آیه مباهله
آیه مباهله، سوره آلعمران آیه ۶۱ است که به مباهله میان پیامبر(ص) و مسیحیان نجران اشاره دارد. مفسران شیعه و حتی اهل سنت این آیه را نشانه حقانیت پیامبر اسلام(ص) و فضیلت اهل بیت(ع) شمردهاند.
متن آیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ[۱]
هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم. پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. پس به مباهله راضی شدند.[۲]
شان نزول[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقریبا همه مورخین و محدثین وقوع موضوع مباهله را در روز 24 ذی الحجه سال دهم هجری[۳] و بعد از سنه الوفود بیان کردهاند. خلاصه موضوع مباهله آن طور که در تاریخ طبری آمده است، چنین است: "گروهی از شخصیتها و علمای عیسوی مذهب اهل نجران نزد او (رسول الله) آمدند. بزرگشان ابوحارثه اسقف بود و عاقب[۴] و سید و عبدالمسیح و کوزوقیس و ایهم همراه او بودند. پس بر پیامبر خدا وارد شدند و چون در آمدند، دیبا و صلیبها را آشکار ساختند و با وضعی وارد شدند که هیچ کس با آن وضع وارد نشده بود. پس رسول خدا گفت: "آنان را واگذارید." ابوحارث گفت: " ای محمد درباره مسیح چه میگویی؟" فرمود: "او بنده خدا و پیامبر اوست." پس گفت: "ای اباالقاسم، خدا از آنچه گفتی برتر است، او چنین است و چنان." پس بر پیامبر چنین نازل شد:"هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت کنیم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم. پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. پس به مباهله راضی شدند."[۲]
نمایندگان نصارا با پیامبر در موضوعات مختلف بحث کردند. پیامبر، اسلام را بر آنها عرضه کرد. آنان گفتند: "ما پیش از تو اسلام آوردیم و قبل از اینکه تو در مورد توحید حرف بزنی ما قرنهاست که مدعی توحید هستیم." پیامبر فرمود: "دروغ میگویید. سه چیز شما را از اسلام بازداشته، خوردن گوشت خوک، پرستش صلیب و اینکه عیسی را فرزند خدا میدانید." پاسخ دادند: " اگر عیسی پسر خدا نیست پس پدرش کسیت؟" خدای تعالی این آیه را نازل فرمود: "اینها را که بر تو میخوانیم از نشانههای حقانیت توست و یادآوری حکیمانه است. به تحقیق مثل عیسی نزد خدا، مانند آدم است که خدا او را از خاک خلق کرد و سپس فرمان داد موجود باش و او موجود یافت. حق همهاش از ناحیه پروردگار توست. بنابراین از تردید کنندگان نباش."[۵]
پیشنهاد مباهله از طرف مسیحیان نجران پذیرفته میشود اما یک شب مهلت میخواهند.
تا اینجا در نقل موضوع بین مورخین هیچ گونه اختلافی نیست ولی موضوع در ادامه به دو شکل روایت شده است. قول اول از ابن اسحاق است که ابن هشام، طبری و ابن سعد نیز از آن پیروی نمودهاند. ابن اسحاق مینویسد: "ایشان یک شب مهلت خواستند تا با یگدیگر مشور کنند. شب با هم نشستند و مشورت کردند. عاقب که مهتر ایشان بود، گفت: "ای قوم میدانید که محمد پیامبر خداست و قول وی هر چه گفت و میگوید راست است و جواب سوالهای شما را چنان که صواب بود، در حق عیسی باز داد و این ساعت شما را هیچ حجت نماند و دیگر شما را از انجیل معلوم است که هر قومی که با پیامبری از پیامبران خدای مباهله کردند، عذاب خدای به ایشان فرود آید و ذریت ایشان منطقع شود و تا جاوید در نقمت و سخط خدای باشند. اکنون شما را از دو کار یکی باید کردن. یا به دین محمد درآیید و متابعت وی کنید که شما را معلوم است وی پیامبر بر حق است و اگر نه که این نمیکنید با وی طریق مصلحت پیش گیرید و جزیت از وی قبول کنید." پس روز دیگر برخاستند، باز پیش رسول الله آمدند و گفتند: "یا محمد! ما با تو مباهله نمیکنیم و به دین تو درنمیآییم. لیکن با تو صلح میکنیم و جزیت از تو به خود فرو میگیریم. ما خود دانیم دین خود و تو خود دانی دین خود. یکی از اصحاب خود با ما بفرست تا در میان ما باشد و حکم میان ما کند." و رسول الله به آن رضایت داد و با ایشان گفت: "من از اصحاب خود یکی با شما میفرستم که قوی امینی باشد." رسول الله، ابوعبیده بن جرّاح را بخواند و او را با نصاری نجران به نجران فرستاد.[۶]
ابن اسحاق در ادامه روایت خود به موضوع عهدنامهای که بین رسول الله و نصارای نجران منعقد میگردد و آمار و ارقام و نوع کالاها و شرایط خاص مالی جزبه که برای مسیحیان تعیین شده بود، پرداخته اما هیچ اشارهای به همراهی علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) در اقدام پیامبر برای اجرای مباهله نکرده است.
