سید حیدر حلی
سیّد حیدر حلّی در شعبان سال 1246 ه. ق در شهر حلّه متولد شد. نسب او به امام حسین (ع) میرسد. او در کودکی یتیم شد و تحت سرپرستی عمویش سیّد مهدی قرار گرفت و به سال 1304 ه. ق در حلّه وفات یافت و در نجف اشرف در صحن مرتضوی به خاک سپرده شد.
وی از شعرای اواخر قرن سیزدهم میباشد و شعرش سرآمد بسیاری از اشعار حسینی است. او طلیعهدار حرکتهای نو در شعر معاصر حسینی میباشد. [۱]
سیّد حیدر در اشعارش ابو سفیان را خطاب قرار میدهد و حسن سلوک پیامبر را با او متذکّر میشود. او از اینکه خون پاکان اهل بیت (ع) در جواب رفتار نیک پیامبر (ص) بر زمین میریزد، متعجّب است.
1- و قل لأبی سفیان أنت ناقمأ أمنک یوم الفتح ذنب محمّد
2- فکیف جزیتم أحمدا عن صنیعهبسفک دم الأطهار من آل أحمد [۲]
1- به ابو سفیان بگو! این جواب پیامبر بود که در روز فتح مکّه با تو رفتار کرد و به تو و خاندانت امان داد؟!
2- آیا گناه رسول اللّه این بود که شما با ریختن خون پاکترین از خاندانش پاسخ دادید.
1- تعثّر حتّی مات الهام حدّهو قائمه فی کفّه ما تعثّرا
2- کأن اخاه السیف أعطی صبرهفلم یبرح الهیجاء حتی تکسرا
3- له اللّه مفطور منا الصّبر قلبهو لو کان من صمّ الصّفا لتفطرا
4- و منعطفا اهوی لتقبیل طفلهفقبّل منه قبله السّهم منحرا
5- لقد ولدا فی ساعة هو و الرّدیو من قبله فی نحره السّهم کبرّا [۳]
1- شمشیرش آنقدر بر سرها فرود آمد تا کند شد، امّا قبضهی شمشیر همچنان در دست توانای او استوار ماند.
2- گویی شمشیر، برادر وفادار او بود که قطعهقطعه نشد از یاری او در جنگ دست نکشید.
3- خدای من، گویی دل او یکپارچه شکیبایی بود که اگر سنگ هم در برابر این مصائب قرار میگرفت، میترکید.
4- برای بوسیدن طفلش خم شد، اما قبل از او تیر گردن طفل را بوسید.
5- آن طفل و مرگ همزادند. قبل از اینکه پدر در گوشش اذان بگوید، تیر در گوش او تکبیر گفت.
1- مالی أسالم قوما عندهم ترتیلا سالمتنی ید الأیّام إن سلمو
2- الخیل عندک ملتها مرابطهاو البیض منها عری أغمادها السّأم
3- اعیذ سیفک أن تصدی حدیدتهو لم تکن فیه تجلی هذه الغمم
4- و لا غضاضة یوم الطّف أن قتلواصبرا بهیجاء لم تثبت لها قدم
5- فالحرب تعلم إن ماتوا بها فلقدماتت بها منهم الاسیاف لا الهمم [۴]
1- چگونه با گروهی مسالمت کنم که خونی ایشانم و باید از آنان خونخواهی کنم؟! روزگار مرا به سلامت نگذارد اگر آنان را به سلامت رها کنم و از آنان انتقام نگیرم.
2- اسبها از ماندن در اصطبل خود بیزار و غلّاف شمشیرها از پوشاندن آنها خسته شدهاند.
3- پناه به خدا میبرم که شمشیر تو زنگ بگیرد و همّ و غم را با آن از بین نبری.
4- برای آنها ننگ نبود که در جنگ با شکیبایی کشته شوند و تا آخر باقی نمانند.
5- این جنگ خود نیز میداند که اگر آنها کشته شدند، همّتهایشان پابرجا مانده است.
1- کفانی ضنا أن تری الحسینشفت آل مروان اضغاتها
2- غریبا أری یا غریب الطّفوفتوسّد خدک کثبانها
3- و قتلک صبرا باید أبوکثناها و کسّر أوثانها [۵]
1- همین درد برای من کافی است که با قتل امام حسین (ع) دلهای پرکینهی آل مروان شفا یافته است.
2- ای غریب طف! چه شگفت است که میبینم گونهی تو بر روی شنها قرار گرفته.
3- و کشته شدن صبورانهی تو به خاطر مجاهدات پدرت بود که کمر آنها را خم کرد و بتهای آنها را شکست.
1- یلقی الکتیبة مفردافتفرّ دامیة الجراح
2- و بهامها اعتصمت مخافة بأسه بیض الصّفاح
3- و تسترت منه حیاء فی الحشا سمر الرّماح
4- مازال یورد رمحهفی القلب منها و الجناح
5- و حسامه فی اللّه یسفح من دماء بنی السّفاح
6- حتّی دعاه الیه أنیغدو فلبّی بالرّواح [۶]
1- به تنهایی با یک لشکر مبارزه میکرد و همهی آن لشکر مجروح میشدند و میگریختند.
2- و شمشیرها از ترس او خود را در داخل سرها مخفی میکردند.
3- و نیزهها از شرم او در داخل شکمها مخفی میشدند.
4- نیزهی او پیوسته در دل و پهلوهای آنان فرومیرفت.
5- و شمشیر او در راه خدا خون زنازادگان را میریخت.
6- تا زمانیکه خدا او را خوانده و او اجابت کرد و به سوی خدا رفت.
1- عفیرا متی عاینته الکماةنحتطف الرّعب ألوانها
2- فما أجلت الحرب عن مثلهقتیلا یجبن شجعانها [۷]
1- هنگامیکه قهرمانان، این کشته را بر روی زمین به خاکآلوده دیدند، از ترس رنگ از چهرهشان پرید.
2- هیچگاه در پایان جنگ دیده نمیشود کسیکه کشته شده، شجاعان را بترساند.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص: 519-521.