احنف بن قیس
احنف بن قیس از بزرگان بصره بود که از همراهی با امام حسین(ع) سر باز زد.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
احف بن قیس نامش ضحاک یا صخر بود و به احنف شهرت داشت.[۱] او در دوران پیامبر اسلام به دنیا آمد. او از اشراف بصره بود.
احنف بن قیس دوست عبدالله بن زبیر بود و در قتل مختار به او کمک کرد. او به سال 67 قمری در کوفه مرد. [۲]
در زمان حضرت علی(ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به هنگام درخواست عایشه برای جنگ با امیرالمومنان(ع) از این درخواست سر باز زد و گفت: «من هرگز با علی(ع) که پسر عم و داماد پیامبر(ص) است، جنگ نخواهم کرد.»[۳] او چون به نزد حضرت علی(ع) رفت، حضرت از شیوه برخورد او در جنگ جمل پرسید که آیا با ما موافقت داری یا نه؟ احنف در پاسخ دو کار پیشنهاد کرد: «اگر میخواهی با دویست نفر مرد ورزیده در خدمت و موافقت تو باشم یا اگر میخواهی شش هزار مرد شمشیر زن را از تو دفع کنم.» حضرت کار دوم را پذیرفت.[۴]
شیوه برخورد احنف با امیر مومنان شفاف نبود. در اقوال اهل بصره شایع ای از او مطرح است که چنین است: «اگر علی(ع) بر ما ظفر یابد مردان ما را بکشد و عیال و اطفال ما را برده گیرد.» که امام در پاسخ به او فرمود: «هرگز از من این کار نیاید.» [۴]
احنف بن قیس گرچه در صفین در سپاه امیرالمومنان بود اما این سخن از وی ثبت شدهاست که عرب در این نبرد به هلاکت رسید.[۵]
او پس از خوانده شدن نامه معاویه برای مردم بصره و تشویق آنها برای جنگ با امیرالمومنان به صف بندی جبهه حق و باطل توجهی نکرد و با بیان ضرب المثلی چنین گفت: «کاری به کارشان ندارم.»[۶]
همراهی با معاویه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
به گفته ابن اعثم کوفی، معاویه چون نظر بزرگان قبایل عرب را درباره ولایتعهدی یزید جویا شد، احنف بن قیس به عنوان بزرگ بصره در پاسخ چنین گفت: «تو به احوال یزید و مداخل و مخارج او از ما عالمتری و او را بهتر از ما میشناسی. اگر میدانی که تیمار خلافت چنانچه متضمن رضای خدای تعالی است و فراغت امت محمد مصطفی باشد، در کار او با هیچ کس مشورت نکن و خلافت را بدو ده و اگر دانی که بدین کار چنان که باید قیام نتواند نمود، دنیا را بدو مده و خود را در عذاب آن جهان مینداز و بر ما بیش از سمعاً و طاعة نباشد.» معاویه از این سخن احنف بسیار خرسند شد.[۷]
امام حسین(ع) به هنگام اقامت در مکه و پیش از حرکت به سمت عراق به روسای پنج گانه بصره و برخی از بزرگان شهر مانند احنف بن قیس نامهای ارسال داشت و ایشان را به بیعت خویش خواند و فرمود: «شما را به عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر میخوانم، زیرا سنت پیامبر از بین رفته و بدعت در دین ایجاد شدهاست. اگر به سخن من گوش فرا دهید و دستور مرا اجرا نمایید شما را به راه رشد و سعادت هدایت خواهم کرد.»[۸]
احنف نامه امام حسین(ع) را پنهان داشت و سپس در نامهای کوتاه امام را به صبر توصیه کرد. او مردم را از جنگ بر حذر داشت[۹] و به اطرافیان خود چنین گفت: «ما خاندان ابوالحسن (امیرالمومنان) را بارها آزمودهایم در آنان نه حکومت بر ولایتی و نه مالی برای اندوختن است و در جنگ نیز اهل کید و تزویر نیستند.»[۱۰]
منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پینوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 119.
- ↑ سیر الاعلام النبلاء، ج 5، ص 122؛ قاموس الرجال، ج 1، ص 691.
- ↑ الفتوح، ص 412.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ الفتوح، ص 417.
- ↑ وقعة صفین، ص 378.
- ↑ اما انا فلا ناقة لی فی هذا و لاجمل. (الغارات، ص 263)
- ↑ الفتوح، ص 795.
- ↑ وقعة الطف، ص 107؛ ابصارالعین، ص95.
- ↑ مثیرالاحزان، ج 1، ص 691.
- ↑ قاموس الرجال، ج 1، ص 691.