نامیرا (رمان)
نامیرا
| |
---|---|
| |
نویسنده | صادق کرمیار |
ناشر | نیستان |
محل نشر | تهران |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 جلد |
کتاب نامیرا داستانی تخیلی بر بستر واقعیتها و شخصیتهای حقیقی در وصف کوفه پیش از واقعه کربلا است که توسظ صادق کرمیار به رشته تحریر درآمدهاست.
درباره کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کتاب نامیرا داستانی در وصف کوفه پیش از واقعه عاشوراست که در 336 صفحه توسط صادق کرمیار نگارش شده و انتشارات کتاب نیستان آن را چاپ و منتشر کردهاست. راوی داستان خود نویسنده است.
کتاب نامیرا را یک دوره فتنه شناسی معرفی کردهاند که کسانی که در پی حق هستند، بدانند حق و باطل چگونه جابجا میشود. به گفته خود نویسنده دلیل نگارش کتاب چرایی واقعه کربلا و تفکر در نوع شخصیت «عبدالله بن عمیر» بودهاست و دلیل نامیدن کتاب با عنوان «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد.
کتاب نامیرا، در سال 1389 شمسی شایسته تقدیر در سومین دوره «جایزه ادبی جلال آل احمد» شد و چاپ سی و چهارم آن وارد بازار شدهاست.
درباره نویسنده[ویرایش | ویرایش مبدأ]
صادق کرمیار (1338 ش) نویسنده و کارگردان اهل تهران است. وی مسؤل ویژهنامه «اطلاعات جبهه» و همچنین مسولیت صفحه ادبی «جوانههای اندیشه» روزنامه اطلاعات و معاونت سردبیری نشریه سینمایی مردم به نام «مردم و سینما» را به عهده داشتهاست. وی دارای گواهینامه درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
صادق کرمیار کتابهای دشتهای سوزان، فریاد در خاکستر، انتقام در اردوگاه، غنیمت، در انتهای شب، درد و نامیرا را نگارش کرده و همچنین کارگردانی سریالهای «یک روز قبل» و «خاطرات مرد ناتمام» را به عهده داشته است.
چکیدهای از کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
داستان با کاروان «عبدالله بن عمیر» شروع میشود که در راه با «انس بن قیس» روبرو میشوند که منتظر کاروان امام حسین(ع) است. سپس به ماجرای کشته شدن عباس پرداخته میشود که به دلیل برائت نجستن از حضرت علی(ع) به شهادت رسید. در ادامه پسر عباس ،ربیع ،به خونخواهی پدرش برمیخیزد و درراه گرفتار راهزنان میشود. حجاج بن عمرو به کمک آنها رفته و آنها را به خانه شان میبرد.
ربیع، در مواجهه با دختر حجاج بن عمرو، سلیمه، به وی علاقهمند میشود. عمرو ربیع و امربیع در دیدار با شیث بن ربعی، خبر آمدن عبدالله بن عمیر به بنیکلب را میدهند که در اینجاست ربیع برای اولین بار از امام حسین(ع) میشنود. امبیع به روی میگوید برای خونخواهی عباس او را یاری نمی کند ولی در یاری کردن امام حسین(ع) با او همراه میشود. بعد از ازدواج ربیع با سلیمه،ربیع هواداریاش را از امام حسین(ع) اعلام میکند که این باعث خوشحالی عمر بن حجاج میشود. در ادامه داستان به خبر آمدن مسلم به کوفه پرداخته شدهاست.
در قسمتی از کتاب به سخن گفتن ربیع و سلیمه اشاره شده که سلیمه از پیامبر(ص) و امام حسین(ع) سخن می گوید اما ربیع تردید دارد که این تردید باعث نگرانی امربیع میشود.
سپس در کتاب به دلایل رویگردانی عمر بن حجاج از همراهی با سپاه امام حسین(ع) پرداخته و اشاره میکند که هنگامی که مسلم سراغ عمر بن حجاج را میگیرد و ابوثمامه خبرش را به او میدهد وی جواب میدهد که "نمیخواهد در کاری مشارکت کند که بهره اش مال دیگری و مصیبت آن برای است." اما سلیمه بر خلاف نظر پدرش عمل میکند که این رفتار باعث تهدید عمرو رو به زنده به گور کردن سلیمه می شود.
ربیع میخواهد سلیمه را که بخاطر تغییر رفتار پدرش آشفته بود، آرام کند و گفتگوی بین آنها صورت میگیرد. سرانجام ربیع و سلیمه به دیدار امام حسین(ع) می روند که این باعث خشم عمروبن حجاج میشود و به سوی سپاه عبدالله ابن عمیر حرکت میکند. در پایان داستان ربیع به دست عمروبن حجاج کشته میشود...