معاویه

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۸ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «معاویه بن ابى سفیان زمامدارى خودکامه و طاغوتى جبّار بود.پدرش ابو سفیان و ماد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معاویه بن ابى سفیان زمامدارى خودکامه و طاغوتى جبّار بود.پدرش ابو سفیان و مادرش هند جگرخوار از سر سخت‌ترین دشمنان اسلام بودند.معاویه،خلیفه‌اى سنگدل، حیله‌گر،دروغگو و فتنه‌انگیز بود.از زمان عثمان،والى شام گشت و با على«ع»جنگید و همواره علیه او توطئه مى‌نمود.حسن بن على«ع»نیز ناچار شد با معاویه قرار داد ترک مخاصمه امضا کند.معاویه به هیچ یک از تعهدات صلحنامه وفا نکرد.به کشتار بى‌گناهان و دستگیرى و قتل یاران على«ع»پرداخت و هواداران اهل بیت«ع»را سرکوب و قلع و قمع نمود و عمّال خویش را بر اموال و جانها و نوامیس مسلمین مسلّط ساخت و دیکتاتورى ترین شیوه‌هاى حکومتى را در قالب تزویر و تبلیغات،اعمال مى‌کرد و در ریشه کن ساختن دین پیامبر مى‌کوشید.معاویه،ملعون به زبان پیامبر«ص»بود. [۱]

از بدعتهاى معاویه،بیعت گرفتن اجبارى از مردم و شخصیّتها براى ولایت‌عهدى فرزند شراب‌خوار و نالایقش«یزید»بود.قوى‌ترین گروه مخالف با آن بیعت،بنى هاشم و در رأس آنان حسین بن على«ع»بود که مخالفت خویش را آشکارا اعلام کرد.اغلب چهره‌هاى سرشناس یا با تهدید یا با تطمیع،پذیرفته بودند ولى امام حسین«ع»حتى در برابر معاویه که به ستایش یزید پرداخت،به بیان زشتیهاى یزید اشاره کرد و از کار معاویه نکوهش نمود و رسوایش ساخت. [۲] در پاسخ نامۀ معاویه به آن حضرت،جنایات معاویه را در کشتن حجر بن عدى و یارانش و شهید کردن عمرو بن حمق و پیمان‌شکنى و فتنه‌انگیزیهایش بر شمرد و حکومت معاویه را بزرگترین فتنه دانست و مبارزه با معاویه را برترین جهاد و موجب قرب به خدا بر شمرد:«و انّى و اللّه ما اعرف افضل من جهادک فان افعل فانّه قربة الى ربّى و ان لم افعله فاستغفر اللّه لدینى...و اعلم انّ اللّه لیس بناس لک قتلک بالظنّة و اخذک بالتّهمة و امارتک صبیّا یشرب الشّراب و یلعب بالکلاب...». [۳] همچنین ابا عبد الله«ع»یک سال پیش از مرگ معاویه در یک سخنرانى عمومى در موسم حج،از معاویه بعنوان طاغوت یاد کرد و ستمهاى او را بر شمرد و از مردم خواست چون به شهرهاى خود بازگشتند ،سخنان آن حضرت را به مردم برسانند و آنان را به حقّ فراموش‌شدۀ اهل بیت فرا خوانند،چرا که بیم زوال اسلام و از بین رفتن حق در کار است. [۴]

امام حسین«ع»پیش از یزید،با پدرش معاویه و بنى امیّه مخالف بود،آن هم نه نزاعى شخصى،بلکه نزاع مکتبى،وقتى از آن حضرت دربارۀ بنى امیّه پرسیدند،فرمود:«انّا و هم الخصمان اللّذان اختصما فى ربّهم...» [۵] و این نزاع،پیوسته در گفتگوها و مجادلات، محسوس بود.خود معاویه هم مى‌دانست که سید الشهدا«ع»هرگز سازش نخواهد کرد و در وصیّتى که پیش از مرگ به یزید داشت،به او گفت که از مخالفت چهار نفر از قریش که مهمترین آنان حسین بن على«ع»است بیم دارد و هشدار داد که اهل عراق،او را وادار به خروج بر ضدّ یزید مى‌کنند و توصیه کرد که:«و امّا الحسین،...و ایّاک و المکاشفة له فى محاربة سلّ سیف او محاربة طعن رمح...و ایّاک یا بنیّ ان تلقى اللّه بدمه فتکون من الهالکین». [۶] پس از مرگ معاویه در رجب سال 60 هجرى و هجرت امام به مکّه،کوفیان نامه به آن حضرت نوشتند و ضمن سپاس خداوند بر مرگ دشمن جبّار امام حسین«ع»از آن حضرت درخواست کردند به کوفه آید و محور حرکت و تجمّع آنان در مبارزه بر ضدّ شامیان شود. [۷]

معاویه در تحکیم سلطۀ بنى امیّه بر مسلمانان و روى کار آمدن یزید و جنایتهاى بعدى سهم عمده داشت.در زیارت عاشورا اشاره است به اینکه بنى امیّه و پسر هند جگرخوار که به زبان خدا و رسول خدا ملعون است،روز عاشورا را روز شادمانى قرار دادند.آنگاه لعن بر آنان است:«اللّهم العن ابا سفیان و معاویة و یزید بن معاویة»و آنان با کشتن پسر پیامبر در کربلا،به نظر خودشان انتقام کشته‌هاى خود را در بدر و احد گرفتند.و این چیزى بود که یزید در اوج قدرت پس از حادثۀ عاشورا،مستانه مى‌خواند:«لیت اشیاخى ببدر شهدوا...». [۸] امام سجاد«ع»نیز در مجلس یزید،در رسواسازى او به کفر معاویه و ابو سفیان و جنگیدنشان با پیامبر خدا اشاره کرد و فرمود:جدّم على«ع»در روز بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول خدا«ص»بود،امّا پدر و جدّ تو،پرچمدار کفر بودند«...و ابوک و جدّک فى ایدیهما رایات الکفّار» [۹]




جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 428-430.

  1. براى شناخت پلیدیها و جنایات معاویه،ر.ک:«الغدیر»،ج 1،ص 138 تا 384.
  2. مع الحسین فى نهضته،ص 54.
  3. الغدیر،علامۀ امینى،ج 10،ص 161.
  4. همان،ج 1،ص 198،موسوعة کلمات الامام الحسین،ص 271.
  5. حیاة الامام الحسین بن على،ج 2،ص 234.
  6. همان،ص 237،الفتوح،ابن اعثم کوفى،ج 4،ص 332.
  7. مع الحسین فى نهضته،ص 76 به نقل از مقتل خوارزمى.
  8. بحار الانوار،ج 45،ص 133.
  9. همان،ص 136.