۵۵۵
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب،''' فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی از ناحیه روم <ref>لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص342.</ref> به نام بقیله <ref>الطبقات الکبری، ج5، ص1؛ تذکره | '''قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب،''' فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی از ناحیه روم <ref>لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (ابن فندق)، به تصحیح سیدمهدی رجایی اصفهانی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، 1410 ﻫ ق. ، ج1، ص342.</ref> به نام بقیله <ref>الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق.، ج5، ص1؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ج2، ص70.</ref> است که بنا به نقل ابن سعد مادر ابوبکر و عبدالله نیز بود. <ref>الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق.، همانجا.</ref> | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | {{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
قاسم در جمال و زیبایی و آراستگی بینظیر بود. <ref>تاریخ طبری، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، ص93؛ اعلام | قاسم در جمال و زیبایی و آراستگی بینظیر بود. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص93؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، 1338 ﻫ ق.، ص242؛تجارب الامم و تعاقب الهمم، مسکویه الرازی، ابو علی، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران: دار سروش للطباعه و النشر، 1366 ش.، ج2، ص71.</ref> از تاریخ ولادت و سن قاسم اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع متقدم بدون تعیین میزان سن، از او به عنوان غلام یاد کردهاند. <ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ الطبقات الکبری، این سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دارصادر، 1405 ه ق. ج5، ص1؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص87 ؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص239.</ref> در مآخذ و مطالعات جدید از قاسم به عنوان نوجوان یاد شده است. در برخی مطالعات جدید سال تولد قاسم 47 هجری ذکر شده و او را در قیام عاشورا نوجوانی 14-15 ساله دانستهاند. <ref>آینه داران آفتاب، سنگری، محمد رضا، تهران : شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388 ش.، ج2، ص1201.</ref> با این حساب او در زمان شهادت پدر به سال 49 هجری <ref> تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحاق ( ابن واضح)، بیروت: دار صادر، 1379 ﻫ ق / 1960 م.، ج2، ص225؛ الکافی، کلینی، محمدبن یعقوب، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران: 1391 ه ق.، ج2، ص461؛ المعارف، ابن قتیبه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م. ، ص92.</ref> کودکی دو ساله بوده که تحت تکفل عمویش امام حسین (ع) قرار گرفت. تاریخ زندگانی این نوجوان جزء دقایقی از آن که مربوط به روز عاشورا میشود، روشن نیست و در آثار و منابع تاریخی متقدم داستان شهادت قاسم تقریباً بهطور یکسان گزارش شده است. او بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت علی اکبر (ع) <ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243؛ امالی، صدوق (ابن بابویه)، ابوجعفر محمد بن علی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: 1990 م. صدوق، ص138؛ اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ﻫ ق. ، ص50.</ref> و به روایتی پس از شهادت خاندان عقیل و جعفر بن علی (ع)، <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ص239؛ الکامل الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: 1385- 1386 ه ق.، ج4، ص75؛مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. ، ج4، ص34.</ref> با اذن عمویش به میدان رفت. روایت شده که امام حسین (ع) در ابتدا به او اجازه جهاد نداد، اما با اصرار قاسم در حالی که میگریست، موافقت نمود. <ref>منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، 1381 ش. ، ص26؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ص31.</ref> | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
قاسم بنا به روایت ابن اعثم نوجوانی بود که مرگ با عزت را از حیات همراه ذلت بهتر میدانست چنانکه این حقیقت از رجزش در مقابل دشمن نمایان میگردد زیرا وی با معرفی خود و امام حسین (ع) به دشمن پیامی تعجبانگیز داده است که این خاندان و ذلت و امام حسین (ع) در گرو دشمن؟ هرگز! از این رو چنین حیاتی بر او ناگوار بود. به علاوه قاسم در این رجز، خود و مظلومیت عمویش امام حسین (ع) را معرفی کرد اما نه به امید ترحم از دشمن، بلکه برای اتمام حجت و تنبه آنان: <ref>الفتوح، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص519.</ref> | قاسم بنا به روایت ابن اعثم نوجوانی بود که مرگ با عزت را از حیات همراه ذلت بهتر میدانست چنانکه این حقیقت از رجزش در مقابل دشمن نمایان میگردد زیرا وی با معرفی خود و امام حسین (ع) به دشمن پیامی تعجبانگیز داده است که این خاندان و ذلت و امام حسین (ع) در گرو دشمن؟ هرگز! از این رو چنین حیاتی بر او ناگوار بود. به علاوه قاسم در این رجز، خود و مظلومیت عمویش امام حسین (ع) را معرفی کرد اما نه به امید ترحم از دشمن، بلکه برای اتمام حجت و تنبه آنان: <ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، 1381 ش.، ص519.</ref> | ||
