۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
شام غریبان در | شام غریبان در لغتنامه دهخدا، به معانی شب مردم غریب و از دیار دورافتاده، زاری کردن به درد، چنانکه بر وفات کسی گریستن و غم نمودن، شب اول وفت کسی برای خانواده آن کس، شب یازدهم محرم و عزاداری بعد از آن شب، آمده است. <ref>دهخدا، ذیل شام غریبان.</ref> | ||
در اصطلاح فرهنگ عاشورا، به مراسم سوگواری شبانه در شب یازدهم محرم شام غریبان گفته | در اصطلاح فرهنگ عاشورا، به مراسم سوگواری شبانه در شب یازدهم محرم شام غریبان گفته میشود که مردم با در دست داشتن شمعهایی روشن و با خواندن نوحههایی غمگین، بدون طبل در این شب یاد اسرای اهل بیت را گرامی میدارند. | ||
«شام غریبان گونه نمادین دیگری از دسته روی است. در این | «شام غریبان گونه نمادین دیگری از دسته روی است. در این دستهگردانی، عزاداران دیگر علم و پرچم و چلچراغی همراه ندارند و ایستاده حرکت نمیکنند. با هیجان و خروش دستهایشان را بر سینه نمیکوبند و نوحههایشان از مضمون رزم و شهادت خالی است. راهشان را نور شعلههای لرزان شمعهایی که کودکان به دست گرفتهاند، روشن میکند. زنگ آهنگ سنج، بانگ طبل و کرنایی همصدایشان نیست و اینها همه چهرهای نمادین از غروب عاشورای کربلای راستین را مینمایاند. آهسته و در دستههای پراکنده در محلهها و کوچه پس کوچهها میگردند. سرها را در هم فرو میبرند، دستها را آرام بر سر میزنند و غریبانه نوحهای میخوانند که حکایت از جستجوی کودکی گمشده دارد.» <ref>میرشکرایی، 1383، ص 53.</ref> | ||
شام غریبان تقریباً در تمامی نقاط ایران به یک صورت اجرا | شام غریبان تقریباً در تمامی نقاط ایران به یک صورت اجرا میشود و تنها تفاوتهایی جزئی در اجرای مراسم آن دیده میشود. | ||
مردم طیب آباد خمین در شب شام غریبان، چند جنازه ساختگی روی نردبان | مردم طیب آباد خمین در شب شام غریبان، چند جنازه ساختگی روی نردبان میگذارند و آن را جلوی هیئتهای سینهزنی و زنجیرزنی در کوچهها میگردانند و چنین میخوانند: <ref>مظاهری، حسن، طیب آباد، خمین، اراک، مرکزی، 1350.</ref> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
مردم بهار همدان برخلاف دیگر سوگواران، تا سه شب بعد از عاشورا را شام غریبان | مردم بهار همدان برخلاف دیگر سوگواران، تا سه شب بعد از عاشورا را شام غریبان میدانند و در این شب، دستهها بدون چراغ و در تاریکی، بر سرزنان آرام نوحه میخوانند. <ref>ذبیحی، رجبعلی، بهار، همدان، 1349.</ref> | ||
در بروجرد در شب یازدهم، تمامی | در بروجرد در شب یازدهم، تمامی چراغهای منبر سقاخانهها که ده شب روشن بودهاند، یکباره خاموش میشوند و اینگونه آغاز مراسم شام غریبان به صورت نمادین اعلام میگردد. دستههای شام غریبان شمع در دست و خنچه بر سر، در کوچهها و خیابانها آرام و بیصدا میگردند و به حیاط خانهها و سقاخانهها میروند. خنچهها را روی زمین میگذارند و مینشینند و آرام میخوانند: <ref>شجاعی، فاطمه، بروجرد، لرستان، 1388.</ref> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| گلی گم | {{ب| گلی گم کردهام میجویم او را | به هر گل میرسم میبویم او را }} | ||
{{ب| گل من یک نشانی در بدن داشت | یکی پیراهن کهنه به تن داشت}} | {{ب| گل من یک نشانی در بدن داشت | یکی پیراهن کهنه به تن داشت}} | ||
{{ب| اگر جویم گلم را در گلستان | به آب دیدگان | {{ب| اگر جویم گلم را در گلستان | به آب دیدگان میشویم او را}} | ||
{{ب| الهی طفل بی بابا نباشد | اگر باشد در این دوران نباشد}} | {{ب| الهی طفل بی بابا نباشد | اگر باشد در این دوران نباشد}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
