۳٬۴۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = | | نام =الهامی کرمانشاهی | ||
| تصویر = | | تصویر = | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی = | | نام اصلی =میرزا احمد | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت =ایرانی | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد =تویسرکان | | محل تولد =تویسرکان | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد =حسین قلی خان سلطانی کلهر | ||
|علت شهرت = | |علت شهرت = | ||
| تأثیرگذاشته بر = | | تأثیرگذاشته بر = | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
میرزا احمد کرمانشاهی ملقّب به فردوسی حسینی و متخلّص به «الهامی» که قبل از ملاقات با استادش حسین قلی خان سلطانی کلهر «ملول» تخلّص میکرد ولی سلطانی تخلّص الهامی را برایش برگزید. | |||
وی به سال 1264 ه ق. در تویسرکان متولد شد و در پنج سالگی به همراه خانواده، به کرمانشاه مهاجرت نمودند. اجداد الهامی همه مروّج شریعت بودند. او در سن 20 سالگی پدر و سپس مادرش را از دست داد و سرپرستی خانواده به عهدهاش قرار گرفت. | |||
بعد از ازدواج و صاحب چند فرزند به شدت دچار درماندگی شد که از حسین بن علی (ع) امداد خواست و امام حاجت او را برآورده ساخت پس از آن در مدح و مصیبت آنان شروع به سرودن اشعار نمود. | |||
هامی زمانی به نظم کتاب باغ فردوس پرداخت که نه از شعر و شاعری چیزی میدانست و نه با سخن آشنایی داشت و نه در تحصیل علوم رسمی کاری کرده بود. امّا این کتاب در سلامت الفاظ و نفاست معانی و فصاحت بیان و حسن ایجاز مشهور ادبا بوده است. الهامی این کتاب را در مراثی امام حسین (ع) به وزن و سبک «شاهنامه فردوسی» سرود وی به سال 1295 ه. ق شروع به سرودن نمود و در 1302 ه. ق. به پایان رسید. این کتاب مشتمل بر چهار خیابان و قریب سی هزار بیت میباشد. | |||
خیابان اول در فوت معاویه و سلطنت یزید و هجرت امام به مکّه و کربلا تا آخر وقایع شب عاشورا، خیابان دوم در وقایع روز عاشورا تا شهادت امام (ع). خیابان سوم در وقایع پس از شهادت آن حضرت و اسیری اهل بیت تا ورود به مدینهی منوره. | |||
خیابان چهارم در شرح حال مختار تا مرگ مختار. باید توجه داشت که شیوایی و جذابیّت و تأثیر عجیب این منظومه طوری است که برای مردی عامی چون میرزا احمد اغلب لغات و کنایاتی که در شعر به کار میبرد و بعد از سرودن آن را میپرسد نشان دهندهی الهاماتی غیبی به اوست. | |||
الهامی علاوه بر «مثنوی باغ فردوس» کتب منظوم دیگری نیز دارد که عبارتند از: «مثنوی اندرزنامه» در بحر متقارب، «مثنوی باغ ارم» در شهادت حضرت حمزه و جعفر طیّار و بعضی از غزوات حضرت علی (ع)، «مثنوی بستان ماتم» در شرح حال امام موسی بن جعفر (ع) بر وزن کتاب خسرو و شیرین نظامی، «مثنوی حسن منظر» بر وزن لیلی و مجنون، «حسینیّه» که مشتمل بر غزل و قطعات در مصیبت سیّد الشهداء، «دیوان دفتر عشق» در عشق و عرفان، «دیوان قصاید و غزلیات» و ... | |||
الهامی دارای سه فرزند بوده است: ابو الحسن که در نبرد با شورشیان کردستان کشته شد. دکتر عبد الحسین الهامی که شاعری بلند آوازه بود و ابو القاسم لاهوتی که از زمرهی شاعران آزادیخواه است. معاصران الهامی به نظم و نثر او را ستودهاند. | |||
