خود قرار گرفته است. با انتخاب عثمان افرادی از بنیامیه قدرت یافتند و زمینههای احیای عصبیت قومی و انتقامجویی پدید آمد. عثمان اندک اندک والیان پیشین را عزل و افراد بنیامیه را به ولایت شهرهای مهم و برای ادامه فتوح برگماشت.<ref>- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۱-۲۵۸، ۲۶۹.</ref> در برخی موارد، اموال هنگفتی نیز به ایشان بخشید.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۶، ص۱۳۳-۱۳۴، ۲۰۸؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۶۵،۳۴۸.</ref> از نکات مهم در دوره خلافت عثمان این است که ظاهراً بنیامیه نمیخواستند گزینش خلیفه بر مبنای رسم پیشین صورت گیرد، چنانکه وقتی عثمان یکبار به هنگام بیماری در وصیتنامه پنهانی خود، از عبدالرحمن بن عوف به عنوان جانشین نام برد، خشم بنیامیه برانگیخته شد.<ref>- تاریخ یعقوبی، ۲، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref> در این دوره، [[مروان بن حکم]] - که خود و پدرش از راندهشدگان پیامبر (ص) بودند<ref>- ر.ک : جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۶، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref> - بر امور خلافت، تسلط بیاندازهای یافته بود.<ref>- الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۶؛ جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۶، ص۱۸۱،۱۳۶.</ref> در جریان اعتراض بر ضد خلیفه نیز، شورشیان خواهان اخراج و تحویل او بودند.<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۶، ص۱۸۴.</ref> درست است که در ابتدای خلافت عثمان، منافع دیگر تیرههای قریش، اگر با منافع بنیامیه در تعارض بود، اختلاف چندانی مشاهده نمیشد، ولی در اواخر عهد عثمان، چنانکه برخی از محققان به درستی گفتهاند این امر باعث برانگیختن احساسات ضد اموی میان دیگر قریشیان همراه با قبایل خُردتر شد. تلقی بنیامیه از خلافت در این عهد، از این جمله مروان بن حکم معلوم میشود که در جمع شورشیان گفت: اینجا آمدهاید تا مُلک ما را از چنگمان بهدرآورید!<ref>- تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۲.</ref> | ||
پس از رسیدن [[عثمان بن عفان]] به خلافت که از بنیامیه بود، امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را بیش از گذشته گسترش دهند، هرچند براساس روایات موجود در باب ترکیب شورای شش نفره پس از قتل عمر، به [[عبدالرحمان بن عوف]] که با عثمان خویشاوندی داشت،<ref>- جمل منانساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: | |||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
ابوسفیان پنج سال پیش از قتل عثمان در سال | ابوسفیان پنج سال پیش از قتل عثمان در سال ۳۰ هجری درگذشت.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۴، ص۱۳.</ref> اما تاریخهای ۳۱ تا ۳۳ هجری را هم برای مرگ او آوردهاند.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، همانجا.</ref> از او فرزندان متعددی برجای ماندند که بنامترین آنان [[معاویه]] است که نقش سیاسی مهمی در سده اول هجری ایفا کرد و سلسله خلافت اموی را بنیاد نهاد. فرزند دیگرش [[یزید]] بود که [[ابوبکر]] او را فرمانده سپاه کرد و سپس [[عمر]] او را به امارت گمارد. یزید در هنگام فتوحات بر اثر بیماری طاعون درگذشت. فرزند دیگرش <ref>عتبه</ref> بود که با [[عایشه]] در جنگ جمل شرکت داشت و معاویه او را به امارت مصر فرستاد.<ref>- المعارف، ص۳۴۴-۳۴۵.</ref> فرزند عتبه، [[ولید]] در آغاز خلافت یزید و هنگام هجرت [[امام حسین (ع)]] به مکه، والی مدینه بود. یکی از دختران ابوسفیان به نام [[ام حبیبه]] است که به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه بازگشت و پیامبر (ص) با او ازدواج کرد.<ref>- الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۶.</ref> | ||
اگر چه ابوسفیان پس از فتح مکه اسلام آورد اما سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده است، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: | اگر چه ابوسفیان پس از فتح مکه اسلام آورد اما سخنی که در ماجرای ردّه به او نسبت داده شده است، نشان از بستگی و علاقه او به آیین گذشته دارد.<ref>-انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۴، ص۱۳.</ref> ابن حبیب او را از زنادقه قریش خوانده است.<ref>- المنمق فی اخبار القریش، بغدادی، محمد بن حبیب، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، ۱۹۸۵ میلادی.، ص۳۸۸.</ref> | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص | مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص ۴۰-۴۷. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
[[رده: قاتلان کربلا]] | [[رده: قاتلان کربلا]] | ||
[[رده: بنیامیه]] | [[رده: بنیامیه]] | ||
<references /> |