امروزه در این شب، مراسمی ساده و | امروزه در این شب، مراسمی ساده و غمانگیز برپا میشود و عزاداران با لباسهای سیاه، شمعی روشن در دست میگیرند و نوحههای غمانگیز میخوانند و دستهدسته در معابر حرکت میکنند و هر چند قدم، مدتی مینشینند و آرام و غمناک میگریند. در این مراسم سینهزنی نمیشود و علم و بیرق نیز حرکت داده نمیشود. <ref>جعفری، بینام، ساری، 1377. جعفرزاده، مصطفی، دستجرد، قم، 1354.</ref> | ||
البته در بعضی مناطق ایران | البته در بعضی مناطق ایران دستههای سینهزنی هم همراه با شمع افروزی وجود دارد. مثلاً در روستای سوهان طالقان در گذشته در غروب شام غریبان، عدهای از جوانان دسته دسته سینهزنی راه میانداختند و در گرگ و میش هوا به در خانههای آبادی میرفتند و مرثیهای را با این مطلع میخواندند: «امشب شب شام است، شب شام غریبان است.» صاحبخانه هم بر حسب رسمی قدیمی، مقداری نان، پنیر، عسل، کره، تخممرغ پخته و گردو داخل مجمعه عزاداران میگذاشت و به سرگروه سینهزنان تقدیم میکرد. سرگروه با دعای خیر برای اهل خانه خوراکیها را به «کیسهدار» میداد و کیسهدار خوراکیها را در کیسههای مخصوص میریخت. به این ترتیب جوانان تا پاسی از شب، نذریهای تمام خانهها را جمع میکردند و به مسجد بازمیگشتند و در انتها، نذورات میان عزاداران حاضر در مسجد محل تقسیم میشد. <ref>سادات کیانی، بینام، طالقان، البرز، 1348.</ref> | ||
در عالی جنگل آمل، غروب روز عاشورا، عزاداران در سه دسته پیران، جوانان و کودکان حرکت | در عالی جنگل آمل، غروب روز عاشورا، عزاداران در سه دسته پیران، جوانان و کودکان حرکت میکردند و این نوحه را میخواندند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| شام غریبون | {{ب| شام غریبون میبریم | بهر اسیرون میبریم}} | ||
{{ب| با آه و افغون | {{ب| با آه و افغون میبریم | بهر یتیمون میبریم}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
پس از طی مسافتی در حالی که | پس از طی مسافتی در حالی که شمعهای افروخته در دست برخی از اعضای هیئت شام غریبان بود، به دستور سرپرست هیئت، دسته از حرکت بازمیایستاد و همه مینشستند و بزرگان با دستههای برنج و کودکان با ترکههایی که در دست داشتند، بر سر و روی خود میزدند و میخواندند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
سپس به طرف امامزاده محمد و امامزاده جعفر (ع) راه | سپس به طرف امامزاده محمد و امامزاده جعفر (ع) راه میافتادند بعد از رسیدن به امامزاده، عزاداران با خواندن این نوحه به دور آستان امامزاده محمد و امامزاده جعفر (ع) میگشتند و زیارتنامه میخواندند و برای اموات فاتحه میفرستادند. <ref>قاسمی، بینام، آمل، مازندران، 1347.</ref> | ||
در عزاداری شام غریبان در گناباد، خیمه حضرت زینب (س) و طفلان کربلا را برپا | در عزاداری شام غریبان در گناباد، خیمه حضرت زینب (س) و طفلان کربلا را برپا میکردند و در حالی که یک نفر در لباس شمر، با نواختن تازیانه به زمین، گرد خیمهها میچرخید و طفلان از وحشت گریه میکردند، چراغها را خاموش میکردند و مردم با شمع روشن دور خیمههای سیدالشهدا (ع) و زینب (س) میچرخیدند و نوحه مخصوص شام غریبان را میخواندند. گاهی هم عزاداران چند کودک را دنبال خود راه میانداختند و به خرابهها و کوچههای تاریک سر میزدند. | ||
در پایان شام غریبان، | در پایان شام غریبان، علمها را خم میکردند و پارچه سیاه علمها را باز میکردند و همراه با نخل بزرگ گناباد، در جایگاهشان قرار میدادند و عزاداری خاتمه مییافت. شبیه این مراسم در شهرهای بجنورد، کاشمر، قوچان و سبزوار هم برپا میشد. <ref>بهادریان، بینام، گناباد، خراسان، 1377.</ref> | ||
امروزه در | امروزه در سبزوار همچون گذشته، در شب شام غریبان یک تشت گل با گلاب و تربت امام حسین (ع) یا امام رضا (ع) درست میکنند و عزاداران قدری از آن گل به پیشانی میمالند و وارد مجلس میشوند و در فضای تاریک به همراه عزاداران عزاداری میکنند. <ref>امیری، سبزوار، خراسان شمالی، 1377.</ref> | ||
