خروج الحسین الی کربلا ثوره ام شهادت؟

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۶ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «محمود قانصو عاملی شهابی، بیروت، دار و مکتبة انوار الولایة، 2.2012 ز، 383 ص، و...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمود قانصو عاملی شهابی، بیروت، دار و مکتبة انوار الولایة، 2.2012 ز، 383 ص، وزیری. 7 کتاب مزبور، که تاریخ پایان آن ربیع الاول 1430 است، عهده دار پاسخ به این پرسش شده که آیا قیام سیدالشهدا - ع - به هدف انقلاب (پیروزی) بوده است یا شهادت؟ نویسنده رأی دوم را برگزیده و در پی اثبات این مطلب بوده است که آن حضرت علم به زمان شهادت خود داشت و حتی به قصد شهادت قیام کرد. در دیباچهٔ کتاب می خوانیم: کوشش من در این کتاب پاسخ بدین پرسش است که آیا امام حسین - ع - در رفتن به کربلا امید پیروزی بر دشمنان داشت، یا اینکه به کربلا رفت تا به هدف الهی (ریخته شدن خونش برای حفظ دین جدّش) برسد؟ به عبارت دیگر، آیا امام حسین - ع - انقلابی ای بود که پیروزی فوری را می خواست، یا اینکه جانبازی بود که به هدف شهادت، در پی پیروزی حق بر باطل در آینده بود (ص 10). نویسنده در پاسخ بدین پرسش گفته است: از نظر من تردیدی وجود ندارد که امام حسین - ع - در مسیرش به عراق، میدانست و مطمئن بود که به طرف شهادت میرود. و اگر کسی غیر از این بگوید و غیر از این به خاطرش خطور کند، جای تقبیح و تعجب است. بیتردید هر انسان واقعبینی که بسترهای قیام امام حسین را بداند، همین مطلب را میگوید و این موضوع آشکارتر از آن است که از آن سؤال شود و نیازمند توضیح و تبیین باشد (ص 21). در پایان کتاب نیز می خوانیم: کسانی که معتقدند امام حسین - ع - از بیعت بایزید خودداری ورزید و قیام کرد و به عراق رهسپار شد به امید اینکه بر یزید غلبه کند و دولت حق تشکیل دهد، بشدت در اشتباهند و در دریای جهل خود سرگردان. این گروه، هم با حقایق تاریخی مخالفند و هم با معارف اهل بیت ع - که علم امام را بسیار برتر از این سطح قرار می دهد (ص 378). فصل اول کتاب دربارهٔ این موضوع است که قدرت امویان در عصر امام حسین - ع - و حتی پیش از ان، بیش از مخالفانشان بود و شیعیان در برابر امویان، بویژه در دورهٔ یزید، بسیار ضعیف بودند. فصل دوم شامل سخنان کسانی است که امام حسین را به عدم قیام دعوت کردند و از آن حضرت خواستند به کوفه نرود. نویسنده در این فصل نام بیش از سی تن از مانعان قیام امام حسین را آورده و نتیجه گرفته است که ایشان نیز می دانستند که اگر آن حضرت قیام کند، کشته میشود. فصل سوم در بردارندهٔ احادیثی است که دلالت دارد پیش از قیام امام حسین، خبر شهادتش رایج بود. در فصل چهارم احادیثی از سیدالشهدا روایت شده است که دلالت دارد ان حضرت علم به شهادتش داشت. فصل پنجم در بردارندهٔ احادیثی عام دربارهٔ علم امام به زمان درگذشتش است. اهمیت این کتاب در فصل سوم تا پنجم آن (ص 133 - 380) است که نویسنده روایات در بارهٔ علم امام حسین به شهادتش را گردآوری کرده و مفضلتر از دیگر نویسندگان بدین موضوع پرداخته است. اما برخی از این احادیث دلالت بر علم آن حضرت به شهادتش دارد، نه زمان شهادتش، بعضی دیگر از احادیث نیز که دلالت بر علم امام به شهادت دارد، از قصد شهادت ساکت است، و نویسنده میان علم امام و قصد امام فرق نگذاشته. مضافاً اینکه احادیث معارض آنها هم وجود دارد و نویسنده از بحث دربارهٔ آنها خودداری ورزیده است. پیشفرضهای نویسنده نیز جای بحث دارد. وی بر آن است که هر کس معتقد باشد که امام حسین به قصد پیروزی قیام کرد، لازمه اش این است که آن حضرت اشتباه کرد (ص 19). شاید همین پیشفرض، نویسنده را بر آن داشته است تا در پی اثبات آن باشد که امام حسین نه به قصد پیروزی و تشکیل حکومت، بلکه به قصد شهادت قیام کرد. اما قائلان نظریه تشکیل حکومت، این پیشفرض را مخدوش میدانند. از جمله سید مرتضی که معتقد است امام حسین به قصد پیروزی قیام کرد، بیش و پیش از هر چیز عهدهدار اثبات عصمت آن حضرت است و در کتاب تزیه الانبیاء و الانمة علیهم الشلام بدین موضوع پرداخته است. در پنجاههٔ اخیر مطالب فراوانی دربارهٔ این موضوعات به زبان فارسی منتشر شده، اما نویسنده به آنها رجوع نکرده است.



منابع

کتابشناسی تاریخی امام حسین علیه‌السلام، محمد اسفندیاری، ص 263-264.

پی نوشت