===رجزخوانی=== | ===رجزخوانی=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند. | این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند. | ||
===شهادت=== | ===شهادت=== | ||
حُمَید بن مسلم وقایعنگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن، شمایل زیبا و وضع ظاهری قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او میگوید: ”نوجوانی از سوی خیمهها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یکتای آن گسیخته بود، فراموش نمیکنم که بند نعلین پای چپ بود. در این موقع عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا سوگند بر او میتازم و او را به قتل میرسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که میخواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفتهاند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله میکنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام امام حسین (ع) که در کنار خیمه ایستاده و اسبش را به دست گرفته و منتظر بود با سرعت سوار اسب شد و مانند عقابی که از بلندای آسمان به زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صفها را شکافت و مانند شیر ژیان حمله کرد تا به ابن نفیل -قاتل قاسم- رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت. تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش جدا گشت. چون غبار معرکه فرو نشست، دیدند که امام حسین (ع) بر بالین قاسم نشسته و او از درد، پاشنه پا بر زمین میساید و آخرین لحظات عمر خود را میگذراند. در همین حال امام حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جزء جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی است که مصائب عمویت پی در پی، دشمنش بسیار و یاورش اندک است. آنگاه یادگار برادرش را به سینه چسباند و همچنان که پاهایش به زمین کشیده میشد او را به طرف خیمهها برد و در میان کشتگان اهل بیت خود و در کنار فرزندش علی اکبر بر زمین نهاد.“ <ref>ر.ک : | حُمَید بن مسلم وقایعنگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن، شمایل زیبا و وضع ظاهری قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او میگوید: ”نوجوانی از سوی خیمهها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یکتای آن گسیخته بود، فراموش نمیکنم که بند نعلین پای چپ بود. در این موقع عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا سوگند بر او میتازم و او را به قتل میرسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که میخواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفتهاند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله میکنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام امام حسین (ع) که در کنار خیمه ایستاده و اسبش را به دست گرفته و منتظر بود با سرعت سوار اسب شد و مانند عقابی که از بلندای آسمان به زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صفها را شکافت و مانند شیر ژیان حمله کرد تا به ابن نفیل -قاتل قاسم- رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت. تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش جدا گشت. چون غبار معرکه فرو نشست، دیدند که امام حسین (ع) بر بالین قاسم نشسته و او از درد، پاشنه پا بر زمین میساید و آخرین لحظات عمر خود را میگذراند. در همین حال امام حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جزء جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی است که مصائب عمویت پی در پی، دشمنش بسیار و یاورش اندک است. آنگاه یادگار برادرش را به سینه چسباند و همچنان که پاهایش به زمین کشیده میشد او را به طرف خیمهها برد و در میان کشتگان اهل بیت خود و در کنار فرزندش علی اکبر بر زمین نهاد.“ <ref>ر.ک : وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص243-244؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: 1996 – 2000 م.، ج2، ص498؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص477؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص239؛ شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار (ع)، قاضی نعمان تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی، قم: مؤسسه نشر اسلامی، 1409 ه ق.، ص179-180؛ مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص85- 87؛تجارب الامم و تعاقب الهمم، مسکویه الرازی، ابو علی، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران: دار سروش للطباعه و النشر، 1366 ش.، ج2، ص77.</ref> | ||
گزارش منابع مذکور از شهادت قاسم، بیانگر تصویر نوجوانی شجاع است که با ظاهری پریشان ولی عزمی راسخ در میدان نبرد به محاصره لشکر درآمده و احتمالاً به دلیل کم تجربگی و عدم آگاهی از حمله ناگهانی مرسوم در میان اعراب در مبارزهای نابرابر، ناجوانمردانه به شهادت میرسد. | گزارش منابع مذکور از شهادت قاسم، بیانگر تصویر نوجوانی شجاع است که با ظاهری پریشان ولی عزمی راسخ در میدان نبرد به محاصره لشکر درآمده و احتمالاً به دلیل کم تجربگی و عدم آگاهی از حمله ناگهانی مرسوم در میان اعراب در مبارزهای نابرابر، ناجوانمردانه به شهادت میرسد. | ||
ویرایش