عطار نیشابوری
فرید الدّین ابو حامد محمّد بن ابی بکر ابراهیم بن اسحق نیشابوری متخلص به «عطّار» یا «فرید» در ششم شعبان سال 513 یا 530 ه ق. در قریه «کدکن» از اعمال نیشابور تولد یافت. پدر و مادرش هر دو زاهد و صوفی و اهل معنی بودند. پدرش ابراهیم مدتی طولانی میزیسته و تا هنگامی که عطّار اسرار نامه را به نظم در آورد، در قید حیات بود.
جامی، عطّار را مرید سلطان العاشقین مجد الدّین بغدادی میداند، و قاضی نور اللّه شوشتری معتقد است که عطّار، خرقه از دست وی پوشیده است. اهتمام و علاقهی او به گردآوری قصص آموزندهی صوفیه امری آشکار و شایان توجه است. چنانکه از مقدمهی «تذکرة الاولیاء» برمیآید و آثار عطّار هم گواهی میدهند او به تتبّع احوال و جمع اقوال مشایخ صوفیه و گردآوری حکایات آنان عشقی شگفت داشته است. عطّار در کتاب تذکرة الاولیاء 980 حکایت و 2864 سخن از مشایخ را گرد آورده و ذخیرهی عظیم و بسیار گرانبهایی به زبان فارسی تقدیم نموده است.
آثار منظوم او پر از حکایات و قصص است، و در چهار مثنوی «منطق الطیر»، «اسرار نامه»، «الهی نامه» و «مصیبت نامه» 897 حکایت از صوفیان آورده است. و شاید بتوان گفت در آثار هیچیک از شعرای فارسی زبان، این مایه از قصص نتوان یافت.
در مورد مذهب عطّار بدون شک او پیرو مذهب اهل سنّت بود. اما اخلاص و ارادت و نحوهی ستایش او از حضرت علی (ع) و فرزندان آن بزرگوار به طور صدقآمیز و مبتنی بر حسن اعتقاد است، که قاضی نور اللّه شوشتری وی را شیعهی پاک و خالص شمرده، اما سخن راست آن است که بزرگان اهل سنت هرگز منکر فضایل علی (ع) نبوده و نیستند. به همین سبب عطار در مناقب اهل بیت (ع) و تعرّض به اعدای جفا کار ایشان، اشعاری سروده است.
مطالعه در آثار عطّار نشان میدهد که بر علوم عقلی و نقلی تسلّط و آشنایی داشته و مطّلع از علوم و فنون ادبی و حکمت و کلام و نجوم و محیط بر علوم دینی بخصوص تفسیر قرآن و حدیث و قصص و روایات و فقه بوده است. و به اقتضای شغل خود بصیر در گیاهشناسی و معرفت خواص ادویه و عقاقیر و آگاهی از مبادی طب داشته است.
آثار مسلّم عطّار عبارتند از: چهار مثنوی «منطق الطیر یا مقامات طیور»، «اسرار نامه»، «الهی نامه» و «مصیبت نامه»، همچنین کتاب «خسرو نامه» که در میان مثنویات شیخ عطّار تنها منظومهایست که چون ویس و رامین، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون از ماجرای عشق دو دلداده و داستان زندگانی دو شاهزاده سخن میگوید. عطّار که بعد از نوشتن چهار مثنوی، سه سال لب فرو بسته و خاموش بود، این داستان را با دستاویز بیان حقایق معارف و عرفان به نظم کشید. ابیات خسرو نامه به اختلاف از 7600 تا 8364 بیت آمده است. [۱]
از دیگر آثار عطّار: «جواهر نامه»، «شرح القلب»، «دیوان قصاید و عزلیات»، «مختار نامه» میباشد. اگر به این 9 کتاب منظوم کتاب «تذکرة الاولیاء» را که به نثر نوشته شده، بیفزاییم آثار او به ده کتاب بالغ میشود.
بالاترین خصوصیت آثار منظوم و منثور عطّار آن است که برای هدایت و راهنمایی جامعه گفته شده و در روزگاری که غالب شعرا فکر خود را در مدح و هجو و هزل به کار میبردند، او نظر خود را از امرا و حکام به جامعهی انسانی و خدمت به حقیقت معطوف ساخته و بشر را به یگانگی و وحدت و بلند نظری و دوری از تعصّب دعوت کرده است.