الهامی به سال 1325 ه. ق. در کرمانشاه وفات یافت. <ref>دیوان الهامی کرمانشاهی؛ مقدمه با تلخیص.</ref> | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
خط ۵۱: | خط ۷۸: | ||
میرزا احمد <ref>الهامى.</ref>کرمانشاهى <ref>1264-1325.</ref>ملقب به فردوسى حسینى،اصالتا بهبهانى، زادگاه وى تویسرکان و سکونت وى در کرمانشاه بوده است. | میرزا احمد <ref>الهامى.</ref>کرمانشاهى <ref>1264-1325.</ref>ملقب به فردوسى حسینى،اصالتا بهبهانى، زادگاه وى تویسرکان و سکونت وى در کرمانشاه بوده است. | ||
وى از معدود شعراى آیینى پارسى زبان است که داراى مثنوى حماسى عاشورا به سبک شاهنامه فردوسى در بحر تقارب است و آن را در چهار خیابان <ref>بخش.</ref>تدوین کرده و به همین دلیل به فردوسى حسینى ملقب شده است.اشعار وى غالبا برگرفته از روایات صحیح السند و کتب معتبر تاریخى و مقاتل مستند مىباشد.اصل این مثنوى حماسى بنا بر گفته ادیب فرهیخته دکتر پرویز داکانى تمامى وقایع عاشورا را از آغاز تا به انجام شامل مىشود که متأسفانه به نقل قسمتهایى از آن در دیوان وى بسنده شده است. | وى از معدود شعراى آیینى پارسى زبان است که داراى مثنوى حماسى عاشورا به سبک شاهنامه فردوسى در بحر تقارب است و آن را در چهار خیابان <ref>بخش.</ref>تدوین کرده و به همین دلیل به فردوسى حسینى ملقب شده است. اشعار وى غالبا برگرفته از روایات صحیح السند و کتب معتبر تاریخى و مقاتل مستند مىباشد. اصل این مثنوى حماسى بنا بر گفته ادیب فرهیخته دکتر پرویز داکانى تمامى وقایع عاشورا را از آغاز تا به انجام شامل مىشود که متأسفانه به نقل قسمتهایى از آن در دیوان وى بسنده شده است. | ||
از آثار دیگرى که از این شاعر نامدار آیینى در سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم بر جاى مانده مىتوان از فتحنامه حسام الملک،قصائد الهامیّه فى مدائح الحسامیّه،حدیث کساء،حسینیه و نصایح امیر نظام نام برد. | از آثار دیگرى که از این شاعر نامدار آیینى در سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم بر جاى مانده مىتوان از فتحنامه حسام الملک،قصائد الهامیّه فى مدائح الحسامیّه،حدیث کساء،حسینیه و نصایح امیر نظام نام برد. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۳۶: | ||
در این که آیا سرایندگان دیگر حماسههاى منظوم آیینى در زبان فارسى پس از الهامى از شیوۀ شعرى او و یا نگاهى که به وقایع کربلا داشته است،متأثر بودهاند یا نه،بحثى است که نیاز به تحقیق و تأمّل دارد و در مجال تنگ این مقال نمىگنجد.براى نمونه مىتوان از منظومه داستان على اکبر در احوال حضرت على اکبر و قاسم بن حسن-علیه السلام-از محمد بن ابو طالب نام برد که به سال 1298 ه.ق آن را به پایان برده است. | در این که آیا سرایندگان دیگر حماسههاى منظوم آیینى در زبان فارسى پس از الهامى از شیوۀ شعرى او و یا نگاهى که به وقایع کربلا داشته است،متأثر بودهاند یا نه،بحثى است که نیاز به تحقیق و تأمّل دارد و در مجال تنگ این مقال نمىگنجد.براى نمونه مىتوان از منظومه داستان على اکبر در احوال حضرت على اکبر و قاسم بن حسن-علیه السلام-از محمد بن ابو طالب نام برد که به سال 1298 ه.ق آن را به پایان برده است. | ||
