نقالی
نقالی، داستان گویی همراه با حرکات نمایشی در جمع دیگران است.
معنا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقالی از ریشه عربی نقل گرفته شده است و به معنای انتقال دادن و روایت میباشد و اصطلاحا به نقل یک واقعه یا داستان به نظم یا به نثر با حرکات و حالات نمایشی در برابر جمعی از شنوندگان و با هدف متاثر ساختن (گریاندن، خنداندن، به هیجان آوردن، به شگفتی واداشتن) آنها اشاره میکند. به اجرا کننده این عمل هم نقال گفته میشود.
انواع نقالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقالی را از حیث مضمون به سه شاخه میتوان تقسیم کرد:
- حماسی، نقل حماسهها و داستانهای قهرمانان و جنگاوران
- مذهبی، نقل داستانهای مذهبی و شرح جنگاوریها و مصائب شخصیتهای دینی به ویژه اهل بیت
- غیر مذهبی، نقل قصههای روزمره و تفریحی
نقالی مذهبی خود به شاخه های مختلفی تقسیم میشود که مهمترین آنها عبارتند از مناقب خوانی، سخنوری، مصیبت خوانی (روضه خوانی) حمزه خوانی (خواندن کتاب رموز حمزه یا حمزه نامه)، حمله خوانی (خواندن کتاب حمله حیدری)، محدثی (حدیث خوانی)، قوالی یا چاووشی، پرده خوانی و شمایل گردانی.
تاریخچه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نقالی نوعا حرفهای مردانه بودهاست اما با گذشت زمان برخی از بانوان نیز به این حرفه علاقه نشان دادهاند. نقالان، حافظ و راوی داستانها و سنتهای ایرانی بودهاند و بسیاری از داستانها و منظومههای حماسی ایران از جمله شاهنامه و سمک عیار توسط نقالان روایت شدهاست. تصور میشود که واقعه خوانی در پیش از اسلام که قصه سرایی موزون همراه با آواز و نواختن یک ساز بوده منشا نقالی داشتهاست. اولین گزارش از نقالی در دوره اسلامی موبوط به قرن سوم هجری است که در عیون الاخبار ابن قتیبه آمدهاست. در کتاب نقض هم به موازات دو گروه مناقب خوانان و فضائل خوانان به گروه دیگری نیز اشاره شده که داستانهای حماسی و اساطیری ایران روایت میکردهاند. این امر نشان میدهد که در دوران سلجوقی نقالی مذهبی و غیر مذهبی رواج داشتهاست. در فتوت نامه سلطانی هم یک باب درباره قصه گویان آمده است که رونق نقالی در دوره تیموری را نشان میدهد. درباره نقالی در دوره صفوی گزارشهای متعددی موجود است. براساس تذکره نصرآبادی قصه گویی به طور عمده در قهوه خانهها رواج داشته و داستانهای شاهنامه و قصه حمزه نقل میشده است. در این منبع از چند نقال مذهبی مانند حسنیا، ملامومن، کاظما، میرلوحی و میرظلی نام برده شده است.
قدیمی ترین گزارش از نقالی دراویش در دوره صفوی مربوط به مشاهدات میشل مامبره سفیر ونیز در ایران از نقالی در تبریز در سال 945 هجری قمری است. کمپفرنیز به درویشانی اشاره دارد که در بازارها و میدانهای عمومی با اطوار گویا و زنده از معجزات مقدسان داستانها میگویند و پس از پایان نمایش خود از شنونده پول میخواهند. همچنین اولثاریوس در سفرنماه خود از دو گونه نقالی سخن به میان آورده است. یکی نقالی غیرمدهبی که عموما در قهوه خانه بوده و دیگری نقالی مذهبی که آن را دراویش در میادین و بازارها صورت میدادند.
از نقالی های دوره قاجاری اطلاعات جامع تری موجود است. براساس این گزارش معرکههای زیادی در گوشه و کنار شهر و میادین و گذرگاههای شلوغ تهران برپا میشد. که در آن معرکه گیران برای مردم نقالی میکردند. عمده این قصهها شرح وقایع کربلا، شرح شجاعت و معجزات پیشوایان دین، مرثیه خوانی و شرح جنگهای بین مسلمانان و کفار بود. به جز این موارد در قهوه خانهها معرکه گیریهای شاهنامه، اسکندر نامه، داستان هزار و یک شب و حتی داستانهای نادر شاه نقل میشود. البته در خلال نقالی حماسی به ویژه در نقل داستان کشته شدن سهراب گاه گریز به واقعه کربلا زده میشود.
نقالان دوره قاجار عموما وابسته به سلسله دراویش فرقه عجم بودند. نقالان با صفت ناقلان مصائب اولاد پیامبر(ص) مخاطب واقع شدهاند که نشان دهنده جایگاه نقالی مذهبی در آن دوره است. امروزه نقالی دیگر رونقی ندارد و تقریبا رو به خاموشی است گرچه نقالی مذهبی به نوعی در قالب روضه خوانی استمرار یافته است.