۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''آنجا که حق پیروز است'''، کتابی است درباره واقعه کربلا که توسط پرویز خر...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
خط ۸۰: | خط ۷۸: | ||
کلام پرویز خرسند، بسیار گرم و دلنشین است و مخاطب را با داستان همراه میکند. او در این کتاب به خوبی با شخصیتهای مختلف واقعه کربلا همدلی کرده و تلاش کرده تا ترسها، امیدها و شوق آنها را در انتخاب «همراهی با حسین» ترسیم نماید و به این ترتیب ما را از نو، در برابر انتخاب همراهی با حسین قرار دهد. او همچنین میکوشد ما را در شناخت ترسها و امیدهایمان در برابر این انتخاب، یاری کند. | کلام پرویز خرسند، بسیار گرم و دلنشین است و مخاطب را با داستان همراه میکند. او در این کتاب به خوبی با شخصیتهای مختلف واقعه کربلا همدلی کرده و تلاش کرده تا ترسها، امیدها و شوق آنها را در انتخاب «همراهی با حسین» ترسیم نماید و به این ترتیب ما را از نو، در برابر انتخاب همراهی با حسین قرار دهد. او همچنین میکوشد ما را در شناخت ترسها و امیدهایمان در برابر این انتخاب، یاری کند. | ||
===بخشهایی از کتاب=== | ===بخشهایی از کتاب=== | ||
در بخشی از کتاب میخوانیم: «حسین به سوی مرگ میشتابد و میرود تا سینه را آماج پیکان دشمن سازد. آیا همراهیاش کنیم؟ آیا ما همچون او از همه چیز بگذریم و با پای خود به کام مرگ رویم؟ یا به | در بخشی از کتاب میخوانیم: «حسین به سوی مرگ میشتابد و میرود تا سینه را آماج پیکان دشمن سازد. آیا همراهیاش کنیم؟ آیا ما همچون او از همه چیز بگذریم و با پای خود به کام مرگ رویم؟ یا به زندگیمان بیندیشیم و جان خود را حفظ کنیم؟ این فکر و اندیشه در مغز همه به وجود آمد و به معارضه پرداخت: در آن دوردستها شرف هست و افتخار، عظمت است و پاکی، اما پایی راهوار و نیرویی شگرف و قلبی آهنین میخواهد و اینجا سکوت است و سکون، آسایش است و لذت، پول است و شهرت و تنها رسیدن به اینها فقط به چند کرنش و تعظیم و اظهار چاکری و عبودیت احتیاج دارد. کدام یک را باید انتخاب کرد؟ | ||
آیا نیرویی هست که به راه افتد؟ آنجا که خورشید بیدریغ به همه جا نور میپاشد. آنجا که حق حکومت میکند. آنجا که … و آنجا که انسانها آزاد زندگی میکنند و زنجیربافان از بیکاری در حال مرگند. راهی بس دشوار دارد. تنگههای مرگ باز و گشودهاند، کویرهای خشک دامن گستردهاند، گرگان گرسنه دهان باز کردهاند و سنگلاخها به انتظار نشستهاند تا پاهای برهنه پیشروان را در هم شکافند و از راهشان بازدارند، اما در برابر عشقی بزرگ و مقدس، تاب مقاومت ندارند. | آیا نیرویی هست که به راه افتد؟ آنجا که خورشید بیدریغ به همه جا نور میپاشد. آنجا که حق حکومت میکند. آنجا که … و آنجا که انسانها آزاد زندگی میکنند و زنجیربافان از بیکاری در حال مرگند. راهی بس دشوار دارد. تنگههای مرگ باز و گشودهاند، کویرهای خشک دامن گستردهاند، گرگان گرسنه دهان باز کردهاند و سنگلاخها به انتظار نشستهاند تا پاهای برهنه پیشروان را در هم شکافند و از راهشان بازدارند، اما در برابر عشقی بزرگ و مقدس، تاب مقاومت ندارند. | ||
اگر آرزوی چنان دیاری در دل خانه کرده، باید از این راه پر خطر گذشت و نمیتوان گذشت مگر اینکه عشق خدا به دل و شمشیر آزادگی در دست گرفت….» | اگر آرزوی چنان دیاری در دل خانه کرده، باید از این راه پر خطر گذشت و نمیتوان گذشت مگر اینکه عشق خدا به دل و شمشیر آزادگی در دست گرفت….» |
ویرایش