شادروان | شادروان خان بابا مشار در فهرست کتابهاى چاپى فارسى،ج 1 <ref>الف-ت.</ref>،از نسخه چاپى باغ فردوس سروده سید احمد بن رستم ملقب به فردوسى حسینى و متخلص به الهامى خبر مىدهد که حاوى(چهار خیابان)بوده و در کرمانشاه به سال 1327 ه.ش در قطع رحلى و چاپ سربى و در 244 صفحه چاپ و منتشر شده است. <ref>همان،ص 63.</ref> | ||
==برگزیده آثار عاشورایى== | ==برگزیده آثار عاشورایى== | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۴۳: | ||
صرفنظر از مقدمه منظوم مثنوى باغ فردوس که در 13 قسمت تدوین شده،متن اصلى این منظومه حماسى ماندگار که در دیوان چاپى الهامى کرمانشاهى آمده است در رابطه با حضرت مسلم بن عقیل-علیه السلام-405 بیت در 14 عنوان،در مبارزت و منقبت حضرت قاسم بن حسن-علیه السلام-در 608 بیت حاوى 11 عنوان،و قسمت پایانى آن اختصاص دارد به جریان میدان رفتن و شهادت علمدار کربلا-علیه السلام-که حاوى 1086 بیت و در 17 عنوان تنظیم شده است و ما به نقل ابیاتى از این سه قسمت بسنده مىکنیم: | صرفنظر از مقدمه منظوم مثنوى باغ فردوس که در 13 قسمت تدوین شده،متن اصلى این منظومه حماسى ماندگار که در دیوان چاپى الهامى کرمانشاهى آمده است در رابطه با حضرت مسلم بن عقیل-علیه السلام-405 بیت در 14 عنوان،در مبارزت و منقبت حضرت قاسم بن حسن-علیه السلام-در 608 بیت حاوى 11 عنوان،و قسمت پایانى آن اختصاص دارد به جریان میدان رفتن و شهادت علمدار کربلا-علیه السلام-که حاوى 1086 بیت و در 17 عنوان تنظیم شده است و ما به نقل ابیاتى از این سه قسمت بسنده مىکنیم: | ||
'''ورود مسلم بن عقیل به مجلس ابن زیاد و مکالماتشان با یکدیگر:''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| کشان روزبانان به بند اندرش|ببردند زی مرد بد گوهرش }} | |||
{{ب| سپهبد از آن کافر زشت نام|بتابید روی و نکردش سلام }} | |||
{{ب| یکی زان میان بر به مسلم بگفت|که ای گشته با بند و زنجیر جفت }} | |||
{{ب| چرا بر به سالار فرخنده نام|به فرمانگزاری نکردی سلام؟ }} | |||
{{ب| بدو گفت مسلم که فرمانروای|مرا نیست جز پور شیر خدای }} | |||
{{ب| سلام ار به فرماندهی بایدم|بدان شاه دنیا و دین شایدم }} | |||
{{ب| از این گفته فرمانده بد سگال|برآشفت و زد بانگ بر بیهمال <ref>همان: نظیر و مانند.</ref> }} | |||
{{ب| که ای فتنهگر مرد پرخاشجوی|از این فتنهجویی چه دیدی بگوی؟ }} | |||
{{ب| که بر تافتی رخ ز امر امام|سر دین پژوهان کنارنگ شام }} | |||
{{ب| چو فرّخ سپهدار از او این شُنفت|خروشید بر مرد ناپاک و گفت: }} | |||
{{ب| «تو رخ تافتستی از امر امام|نهادستی اندر ره فتنه گام }} | |||
{{ب| نباشد امامی به روی زمین|به جز پاک سبط رسول امین }} | |||
{{ب| روا نیست ای کافر زشت نام|که خوانی زنازادگان را امام }} | |||
{{ب| امام آن بود کش به دین اندرا|خداوند بگزید و پیغمبرا» }} | |||
{{ب| چو بشنید این کافر زشتخوی|بدو گفت کای مرد پرخاشجوی }} | |||
{{ب| جز امروزت از زندگی بیش نیست|به مرگ تو شاه تو خواهد گریست }} | |||
{{ب| به بام دژ اندر ببرّم سرت|وز آن جا به کوی افکنم پیکرت }} | |||
{{ب| که از هاشمیزادگان زین سپس|نگردد دگر گِرد آشوب، کس }} | |||
{{ب| بدو گفت شیر نیستان رزم|چو در کشتنم کردهای عزم جزم }} | |||
{{ب| گُزین کن ز مردان این انجمن|یکی را که بنیوشد او رازِ من }} | |||
{{ب| کند آن چه گویم پس از مردنم|نیندیشد از کینهی دشمنم }} | |||