اما نقل دوم: در میان مورخین سلف، یعقوبی موضوع را چنین ادامه داده است: "چون بامداد رسید ابوحارثه گفت: ببینید چه کسی با او آمده است."رسول خدا در حالی که دست حسن(ع) و حسین(ع) را گرفته داشت و فاطمه(س) پشت سر و علی(ع) پیش رویش بودند. بیرون آمد و عاقب همراه دو پسر خود که به مروارید و زیورها آراسته بودند و پیرامون ابوحارثه را گرفته، بیامدند. پس ابوحارثه گفت: "اینان همراه او کیستند؟" گفتند: "این پسرعمویش و این دخترش و این دو پسرانش هستند." پس رسول خدا روی دو زانوی خود ایستاد، سپس رکوع کرد. پس ابوحارثه گفت: "به خدا چنان روی دو زانو ایستاد که پیامبران برای مباهله ایستند."
پس به او گفتند: "ای ابوحارثه برای مباهله نزدیک رو." پاسخ داد: "همانا من مردی گستاخ برای مباهله میبینم و راستی بیم دارم که راستگو باشد و اگر راستگو باشد، یک سال نگذرد که یک نفر ترسا که خوراک خورد در دنیا نماند." ابوحارثه به پبامبر گفت: "با تو مباهله نمیکنیم، لیکن به تو جزیه میدهیم."[۷]
از میان کتب و منابع قدیمی و غیر شیعه که قول یعقوبی را پذیرفتهاند، میتوان به صحیح مسلم، سنن بیهقی، الاصابه و فتوح البلدان اشاره نمود که مشارکت علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) را در همراهی رسول الله در موضوع مباهله روایت کردهاند.[۸] منابع بیشتری وجود دارد که بر همین سیاق گفته یعقوبی در این زمینه را تایید نمودهاند.[۹]
تفسیر آیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در بعضی از متون آمده است که نصاری به پیامبر گفتند: "چرا با اصحاب خود با ما مباهله نمیکنی؟" پیامبر فرمود: "شگفتا! من با بهترین مردم روی کره زمین و نیکوترین آفریدههای خدا با شما مباهله میکنم." و یا اینکه فرمود: "اللهم هولاء اهلی[۱۰]، خدایا اینان اهل بیت من هستند." کلمه اهل تنها قوم و خویش و اهل بیت را در بر نمیگیرد، بلکه کسانی را شامل میشود که با یکدیگر سنخیت و هماهنگی کامل داشته باشند.
در آیه شریفه مراد از "نسائنا" حضرت فاطمه(س)، "انفسنا" حضرت علی(ع) و حسنین "ابنائنا" میباشند. یعنی مراد از ابناء، نساء و انفس در آیه همانا اهل بیتاند و اهل بیت پیامبر تنها همین عده میباشند. [۱۱]
احادیث مرتبط[ویرایش | ویرایش مبدأ]
امام حسن(ع) در احتجاج با معاویه فرمود: "رسول خدا از میان تمامی مردم، پدرم و از فرزندان من و برادرم و از زنان فاطمه مادرم را با خود برد پس ما اهل بیت او، گوشت و خون او و نفس او هستیم. ما از اوییم و او از ماست."[۱۲]
امام حسین(ع) در کربلا فرمود: "خدایا ما اهل بیت پیامبر، ذریه و نزدیکان او هستیم. پس کسانی را که بر ما ظلم کرده و حق ما را غصب نمودهاند، نابود کن. به راستی که تویی شنوده غریب."[۱۳] امام حسین(ع) همچنین در اوضاع بحرانی نبرد کربلا فرمود: "ما عترت پیامبر تو و فرزند حبیب تو محمد هستیم که او را به رسالت برگزیدی."[۱۴]
منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- حسین بن علی امام شهدا، مرضیه محمدزاده، مجتمع فرهنگی عاشورا، 1388، ص 105-115
پینوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ سوره آل عمران، آیه 61
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ تاریخ یعقوبی، ج 1 ج 450
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 360
- ↑ مردم مسیحی نجران سه مقام عالی داشتند. یک مقام کشوری که عاقب نامیده میشد، یک مقام نظامی که سید نام داشت و یک مقام روحانی که اسقف بود.
- ↑ فتح البلدان، ص 94
- ↑ سیرت رسول الله، ص 255
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 450
- ↑ صحیح مسلم، ج 1 ص 244؛ سنن بیهقی ج 7 ص 24
- ↑ در صفحات 180 و 181 مکاتیب الرسول همه این منابع آمده است.
- ↑ اسد غابه، ج 4 ص 26؛ الاصابه ج 2 ص 509
- ↑ تقسیر المیزان، ج 2 ذیل آیه مباهله
- ↑ ینایع الموده، ص 479؛ امالی طوسی، ج 2 ص 172
- ↑ مقتل خوارزمی، ج 1 ص 249؛ مقتل مقرم، ص 278
- ↑ مقتل مقرم، ص 274