سید محمد ضیاء قاسمی‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۲۲ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» ک...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید محمد ضیاء قاسمی فرزند سخی به سال 1354 ه. ش در «بهسود» از استان «میدان قهر» کشور افغانستان به دنیا آمد وی در سال 1364 به ایران هجرت نمود.

تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و هم اکنون در مقطع کارشناسی در زمینه سینما در دانشکده‌ی صدا و سیما مشغول به تحصیل است.

وی فعالیت شعری خود را از سال 1370 و با همکاری نزدیک با مطبوعات به طور جدی آغاز نمود و مسئول جلسه‌ی افغانستان در حوزه هنری سازمان تبلیغات بوده است.

از سید ضیاء تاکنون یک مجموعه به نام «گزیده ادبیات معاصر شماره 130» منتشر شده است. قاسمی در سبک کلاسیک فقط غزل می‌سراید و در شعر نو نیز قالب سپید را ترجیح می‌دهد.

سید ضیاء قاسمی علاوه بر فعالیت‌های مطبوعاتی دبیرخانه‌ی ادبیات افغانستان در یکی از فرهنگسراهای تهران است.


شعله‌ور در خون:

بیابانت کفن شد تا بمانی شعله‌ور در خون‌ گلستانی شبیه در لامکانی شعله‌ور در خون
زمین و آسمان در خویش می‌پیچند از آن روز که بر پا کرده‌ای آتشفشانی شعله‌ور در خون
تو نوحی می‌بری هر روز هفتاد و دو دریا را به سمت عاشقی با بادبانی شعله‌ور در خون
دو بال سرخ افتادند از ماه و علم خم شد کنار رود جا ماند آسمانی شعله‌ور در خون
صدایت بوی باران داشت تا خواند آیه‌ی گل را سرت بالای نی چون کهکشانی شعله‌ور در خون
و قبله در نگاه تیغ جاری شد که با حلقت‌ نماز آخرینت را بخوانی شعله‌ور در خون
دلت را ریختی ای مرد، در حلقوم آهن‌ها غزل خواندی در آتش با زبانی شعله‌ور در خون


بی‌تاب پریدن:

بی‌تاب که او را نکند دیر بخواهد می‌رفت که آب از شرر تیر بخواهد
می‌دید پدر در «جگر معرکه» تنهاست‌ شایسته‌ی او نیست دگر شیر بخواهد
می‌دید کسی نیست علم را بفرازد می‌دید کسی نیست که شمشیر بخواهد
وقتی که زمین تشنه‌ی خون گل سرخ است‌ باید که گلویش ز کمان گیر بخواهد
می‌رفت سوی معرکه بی‌تاب پریدن‌ بی‌تاب که او را نکند دیر بخواهد



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1686.

پی نوشت