{{ب| بدو گفت پور زیاد این چنین|که یک تن خود از انجمن برگُزین }} | |||
{{ب| نگه بر چپ و راست مسلم فکند|بدان بد سگالان ناهوشمند }} | |||
{{ب| در آن انجمن زان بزرگان که دید|عمر زادهی سعد را برگزید }} | |||
{{ب| بدو گفت زین خیل ناپاکزاد|شماری تو خود را قریشی نژاد }} | |||
{{ب| به نزد من آی و فرادار گوش|به گفتار گوینده بسپار هوش }} | |||
{{ب| بتابید ازو زادهی سعد روی|نمیخواست رفتن به نزدیک اوی }} | |||
{{ب| بدو گفت فرمانده زشت کیش|که بشتاب نزد پسر عمّ خویش }} | |||
{{ب| زمانی به گفتار او گوش دار|هرآن آرزویی که دارد برآر }} | |||
{{ب| به فرمان او پور سعد پلید|بر مسلم پاک گوهر، حمید }} | |||
{{ب| بدو گفت سالار، بگمار هوش|سه اندرز دارم بدان دار گوش }} | |||
{{ب| نخست آنکه هفتصد درم وامدار|شدستم درین فتنهپرور دیار }} | |||
{{ب| تو بفروش درع و سمند مرا|همان آبداده پرند مرا }} | |||
{{ب| بهایش بدان وامخواهان سپار|مخواه از پس کشتنم وامدار }} | |||
{{ب| و دیگر چو بیسر شود پیکرم|تو بسپار پیکر به خاک اندرم }} | |||
{{ب| و دیگر فرستادهای کن روان|بر پور پیغمبر و انس و جان }} | |||
{{ب| ز مرگ من او را رسان آگهی|که گیتی ز عم زادهات شد تهی }} | |||
{{ب| مپیما بدین مرز ره، زینهار|ز کوفی سپه، چشم یاری مدار }} | |||
{{ب| چو پور زیاد این سخنها شنفت|بخندید و با زادهی سعد گفت }} | |||
{{ب| که آنچت سراید برو کار بند|میندیش کز ما نبینی گزند }} | |||
{{ب| از آن پس که او کشته گردید خوار|به مال و تن او مرا نیست کار <ref> دیوان الهامی کرمانشاهی؛ ص 167 و 168.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''به میدان فرستادن امام (ع) قاسم را و گفتگوی قاسم (ع) با عمر بن سعد:''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| به شکل کفن کرد رختش به بر|زدش بوسه بسیار بر چشم و سر }} | |||
{{ب| بگفت این تو این پهنهی رزمگاه|برو کت خداوند بادا پناه }} | |||
{{ب| دریغا که تیغی شد از مشت من|که بشکستنش، بشکند پشت من }} | |||
{{ب| چو آمد دمان سوی آوردگاه|تو گفتی فرود آمد از چرخ ماه }} | |||
{{ب| که در سوگش این سالخورد آسمان|بگرید همی تا بپاید زمان }} | |||
{{ب| خروشید کای بدسگالان دین|منم شبل <ref>شبل: فرزند.</ref> شیر جهان آفرین }} | |||
{{ب| منم قاسم آن صفدر نامور|قسیم جحیم و جنان را پسر }} | |||
{{ب| حسن شاه ابرار باب من است|کجا چرخ را توش و تاب من است؟ }} | |||
{{ب| نیا مصطفی، مامِ بابم بتول|که زهرا همی خواند او را رسول }} | |||
{{ب| همین شه که او را نباشد کسی|بکشتید یاران او را بسی }} | |||
{{ب| خداوند دین است و عمّ من است|به دیدار من چشم او روشن است }} | |||
{{ب| منم بدر تابان چرخ یلی|منم پرگهر تیغ دست علی }} | |||
{{ب| به مردان شیر اوژن تیغ زن|دهد مژدهی مرگ، شمشیر من }} | |||
{{ب| مرا لب چو زاینده از شیر شست|دلم رزم و سرپنجه، شمشیر جست }} | |||
{{ب| به گهواره فرِّ یلان داشتم|بر و بازو پردلان داشتم }} | |||
{{ب| کنونم که از سیزده بیش سال|نرفته است ای مردم بدسگال }} | |||
{{ب| بلند آسمان زیر دست من است|اجل پیرو تیر شست من است }} | |||
{{ب| مرا کشته خواهد خداوند من|برای همین است جانم به تن }} | |||
