آخرین خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا
پس از آنکه هر دو سپاه کاملا آماده جنگ گردید و پرچمهای عمر سعد برافراشته شد و صدای طبل و شیپورشان طنین افکند و سپاه دشمن از هر طرف دور خیمههای حسین بن علی(ع) را فراگرفته و مانند حلقه انگشتری در میان خویش گرفتند. او از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و آخرین خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا بیان شد.
آنچه قبل از نبرد کربلا گذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حسین بن علی(ع) از میان لشکر خویش بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند ولی آنها همچنان سر و صدا و هلهله مینمودند که حسین بن علی با این جملات به آرامش و سکوتشان دعوت نمود. و فرمود: «وای بر شما! چرا گوش فرا نمیدهید. آری در اثر هدایای حرامی که به دست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمههای غیرمشروعی که شکمهای شما از آن انباشته شدهاست، خدا این چنین بر دلهای شما مهر زدهاست. وای بر شما! آیا ساکت نمیشوید؟
چون سخن امام بدینجا رسید لشکریان عمر سعد همدیگر را ملامت نمودند که چرا سکوت نمیکند و همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت نمودند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم گردید امام خطبه خود را آغاز کردند.
مشروح خطبه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
«ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آنگاه که به فریاد شما جواب مثبت داده شد و به سرعت به سویی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود بر علیه ما به کار گرفتیدو آتش فتنهای را که دشمن مشترک برافروخته بود بر علیه ما شعلهور ساختید به حمایت و پشتیبانی و بر علیه پیشوایانتان بپاخواستید بدون اینکه این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بردارند و یا امید خیری در آنان داشته باشید. مگر طعمه حرامی از دنیا که به شما رسانیدهاند و مختصر عیش و زندگی ذلتباری که چشم طمع به آن دوختهاید.
قدری آرام! وای بر شما! که روی از ما برتافتید و از یاری ما سرباز زدید بدون اینکه خطایی از ما سرزده باشد و یا رای و عقیده نادرستی از ما مشاهده کنید. آنگاه که تیغها در غلاف و دلها آرام و رایها استوار بود مانند ملخ از هر طرف به سوی ما روی آوردید و چون پروانه از هر سو فرو ریختید. رویتان سیاه که شما از سرکشان و از ته ماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سر انداختهاید. از دماغ شیطان در افتادهاید. از گروه جنایتکاران و تحریف کنندگان کتاب و خاموش کنندگان سنن میباشید. که فرزندان پیامبر را میکشید و نسل اوصیا را از بین میبرید. شما از لاحق کنندگان، زنازادگان به نسب و اذیت کنندگان مومنان و فریادرس پیشوای استهزاگران میباشید که قرآن را مورد استهزا و مسخره خویش قرار میدهند.
و شما اینک به ابن حرب و پیروانش اتکا و اعتماد نموده و دست از یاری ما بر میدارید. بلی به خدا سوگند! خذل و غدر از صفات بارز شماست که رگ و ریشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهایتان با این عادت نکوهیده رشد نموده و سینه هایتان با آن مملو گردیده است. شما به آن میوه نامبارکی میمانید که در گلوی باغبان رنجدیدهاش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذتبخش باشد. لعنت خدا بر پیمان شکنان که پیمان خویش را پس از تاکید و محکم ساختن آن میشکند و شما خدا را بر پیمانهای خود کفیل و ضامن قرار داده بودید و به خدا سوگند که همان پیمان شکنان هستید. آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) و فرزند فرومایه مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است. هیهات که ما به زیر بار ذلت برویم زیرا خدا و پیامبرش و مومنان از اینکه ما ذلت را بپذیریم ابا دارند و دامنهای پاک مادران و مغزهای باغیرت و نفوس با شرافت پدران روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه کرام و نیک منشان مقدم بدارید. آگاه باشید که من با این گروه کم و با قلت یاران و پشت کردن کمک دهندگان، بر جهاد آماده ام.
اگر ما بر این دشمن پیروز گردیم در گذشته هم پیروزمند بودهایم و اگر شکست بخوریم باز هم شکست از آن ما و ترس از شئون ما نیست ولی اینک حوادثی به ما رخ داده و سودی ظاهرا به دیگران رسیده است.
شماتت کنندگان ما را بگو بیدار باشید که آنان نیز مثل ما با شماتت کنندگان مواجه خواهند گردید که مرگ هر وقت شتر خویش را از کنار دری بلند کرد، در کنار درب دیگری خواهد خواباند.
آگاه باشید به خدا سوگند پس از این جنگ به شما مهلت داده نمیشود که سوار بر مرکب مراد خویش بگردید مگر همان اندازه که سوارکار بر اسب خویش سوار است تا اینکه آسیاب حوادث، شما را بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسیاب مضطربتان گرداند و این عهد وپیمانی است که پدر علی از جدم رسول خدا بازگو نموده است. پس با همفکران خود دست به هم بدهید و تصمیم باطل خود را پس از آنکه امر بر شما روشن گردید، درباره من اجرا کنید و مهلتم ندهید.
من بر خدا که پروردگار من و شماست توکل میکنم که اختیار هر جنبندهای در ید قدرت اوست و خدای من بر صراط مستقیم است.»
نفرین لشکر عمر سعد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سپس آن حضرت دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و لشکریان عمر سعد را اینچنین نفرین نمود.
خدای قطرات باران را از انان قطع کن و سالهایی (سخت) مانند سالهای یوسف بر آنان بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت سیرابشان سازد و کسی را در میانشان بدون مجازات نگذارد در مقابل قتل به قتلشان برساند و در مقابل ضرب آنان را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن دست از یاری ما برداشتند. توئی پروردگار ما و به تو توکل کردهایم و برگشت ما به سوی توست.