ابن یمین فریومدی
امیر فخر الدین محمود بن امیر یمین الدّین محمّد طغرایی شاعر فارسی زبان شیعی که در حدود سال 685 ه ق. در قریهی «فریومد» از ولایت جوین خراسان زاده شد. پدرش از ترکستان به فریومد از توابع سبزوار کوچ کرد، وی در دستگاه وزیر خراسان مکانتی داشت و از استادان نظم و نثر زمان خویش بود. این یمین که پروردهی چنین پدر فاضلی بود از سالهای جوانی به سرودن شعر پرداخت. ابن یمین شاعری متوسط است و پیروی از طریقهی انوری میکند و جز در چند قطعهی معروف، قصاید و غزلهای او از تکلف و تعسف خالی نیست. اما او را میتوان یکی از بزرگان قطعهسرای ایران نامید. هنرش در سرودن قطعات اخلاقی و اجتماعی سودمند است. و در زمرهی شاهکارهای ادب فارسی به شمار میروند و از این جهت مشهور شده است. روزگار ابن یمین بسیار پرآشوب بود که یک بار نیز به اسارت او انجامید. ابن یمین در عهد سلطان محمّد خدا بنده در خراسان مورد عنایت وزیر دانشمندش خواجه علاء الدّین محمد بود. و در ابتدا مدّاحی طغا تیمور میکرد، سپس به خدمت سربداران پیوست. در جنگی که میان امیر وجیه الدّین مسعود سربداری و ملک معزّ الدّین روی داد، دیوان ابن یمین به غارت رفت. امّا او آنچه از اشعارش در نزد دیگران بود فراهم آورد و شاید چیزی هم بر آن افزوده باشد. اکنون نسخهی کامل آن در کتابخانه مرکزی مجلس موجود میباشد. ابن یمین را شیعی مذهب و هوادار اهل بیت (ع) دانستهاند. قصایدی در ستایش ائمه اطهار (ع) بالاخص امام علی (ع) دارد و از نخستین شعرایی است که مرثیههایی در سوگ شهدای کربلا سروده است. او در پایان عمر به زادگاه خود بازگشت و انزوا اختیار نمود. و سرانجام به سال 769 هجری در سن هشتاد سالگی در همان قریه درگذشت، و در مقبرهی پدر شاعرش مدفون گردید. [۱]
قصیده: توسّل به حضرت رسول اکرم (ص) و اولاد طاهرینش (ع):
ای دل ار خواهی گذر بر گلشن دار البقاجهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوی | {{{2}}} | |
ور نمیخواهی که پای از راه حق یکسو نهیدست زن در عُروة الوثقای شرع مصطفی | {{{2}}} | |
راه شرع مصطفی از مرتضی جو، زان که نیستشهر علم مصطفی را در، به غیر از مرتضی | {{{2}}} | |
مرتضی را دان ولیّ اهل ایمان تا ابدچون ز دیوان ابد دارد مثال «انّما» [۲] | {{{2}}} | |
غیر او را کس نزیبد از «سَلُونی» [۳] دم زدنزان که او داناست ما فوق السموات العُلا [۴] | {{{2}}} | |
خلعت با زیب وزین «انت منّی» [۵] کس نیافتاز نبیِ الّا علی کو داشت فرّ انبیا | {{{2}}} | |
در سخا بود از دل و دستش خجل دریا و کوهاین سخن دارد مصدّق هر که خواند «هَلْ أَتی» [۶] | {{{2}}} | |
بعد ازو در راه دین گر پیشوا خواهی گرفتبهتر از اولاد معصومش نیابی پیشوا | {{{2}}} | |
کیستند اولاد او، اوّل حسن و آن گه حسینآن که ایشان را نبی فرمود امام و مقتدا | {{{2}}} | |
بندهی این هر دو مخدومیم در دیوان شرعمیکنم ثابت به حکم مصطفی این مدّعا | {{{2}}} | |
از نبی «من کنت مولا» چون که تشریف علی استاز طریق ارثشان بس بندگان باشیم ما | {{{2}}} | |
بعد از ایشان مقتدا سجّاد و آن گه باقر استچون گذشتی جعفر و موسی و سبط او رضا | {{{2}}} | |
پس تقی آنگه نقی آن گه امام عسگری استبعد از آن مهدی کزو گیرد جهان نور و صفا | {{{2}}} | |
کردگارا جان پاک هر یکی زین جمع رااز کرم در صدر فردوس برین ده متکا | {{{2}}} | |