{{ب| اگر برکَنند از تنم زنده پوست|نتابم سر از عهد و پیمان دوست }} | |||
{{ب| به جانان سپرد آن که جان، او نمرد|نبرد وفا، هرکه جان باخت برد }} | |||
{{ب| چو نوباوهی مجتبی آن بدید|به سالار لشگر خروشی کشید }} | |||
{{ب| که ای زادهی سعد بد روزگار|همانا نترسی ز پروردگار }} | |||
{{ب| ندانی تو ای مرد با خشم و کین|که فرموده پیغمبر راستین }} | |||
{{ب| حسین است جان تن روشنم|ز جان و تن اوست جان و تنم }} | |||
{{ب| همانا نباشد تو را استوار|گزین گفتِ پیغمبر تاجدار }} | |||
{{ب| وگرنه به جان و تن مصطفی|پسندی چرا کین و جور و جفا؟ }} | |||
{{ب| مریز این همه خون آل رسول|مکش بیش از این زادگان بتول <ref>دیوان الهامی کرمانشاهی؛ ص 191 و 192.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''آغاز داستان شهادت ابو الفضل (ع):''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| کنون بایدم درّ ناسفته سفت|کنون بایدم راز ناگفته گفت }} | |||
{{ب| کنون باید از غم به سر خاک بیخت|کنون باید از دیده خوناب ریخت }} | |||
{{ب| کنون از نی دل برآرم نوا|سخن رانم از ساقی نینوا }} | |||
{{ب| چه ساقی شه تشنهکامان عشق|امیر صفّ نیکنامان عشق }} | |||
{{ب| کنون ز اشک روی زمین تر کنم|شگفتی یکی داستان سر کنم }} | |||
{{ب| که در بر چرخ دون خون شود|زمین همچو گردون دگرگون شود }} | |||
{{ب| بنالد ازو جان افلاکیان|چو افلاکیان پیکر خاکیان }} | |||
{{ب| زمین گردد از اشک دریای آب|فتد آسمانش به سر چون حباب }} | |||
{{ب| غریوان پیمبر به خلد اندرون|به رخ برفشاند ز بیننده خون }} | |||
{{ب| کنون ای هنرمند طبع منا|به میدان فکرت فکن تو سنا }} | |||
{{ب| به سوی سپهدار فرخنده پی|بکش ناله از نای دل همچو نی }} | |||
{{ب| چه عبّاس! مهر سپهر یلی|به مردی بهین یادگار علی }} | |||
{{ب| سپهدار عشّاق پروردگار|تهی از خود و پر ز اسرار یار }} | |||
{{ب| در اقلیم جان رهرو راه عشق|نه رهرو که خود تا جور شاه عشق }} | |||
{{ب| همان زور حیدر به بازوی او|دو گیتی سبک در ترازوی او }} | |||
{{ب| نبیند چو او دهر و هرگز ندید|نه چون او به مردی خدا آفرید }} | |||
{{ب| چراغ هدایت فروزان از او|روان بد اندیش سوزان ازو }} | |||
{{ب| نبی خو، حسن رو، علی کارزار|به پیکار دشمن حسین اقتدار }} | |||
{{ب| جهانجو، سپهدار پیروز جنگ|به خامآور یال مردان جنگ }} | |||
{{ب| ملوک و ملایک ثنا خوان او|زمین گردی از نعل یک ران او }} | |||
{{ب| به لشگرگه شاه سالار بود|دبیر و وزیر و علمدار بود }} | |||
{{ب| دلش بود آکنده از راز حق|دو گوشش نیوشای آواز حق }} | |||
{{ب| سرانجام ازو یافت سامان عشق|بداد ساقی تشنه کامان عشق }} | |||
{{ب| به دیدار و بالا و فرّ و کمال|نبودی کس اندر جهانش هَمال }} | |||
{{ب| سر سرفرازان و آزادگان|به چهره مه هاشمی زادگان }} | |||
{{ب| در آن دم که بر خاک افتاد پَست|به عرش اندرون یافت جای نشست }} | |||
{{ب| سرش تا که از تیغ کین تاج یافت|چو احمد از آن تاج معراج یافت <ref> همان؛ ص 217، 219، 220.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''ذکر روایت ابو حمزه ثمالی در فضیلت ابو الفضل (ع):''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| ابو حمزه کو عارف راه بود|ز اسرار دینِ حق آگاه بود }} | |||