عطّار در حادثهی فتح نیشابور و کشتار عام آن شهر به دست مغولان در نیمهی دوم ماه صفر سال 618 هجری در موضعی به نام «شاریاخ» که اکنون قبر او در آنجا میباشد، به شهادت رسید. [۲]
امامی کآفتاب خافقین [۳] است | امام از ماه تا ماهی، حسین است | |
چو خورشیدی جهان را خسرو آمد | که نُه معصوم پاکش، پس رو آمد | |
چو آن خورشید اصل خاندان است | به مهرش نُه فَلک از پی روان است | |
چراغ آسمان مکرمت بود | جهان علم و بحر معرفت بود | |
به همّت هر دو عالم کم گرفته | ولی نورش همه عالم گرفته | |
رخ او بود خورشید الهی | شب تاریک، مویش از سیاهی | |
کسی کو آفتاب و شب به هم خواست | حسن آن از حسین آمد به هم راست | |
امام ده و دو حق کرد قسمت | که هر یک پردهیی سازد ز عصمت | |
ده و دو پرده زان آمد پدیدار | حسینی بود امّا پردهیی زار | |
ببرد این راه او گر مبتلا بود | ولی خونریز او در کربلا بود | |
اگر هستی تو اهل پردهی راز | ازین پرده به زاری میده آواز | |
بسی خون کردهاند اهل ملامت | ولی این خون نخسبد تا قیامت | |
هر آن خونی که بر روی زمانهست | برفت از چشم و این خون جاودانهست | |
چو ذات آفتابش جاودان بود | ز خون او شفق باقی از آن بود | |
چو آن خورشید دین شد ناپدیدار | در آن خون چرخ میگردد چو پرگار [۴] |
این چند بیت عمق اخلاص و ارادت عطّار را نشان میدهد.
«آفتاب آسمان معرفت»:
کیست حق را و پیمبر را ولی | آن حسن سیرت، حسین بن علی | |
آفتاب آسمان معرفت | آن محمّد صورت و حیدر صفت | |
نُه فلک را تا ابد مخدوم بود | ز آنکه او سلطان ده معصوم بود | |
قرّة العین آن امام مجتبی | شاهد زهرا شهید کربلا | |
تشنه او را دشنه آغشته به خون | نیم کشته گشته، سرگشته به خون | |
آن چنان سر را که بُرَّد؟ ای دریغ! | کآفتاب از درد آن شد زیر میغ | |
گیسوی او تا به خون آلوده شد | خون گردون از شفق پالوده شد | |
کی کنند این کافران با این همه؟ | کو محمّد؟ کو علی؟ کو فاطمه؟ | |
صد هزاران جان پاک انبیاء | صف زده بینم به خاک کربلا | |
در تموز کربلا تشنه جگر | سر بریدندش چه باشد زین بتر | |
با جگر گوشهی پیمبر این کنند | و انگهی دعویّ داد و دین کنند | |
کفرم آید هر که این را دین شمرد | قطع باد از بُن ز فانی کین شمرد | |
هر که در رویی چنین آورد تیغ | لعنتم از حق بدو آید دریغ | |
کاشکی ای من سگ هندوی [۵] او | کمترین سگ بودمی در کوی او | |
یا در آن تشویر [۶] آبی گشتمی | در جگر او را شرابی گشتمی [۷] |
ای گوهر کان فضل و دریای علوم | وز رای تو درّ درج گردون منظوم | |
بر هفت فلک ندید و بر هشت بهشت | نُه چرخ چو تو پیش رو ده معصوم [۸] |
ز مشرق تا به مغرب گر امام است | علی و آل او ما را تمام است | |
گرفته این جهان وصف سِنانش | گذشته ز آن جهان وصف سه نانش [۹] | |
چو در سرّ عطا اخلاص او راست | سه نان را هفده آیه [۱۰] خاص او راست | |
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید | دو عالم را به خوان بنشاند جاوید | |
پیمبر گفت با آن نور دیده | ز یک نوریم هر دو آفریده | |
علی چون با نبی باشد ز یک نور | یکی باشند هر دو از دویی دور | |
چنان در شهر دانش باب آمد | که جنّت را به حق بوّاب آمد | |
چنان مطلق شد اندر فقر و فاقه | که زرّ و نقره بودش سه طلاقه [۱۱] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 755-757.
پی نوشت
- ↑ خسرو نامه؛ ص 13.
- ↑ شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ عطّار نیشابوری؛ مقدمه با تلخیص. دیوان عطّار نیشابوری؛ مقدمه با تلخیص.
- ↑ خافقین: کناره عالم، مشرق و مغرب.
- ↑ خسرو نامه؛ ص 25.
- ↑ هندو: پاسبان، نگهبان.
- ↑ تشویر: آشفتگی و شرم و پریشانی «شور و اضطراب».
- ↑ مصیبت نامه؛ ص 37.
- ↑ شرح احوال عطّار؛ ص 61 به نقل از رباعی مختار نامه در مدح امام حسین (ع).
- ↑ مقصود سه قرص نان است که در سه شب متوالی به فقیر و مسکین و اسیر بخشید.
- ↑ هفده آیه: منظور هفده آیه از سوره دهر (انسان) است که در شأن خانواده علی (ع) نازل شده است.
- ↑ مجالس المؤمنین؛ ج 2، ص 100 به نقل از الهی نامه.