کمال الدین اصفهانی‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۰:۵۳ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «اسماعیل بن جمال الدّین محمّد بن عبد الرزّاق اصفهانی ملقب به «خلّاق المعانی»...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسماعیل بن جمال الدّین محمّد بن عبد الرزّاق اصفهانی ملقب به «خلّاق المعانی»، شاعر قصیده سرای ایرانی است. پدرش جمال الدّین نیز شاعری معروف است. سبب شهرت او را به خلّاق المعانی آن دانسته‌اند که: «در شعر او معانی دقیقه مضمر است که بعد از چند نوبت مطالعه، ظاهر می‌شود.» از جمله‌ی ممدوحان او رکن الدّین مسعود از آل صاعد اصفهانی، جلال الدّین منکبرنی خوارزمشاه، حسام الدّین اردشیر از آل باوند و اتابک سعد بن زنگی هستند.

وی دوره‌ی وحشتناک حمله‌ی مغول را درک کرد و به چشم خویش قتل عام مردم اصفهان را به دست مغولان به سال 633 ه ق. دید.

کمال الدّین در آوردن معانی دقیق و باریک‌اندیشی مهارت دارد و در التزامات صعب و تقیید به آوردن مفاهیم مشکل، چیره دست است. دیوان او به طبع رسیده است. [۱]

نظم خوب دارد و خیالات شیرین انگیخته و رسائل را نیز به کمال دارد.

کمال الدّین به سال 635 هجری در اصفهان به دست مغولان به شهادت رسید و با خون خود این دو رباعی بر دیوار نوشت:


دل خون شد و شرط جان‌گدازی اینست‌در مذهب ما کمینه سازی این است {{{2}}}
با این همه هم هیچ نمی‌یارم گفت‌شاید که مگر بنده نوازی این است {{{2}}}


کو دل که دمی بر وطن خود گریدبر حال من و واقعه‌ی بد گرید {{{2}}}
دی بر سر مرده‌ای دو صد گریان بودامروز یکی نیست که بر صد گرید [۲] {{{2}}}

کمال الدّین اصفهانی اشعاری در مرثیه‌ی عاشورا دارد که بعضی ابیات آن را می‌آوریم:


این واقعه‌ی هایل جانسوز ببینیدوین حادثه‌ی صعب جگر سوز ببینید {{{2}}}
بر باز ببینید ستم کردن گنجشک‌بر شیر، شغالان شده پیروز ببینید {{{2}}}
آن سلطنت و قاعده‌ی حکم که دی بودوین عجز و پریشانی امروز ببینید {{{2}}}
از دود دل خلق درین ماتم خونباریک شهر پر از آتش دلسوز ببینید {{{2}}}
ور عیسی یک روزه ندیدی که سخن گفت‌نقّالی این طفل نوآموز ببینید {{{2}}}


چون محرّم رسید و عاشوراخنده بر لب حرام باید کرد {{{2}}}
وز پی ماتم حسین علی‌گریه از ابر وام باید کرد {{{2}}}
لعنت دشمنانش باید گفت‌دوستداری تمام باید کرد {{{2}}}
اگر کسی پسری را از آن تو بکشدبه عمر خویش ره لعنتش رها نکنی {{{2}}}
اگر کشنده‌ی فرزند مصطفی‌ست یزیدحدیث لعنت و نفرین او چرا نکنی؟ {{{2}}}
تو بر کشنده‌ی فرزند خود مکن لعنت‌چو برکشنده‌ی فرزند مصطفی نکنی [۳] {{{2}}}


منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 758-759.

پی نوشت

  1. فرهنگ معین.
  2. تاریخ گزیده؛ ص 746.
  3. سیری در مرثیه عاشورایی؛ ص 180 و 181.