{{ب| به درگاه چهارم امام انام|فزون داشت جاه و نکو داشت نام }} | |||
{{ب| چنین گوید آن مرد فرخنده کیش|که روزی بُدَم نزد مولای خویش }} | |||
{{ب| در آندم بیامد یکی خردسال|که مانست خورشید را در جمال }} | |||
{{ب| جوانی چو ماهش رخان تابناک|که بودی عبید اللّهش نام پاک }} | |||
{{ب| مر آن ناز پرورد خورشید فر|ابو الفضل را بُد گرامی پسر }} | |||
{{ب| خداوند دین سیّد السّاجدین|چو دیدش دل نازکش شد غمین }} | |||
{{ب| همی بر رخ پاک او بنگریست|بمویید و بر وی فراوان گریست }} | |||
{{ب| چو لختی بگریید گفت: اینچنین|به من، آن خداوند دنیا و دین }} | |||
{{ب| به عبّاس عمّ من آن میر راد|که چون او وفا پیشه مادر نزاد }} | |||
{{ب| به راه برادر ز جان و ز سر|گذشت آن جوانمرد فرّخگهر }} | |||
{{ب| به جای دو دست ایزد ذو الجلال|بدادش ز یاقوت رخشان دو بال }} | |||
{{ب| بدان سان که بر جعفر پاکزاد|ز بخشش دو بال ایزد پاک داد }} | |||
{{ب| شهیدان همه جاه آن نامدار|کنند آرزو نزد پروردگار }} | |||
{{ب| همه جاه عبّاس با آفرین|کنند آرزو از جهان آفرین }} | |||
{{ب| بر پاک دادار پیروزگر|ابو الفضل را هست جاه دگر <ref>همان؛ ص 223 و 224.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''اذن رزم خواستن حضرت عباس (ع) از امام (ع):''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| چو رفتند اخوان و یاران شاه|به سوی پیمبر از این دامگاه }} | |||
{{ب| سپهبد دلش از غم آمد به درد|نگه کرد لختی به دشت نبرد }} | |||
{{ب| ز یکسو خداوند دین بیپناه|ستاده به میدان آوردگاه }} | |||
{{ب| زده تکیه بر نیزهی بیکسی|ی کشتنش نیزه برپا بسی }} | |||
{{ب| نمانده کس از جان نثاران او|به خون غرقه خویشان و یاران او }} | |||
{{ب| ز اصحاب و اخوان نامآورش|نمانده به جا جز علی اکبرش }} | |||
{{ب| ز یکسو زنی چند بیغمگسار|غریب و پسر کشته و داغدار }} | |||
{{ب| ز یکسو بسی کودک ماهوش|به گردون برآورده بانگ از عطش }} | |||
{{ب| ز بییاری شاه و اهل حرم|دل ساقیِ تشنه لب شد دژم }} | |||
{{ب| به خود گفت هنگامت آمد فراز|یکی چاره از بهر رفتن بساز }} | |||
{{ب| بیامد بر خسرو راستین|بدو خیره چشم سپهر و زمین }} | |||
{{ب| بگفت ای نگهبان هر دو جهان|خداوند هر آشکار و نهان }} | |||
{{ب| دل من ازین زندگی سیر شد|به راه تو جان دادنم دیر شد }} | |||
{{ب| تو تنها، به خون خفته اخوان من|نیاید به کار این تن و جان من }} | |||
{{ب| مرا جان از آن داده پروردگار|که در خاک پای تو سازم نثار }} | |||
{{ب| مخواه از در قرب حق دوریم|ببخشا پی رزم دستوریم <ref> دیوان الهامی کرمانشاهی؛ ص 243 و 244.</ref> }} | |||
{{ب| شهنشه بدو خواند بس آفرین|سپس گفت کای پور ضرغام دین }} | |||
{{ب| به من گر همی بایدت یاوری|بکن جهد کآبی به دست آوری }} | |||
{{ب| که این کودکان تر نمایند کام|از آن پس بکن روز بد خواه شام }} | |||
{{ب| ابو الفضل از این مژده دلشاد گشت|ز بند غم و رنج آزاد گشت }} | |||
{{ب| ببوسید پیش برادر زمین|چو حیدر برِ سیّد المرسلین }} | |||
{{ب| به بدرود آل رسول امین|روان شد چو جان از بر شاه دین }} | |||
{{ب| ستمدیدگان را چو بدرود کرد|پی آب سر جانب رود کرد }} | |||
{{ب| چو بر آبِ روِد روان بنگریست|ز لب تشنگان یاد کرد و گریست }} | |||
