اسماعیل سکاک‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۰۷ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «اسماعیل سکاک فرزند ابو الفضل در سال 1346 ه. ش در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات خ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسماعیل سکاک فرزند ابو الفضل در سال 1346 ه. ش در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ادبیات فارسی در دانشگاه قزوین سپری نمود.

سکاک از سال 67 بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و در انجمن‌های ادبی شهر خود حضوری فعال یافت. شعرهای او تاکنون به صورت پراکنده در روزنامه‌ها، جنگ‌های ادبی و مجموعه شعرهای گردآوری شده انتشار یافته است. تاکنون از اسماعیل سکاک یک مجموعه شعر به نام «با مسافری در ایستگاه من» چاپ و منتشر شده است. وی بیشتر در زمینه کلاسیک شعر می‌گوید و تمایلش به سرودن غزل و رباعی بیشتر از سایر قوالب شعری است گرچه در مثنوی نیز دستی دارد.

اسماعیل سکاک هم اکنون کارمند شرکت شیشه آبگینه قزوین می‌باشد.


ماه بنی هاشم:

وقتی صدای شوم دشمن را در لحظه‌های جنگ حس می‌کرد سنگینی بغض نرفتن را بر سینه‌اش چون سنگ حس می‌کرد
با آن که مشتاق شهادت بود- در آن زمین پر خطر- امّا یک گام دوری از برادر را انگار صد فرسنگ حس می‌کرد
یک دشت سرشار از شجاعت بود امّا خجالت می‌کشید از خود وقتی غریبی برادر را در آن زمان تنگ حس می‌کرد
اهل حرم وقتی که سقّا را، ماه بنی هاشم صدا کردند خورشید در چشمان او خود را کوچک‌تر و بی‌رنگ حس می‌کرد
در اوج جانبازی دلش می‌خواست صد جان دیگر هم فدا می‌کرد یک جان به راه دوست دادن را در جان نثاری ننگ حس می‌کرد
دور از حسین تشنه لب هر چند در خاک و خون افتاده بود امّا آواز «هل من ناصر» ش را با غمگین‌ترین آهنگ حس می‌کرد


خیمه تا گودال:

زمین و آسمان کربلا شد وصل با آتش‌ میان خیمه‌ها پیچید بی‌شرمانه تا آتش
به همراه عطش راه تو را از چارسو بستند تمام سنگ‌ها، سر نیزه‌ها و زخم با آتش
تو در یک سوی میدان، اشتیاق مرگ هم با تو و در آن سوی دیگر لشکر و یک کربلا آتش
به جز آتش چه کس می‌کرد یاری کودکانت را نمی‌شد با غریبان گر به صحرا آشنا آتش
و بودی آن چنان تنها، که در آن ظهر دردآلود پی غمخواری تو شعله‌ور شد هر کجا آتش
نمی‌پرسی چگونه خواهرت مردانه پیموده‌ست‌ مسیر خیمه تا گودال و، از گودال تا آتش
چه می‌شد خشک می‌شد دست‌های فتنه‌ی آن قوم‌ همان‌هایی که می‌بردند سوی خیمه‌ها آتش




منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1645.

پی نوشت