در برخی مناطق لرستان از جمله | در برخی مناطق لرستان از جمله خرمآباد از عصر عاشورا به مدت سه شب مراسم شام غریبان برپا میشود. هر یک از عزاداران یک دستار سپاه مخصوص –به نام کت- را به سر و گردن و شانههای خود میپیچند و در عزا شرکت میکنند. پیشاپیش دسته، گهوارهای سیاهپوش را بر دوش میکشند همچنین در مجمعهای که به آن «تک» گفته میشود، مقداری نان، حلوا و تعدادی شمع روشن میآوردند و فردی نیز هرازگاه مشتی کاه روی سر عزاداران میپاشند و با ورود آنان به مجالس عزا چراغها را خاموش میکنند. <ref>شادابی، 1377، ص 132-133.</ref> | ||
مردم چنگیزقلعه بیجار کردستان در شب یازدهم محرم مراسم شام غریبان را به یاد یاران امام و اهل بیت او برگزار | مردم چنگیزقلعه بیجار کردستان در شب یازدهم محرم مراسم شام غریبان را به یاد یاران امام و اهل بیت او برگزار میکنند. در این شب در حالی که چراغهای مسجد خاموش است دو نفر به عنوان فرشته، ندا سر میدهند: | ||
مادر، حسین (ع) آمد، نور دو عین آمد | مادر، حسین (ع) آمد، نور دو عین آمد | ||
یک نفر هم از زبان حال مادر حسین (ع) پاسخ | یک نفر هم از زبان حال مادر حسین (ع) پاسخ میدهد: | ||
نهالم خم شده، تنور خولی، دیر نصارا، تو گشتی مهمان منزل مبارک | نهالم خم شده، تنور خولی، دیر نصارا، تو گشتی مهمان منزل مبارک | ||
سپس | سپس نوحهخوان این نوحه را میخواند و عزاداران هم به سر خود میزنند: <ref>ققره داغی، ایرج، چنگیزقلعه بیجار، کردستان، 1380.</ref><ref>سیدفتاحی، سیدرضا، بیجارگروس، کردستان، 1377.</ref> | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
و تا پاسی از شب، عزاداری شام غریبان ادامه | و تا پاسی از شب، عزاداری شام غریبان ادامه مییابد. روز سوم امام یا سیزدهم محرم در بیجار و اطراف آن، به «سه روژان» معروف است. مردم در این روز به نشانه عزا و ماتم بر سر خود کاه میپاشند و هر کدام قطعه حصیری همراه میبرند تا پیکرهای نمادین شهدای کربلا را در لای حصیر بپیچند. در حالی که نوحه خوانده میشود، مردم به صورت نمادین پیکر مطهر امام حسین (ع) را بر روی دستان خود حمل میکنند. عدهای زن و مرد و کودک و نوجوان هم در حالی که به طناب بسته شدهاند و یک نفر آنها را هدایت میکند، صحنه اسارت خانواده امام حسین (ع) و یارانش را به نمایش میگذارند. <ref>قره داغی، ایرج، چنگیزقلعه بیجار، کردستان، 1380.</ref> | ||
در گذشته عزاداران شوشتری دستمال سیاه به سر | در گذشته عزاداران شوشتری دستمال سیاه به سر میبستند و داخل چند مجمعه شیر، نان، خرما، آب و شمعهای روشن قرار می دادند و پیشاپیش دسته عزاداران حرکت میکردند و بهگونهای نمایشی وانمود میکردند که به دنبال خانواده امام حسین (ع) میگردند و هر ده قدم مینشستند و این مصرع را میخواندند: «خاندان امام حسین (ع) گم شدهای رودم ای رودم» <ref>شاهدوست، محمدحسین، شوشتر، خوزستان، 1348.</ref> شبیه به این مراسم هماکنون در اندیمشک هم برگزار میشود. | ||
در گذشته در روستاهای فسا در | در گذشته در روستاهای فسا در شبهای یازدهم تا سیزدهم محرم، دستههای عزادار در حسینیه حاضر میشدند و پس از نوحهخوانی، در مراسم شام غریبان هرکدام از عزاداران شمعی افروخته در دست میگرفتند و در کوچهها راه میافتادند و میخواندند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
سپس نی | سپس نی مینواختند و یک نفر با نوای دشتی میخواند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| بزن نی که زینب خوار گردید | اسیر کوچه و بازار گردید}} | {{ب| بزن نی که زینب خوار گردید | اسیر کوچه و بازار گردید}} | ||
{{ب| مسلمانان علی اکبر جوان بود | دم رفتن به فکر شیعیان بود}} | {{ب| مسلمانان علی اکبر جوان بود | دم رفتن به فکر شیعیان بود}} | ||