{{ب| همی گفت کای آب شیرین گوار|ز آب آفرین شاه شرمی بدار }} | |||
{{ب| روانی تو بر خاک و سنگ زمین|لبِ تشنه، آل رسول امین }} | |||
{{ب| تو موج اندر آورده جوشان همی|سکینه ز بهرت خروشان همی }} | |||
{{ب| سزد کز تو نوشند مردم تمام|بمیرند آل علی تشنهکام }} | |||
{{ب| کفی آب برداشت تا نوشدا|که کمتر دلش از عطش جوشدا }} | |||
{{ب| به یاد آمدش کام خشک امام|به خود گفت این آب بادت حرام }} | |||
{{ب| ره یاری این نیست آزرمدار|ز روی برادر یکی شرمدار }} | |||
{{ب| تو سیراب و نوباوهی مصطفی|چنان تشنه، این نیست رسم وفا }} | |||
{{ب| ننوشید یک قطره زان آب سرد|شکیبش سر چرخ را خیره کرد }} | |||
{{ب| به رود روان با دلی پر ز تاب|فرو ریخت از دست و از دیده آب }} | |||
{{ب| چو از دست آن آب را برفشاند|ملک از فلک بروی احسنت خواند <ref>همان؛ ص 255- 259 و 260.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''وصیّت نمودن حضرت عبّاس به امام (ع) و جان دادنش:''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| چو عبّاس آوای شه را شنید|یکی ناله از نای پر خون کشید }} | |||
{{ب| بگفتا که ای شاه یزدان شناس|به پروردگار جهانم سپاس }} | |||
{{ب| که دادم به راهت سرو جان پاک|نبردم من، این آرزو را به خاک }} | |||
{{ب| دم آخرینم رسیدی به سر|تن از بوی تو یافت جانی دگر }} | |||
{{ب| کنون گر رسد مرگ من باک نیست|که انجام هر زنده جز خاک نیست }} | |||
{{ب| سه خواهش مرا هست از شهریار|ز راه کرم سوی من گوش دار }} | |||
{{ب| نخستین روانم بود تا به تن|مبر سوی خیمه تن چاک من }} | |||
{{ب| که از کودکان توام شرمسار|ز ناوردن آب شیرین گوار }} | |||
{{ب| دگر آنکه در ماتم من منال|مکن گریه اندر بر بدسگال }} | |||
{{ب| چو گریی تو، بدخواه خندان شود|به کین خواستن تیز دندان شود }} | |||
{{ب| و دیگر تو گفتی که از همرهان|نماند درین روز کس زنده جان }} | |||
{{ب| مگر سید الساجدین پور من|که باشد پس از من امام ز من }} | |||
{{ب| از ایدر چو رفتی به سوی حرم|چنین کن سپارش بدان محترم }} | |||
{{ب| که چون جای کردی به یثرب دیار|رها گشتی از پیچش روزگار }} | |||
{{ب| ز عمّت دو کودک بود در سرای|به جا مانده، دل خسته بیغمزدای }} | |||
{{ب| تو آن نورسان را پرستار باش|ز هَر بد به گیتی نگهدار باش }} | |||
{{ب| یتیمند مشکن دل زارشان|پدروار بنگر به دیدارشان }} | |||
{{ب| ز گفتار او شه نبالید سخت|فرو ریخت خون از مژه لختلخت }} | |||
{{ب| سترد از رخ و چشم او خون و خاک|ببوسیدش آن چهرهی تابناک }} | |||
{{ب| جوان دیده بر روی شه برگشاد|کشید آه و اندر برش جان بداد }} | |||
{{ب| خنک دوستداری که در پای یار|چو جان داد، یار آردش در کنار <ref> همان؛ ص 292 و 291.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
===درباره حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)=== | ===درباره حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)=== | ||
خط ۴۳۳: | خط ۸۳۸: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1014-1020. | |||
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 451-463. | محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 451-463. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] |
ویرایش