بخشش ای دل زین بزرگان جوکه هریک بودهانددُرّ دریای فتوّت گوهر کان سخا | {{{2}}} | |
پیروی کن گر نجات مخلصانت آرزوستهرکه را با خاندان عصمت آمد «انتما» [۷] | {{{2}}} | |
در طریق دین به هرکس اقتدا، فرهنگ نیستگر کنی باری به معصومان کن ای دل اقتدا [۸] | {{{2}}} |
شنیدم ز گفتارِ کارآگهانبزرگان گیتی، کهان و مهان | {{{2}}} | |
که با پیغمبر پاک والا نسبمحمّد سرِ سروران عرب | {{{2}}} | |
چنین گفت روزی به اصحاب خودبه خاصان درگاه و احباب خود | {{{2}}} | |
که چون روز محشر درآید همیخلایق سوی محشر آید همی | {{{2}}} | |
منادی برآید به هفت آسمانکه ای اهل محشر کران تا کران | {{{2}}} | |
زن و مرد چشمان به هم برنهیددل از رنج گیتی به هم برنهید | {{{2}}} | |
که خاتون محشر گذر میکندز آب مژه خاک تر میکند | {{{2}}} | |
یکی گفت کای پاکِ بیکین و خشمزنان از که پوشند باری دو چشم؟ | {{{2}}} | |
جوابش چنین داد دارای دینکه بر جان پاکش هزار آفرین | {{{2}}} | |
که فردا که چون بگذرد فاطمهز غم جَیب جان بردَرَد فاطمه | {{{2}}} | |
ندارد کسی طاقت دیدنشز بس گریه و سوز نالیدنش | {{{2}}} | |
به یک دوش او بر، یکی پیرهنبه زهر آب آلوده بهر حسن | {{{2}}} | |
ز خون حسینش به دوش دگرفرو هشته آغشته دستار سر | {{{2}}} | |
بدینسان رود خسته تا پای عرشبنالد به درگاه دادار عرش | {{{2}}} | |
بگوید که خون دو والا گهرازین ظالمان هم تو خواهی مگر | {{{2}}} | |
ستم، کس ندیدهست ازین بیشتربده داد من چون تویی دادگر | {{{2}}} | |
کند یاد سوگند یزدان چنانبه دوزخ کنم بندشان جاودان | {{{2}}} | |
چه بد طالع آن ظالم زشت خویکه خصمان شوندش شفیعان اوی [۹] | {{{2}}} | |
الا ای خردمند پاکیزه رایبه نفرین ایشان زبان برگشای | {{{2}}} | |
و زان تو ز یزدان جان آفرینبیابی جزای بهشت برین [۱۰] | {{{2}}} |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 733-775.
پی نوشت
- ↑ گنجینه نیاکان؛ ص 871. لغت نامه دهخدا.
- ↑ مثال انّما ... فرمان انّما ...: اشاره است به آیه 55 سورهی مائده: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ». بنا به نقل تفاسیر این آیه در شأن امام علی (ع) که در حال رکوع انگشتری خود را به سایل بخشید، آمده است. (ر. ک: الغدیر؛ ج 3، ص 156- 167).
- ↑ اشاره است به فرمایش علی (ع) که بارها فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی» از من بپرسید پیش از آن که از میان شما بروم و مرا از دست بدهید. (منتهی الآمال، باب سوم ص 7).
- ↑ اشاره است به فرمایش مولی علی (ع): «ایّها النّاس سلونی قبل ان تفقدونی ملانا بطریق السّماء اعلم منّی یطرق الأرض» (خطبه 231، ص 751 نهج البلاغه؛ چاپ فیض الاسلام).
- ↑ اشاره است به حدیث منزلت که رسول اکرم (ص) به علی (ع) فرمود: انت منّی بمنزلة هارون من موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی». ای علی تو نسبت به من به منزلهی هارون نسبت به موسی هستی، جز آن که بعد از من پیامبری نیست.
- ↑ هل اتی: سوره دهر یا انسان، به اتفاق اکثر مفسران دربارهی حضرت علی (ع) و خاندانش نازل شده است و آن، اشاره است به وفای نذر و اطعام مسکین و یتیم و اسیر. (ر. ک: زمخشری؛ کشّاف ذیل سورهی دهر).
- ↑ انتما: نسبت دادن، باز بستن.
- ↑ دیوان اشعار ابن یمین فریومدی؛ ص 8.
- ↑ مضمون این بیت است: ویل لمن شفعائه خصمائهو الصّور فی یوم القیامة ینفخ .
- ↑ دیوان اشعار ابن یمین فریومدی.