{{ب| اگر دست حسین بودی به دستم | من کی در خرابه | {{ب| اگر دست حسین بودی به دستم | من کی در خرابه مینشستم}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
دستههای شام غریبان پس از گذشتن از کوچهها به قبرستان میرفتند و گروهی با جامههای سفید درحالیکه بیل و کلنگ به دست داشتند، با نواختن ضربات آهسته کلنگ به زمین، به صورت نمادین نشان میدادند که مشغول دفن اجساد شهدا هستند. عزاداران هم نوحه و مرثیه میخواندند. در روستاهای فسا هنگام حرکت دسته شام غریبان بر روی چهارچوبی شبیه نعش بیسری حمل میشد و ظرف کاهی هم در دست یک نفر قرار داشت که هرازگاهی بر سر عزاداران میپاشید. <ref>هاشمی، سید محمد تقی به نقل از سید عبدالله هاشمی، میانده، فسا، فارس، 1364 و 1350.</ref> | |||
در اختیارآباد کرمان در شب شام غریبان | در اختیارآباد کرمان در شب شام غریبان سینهزنها و زنجیرزنها دستهای تشکیل میدادند و روی سرشان خاک و نرمه کاه میریختند و خاک بر سرکنان با صدای بلند مرثیه میخواندند. اغلب خانهها هم چراغشان را خاموش میکردند و برخی به یاد اهل بیت و اسرای کربلا آن شب گرسنه و تشنه میخوابیدند. <ref>کازرونی زند، عمار، به روایت از فاطمه عامری، اختیارآباد، کرمان، 1349 و 1353.</ref> | ||
در چالشتر بختیاری در شب شام غریبان، اسب سفیدی را آذین | در چالشتر بختیاری در شب شام غریبان، اسب سفیدی را آذین میبستند و در جلوی هیئت شام غریبان به حرکت درمیآوردند. در این شب به جای چلچراغ، حجله، اسب، کتل، سنج و بیرق، سکوت، ناله، تاریکی و سوسوی شمع بود. <ref>دهقان، خیرالله، چالشتر، چهارمحال و بختیاری، 1377.</ref> | ||
در شب یازدهم محرم در اراک عزاداران، به سرشان گل | در شب یازدهم محرم در اراک عزاداران، به سرشان گل میمالیدند و شمع روشنی در دست میگرفتند و به صورت نمادین، پیکر امام حسین (ع) را حمل میکردند و یک نفر به عنوان ساربان و سایرین در کسوت عزاداران و نوحهخوانان در شهر میگشتند. در اواسط عزاداری ساربان تظاهر به بریدن انگشت امام حسین (ع) میکرد تا انگشتری حضرت را برباید. در این لحظه با خواندن نوحهای در همین مضمون شور عزاداری آغاز میشد. | ||
در روز دوازدهم محرم دسته عزاداران به بازار اراک | در روز دوازدهم محرم دسته عزاداران به بازار اراک میآمدند و تعدادی از آنان بالباس بلند عربی همراه با بیل و کلنگ در نقش طایفه بنی اسد ظاهر میشدند و خاکسپاری اجساد شهدا را شبیهسازی میکردند. <ref>حیدری، محمد اسماعیل، اراک، مرکزی، 1347 و 1348.</ref> | ||
در بسیاری از شهرهای آذربایجان از جمله میانه، خوی و ارومیه، روز سوم شهادت امام حسین (ع) و یارانش به روز «یقه بندان» مشهور است. در این روز تمام | در بسیاری از شهرهای آذربایجان از جمله میانه، خوی و ارومیه، روز سوم شهادت امام حسین (ع) و یارانش به روز «یقه بندان» مشهور است. در این روز تمام دستهها و عزاداران در حسینیهها، تکایا و مساجد جمع میشدند و به عزاداری و نوحهخوانی میپرداختند. | ||
پس از این مراسم چند تن از عزاداران هر تکیه و حسینیه به محله خود و بازار | پس از این مراسم چند تن از عزاداران هر تکیه و حسینیه به محله خود و بازار میرفتند و در سه دکان را باز میکردند. آنگاه همه کسبه دکانهایشان را میگشودند و کسب و کار پس از یک دهه تعطیلی از سر گرفته میشد. <ref>سرچمنی، رحیمه، میانه، آذربایجان شرقی، 1349 و 1351.</ref> | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
اصغر شعاع، علی آنیزاده، رقیه حاج محمدیاری، شهرزاد دوستی، الهه شایسته رخ، محرم و صفر در فرهنگ مردم ایران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ص 85-92. | اصغر شعاع، علی آنیزاده، رقیه حاج محمدیاری، شهرزاد دوستی، الهه شایسته رخ، محرم و صفر در فرهنگ مردم ایران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ص 85-92. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |
ویرایش